بسم الله الرحمن الرحیم
من در این وقت کم و اتاق گرم و فشرده از آقایان، دو- سه کلمه راجع به وظیفه شما آقایان که میخواهید پلیس ان شاء الله باشید و پاسدار و پاسیار و امثال ذلک باید عرض کنم.
ویژگی قوای انتظامی در عصر طاغوت
پلیس در رژیمهای طاغوتی مثل سایر قوای انتظامیه از قبیل ژاندارمری و ارتش، در نظر ملت، ملتهایی که در تحت سلطه طاغوت بودند، پلیس یک معنایی پیش ملت داشت که آن معنا این بود که مردم از پلیس فرار کنند؛ و پلیس هم هجوم ببرد! نه فقط پلیس، قوای انتظامیه هم که در این دولتهایی که ما دیدیم بوده است اینها برای سرکوبی خود ملت در مقابل دیگران نبودهاند؛ تربیت نشده بودند که در مقابل دیگران باشند. ما شاهد بودیم که در زمان رضا خان این قوای انتظامیه همه سرکوب میکردند ملت را. آن روزی که قوای خارجی متفقین هجوم آوردند به ایران، همین قوای انتظامیه سرانشان در تهران همچو که [به] سرحد اینها هجوم آوردند، اینها از تهران فرار کردند! این را ما شاهد بودیم که چمدانهاشان را بستند و از تهران فرار کردند، میگفتند طرف اصفهان میروند، حالا از آنجا کجا میروند را من نمیدانم. و در مقابلِ آنهایی که هجوم کردند- مهاجمین- آن وقت گفتند که سه ساعت مقاومت کردند و بعد گفتند که وقتی رضا خان از یکی از صاحب منصبان پرسیده است که آخر سه ساعت چرا؟ گفته است این را به شما گفتهاند سه ساعت، ساعتی در کار نبود، آنها از آن طرف آمدند، ما از آن طرف فرار کردیم! مقابله ارتش در مقابل خارج این طور بود. و در مقابل ملت خودش سرکوبی میکرد، هر طور تعدی را میخواست میکرد. و سران ارتش که آن طور با مردم رفتار میکردند به مجرد اینکه اطلاع پیدا کردند از اینکه آمدند اینها به سرحد بدون اینکه باز وارد بشوند، اینها از تهران فرار کردند، و سربازخانهها هم به هم خورد که من خودم تهران بودم آن وقت میدیدم که این سربازها ویلان «1» توی خیابانها دارند میروند، برای این بود که قوای انتظامیه را طاغوت در خدمت خودش میخواست باشد، نه در خدمت ملت؛ نه در خدمت کشور، نه شهربانی را آن طور که باید باشد آنها تربیت میکردند و نه ژاندارمری را و نه ارتش را، اینها همه یکجا در خدمت خود آنها بودند، شخص، کسی که خودش را شاه میدانست بوده و ملت اصلًا مطرح نبود پیششان؛ مگر برای دوشیدنشان، مگر برای استفادهشان هر طوری که میتوانستند و لهذا ملت از همه قوای انتظامی فرار میکردند و متنفر بودند. قوای انتظامی هم ملت را از خودش نمیدانست بلکه یک بردهای میدانست که از او باید استفاده بکند. این اساس حکومت طاغوتی را تشکیل میداد که نسبت به ملت آن طور کوبنده و نسبت به خارج آن طور فرّار!شیوه برخورد حکومتهای دست نشانده با مردم
خود اینها هم همین طور بودند. خود رضا خان و پسرش هم همین طور بودند. در مقابل ملت، اینها اظهار قدرت آن طور که میدیدید میکردند لکن خود من در عکسی که در روزنامه انداخته بودند- که باز هم هر وقت من فکر میکنم تاثرم هست- که وقتی که رفته بود محمد رضا در امریکا- زمانی بود که جانسون «2» رئیس جمهوری بود- عکسی که انداخته بودند من دیدم که جانسون ایستاده بود و در سر جای خودش، ایستاده بود و عینکش را این طور دست گرفته بود و چپ به جای دیگر نگاه میکرد، حتی تو روی او نگاه نمیکرد، و این مثل یک آدم بندهای در مقابل او ایستاده بود! در مقابل، آنها این طور بودند؛ وقتی پایشان را میگذاشتند توی مملکت با مردم این طور رفتار میکردند. این برنامه همه اشخاصی است که به ملت خیانت میکنند. همه حکومتهایی که خیانت به ملت میکنند از ملت میترسند، چون از ملت میترسند قوای انتظامیه را، همه را، در خدمت خودشان برای مقابله با ملت استخدام میکنند. تربیتهاشان هم همین طورها بوده. این درست عکس آن معنایی است که از این قوای انتظامیه انتظار میرفت و درست عکس آن معنایی است که قوای انتظامیه اسلام داشته است.ویژگی قوای انتظامی اسلام
قوای انتظامی اسلام برای سرکوبی خود ملت نبوده است. با ملت، رفیق و دوست و خدمتگزار؛ در مقابل خارجی، کوبنده و مهاجم. همین دسته بیساز و برگ قوای اسلامی در صدر اسلام که هر چند نفرشان یک اسب یا یک شتر داشتند، هر چند تاشان یک شمشیر داشتند، و زندگی سربازیشان این طور بود، از باب اینکه اتکالشان به ملت بود و به خدا، همین عده کم به دو امپراتوری بزرگ آن وقت که همه دنیا تقریباً تحت سلطه آنها بودند، اینها غلبه کردهاند. با همین دست خالی، لکن قدرت ایمان. با نداشتن سازوبرگ صحیح جنگی، و مجهز بودن قوای ایران و روم با همه قوایی که داشتهاند، لکن اینها قدرت ایمان داشتند، آنها نداشتند. آنها را در یکی از جنگها- که جنگ « «3») 93 (» یک همچو چیزی به آن میگویند- این سربازهایی که اینها میخواستند به جنگ بیاورند، از طرف ایران میخواستند به جنگ بیاورند اینها را با ریسمان یا با زنجیر بسته بودند که فرار نکنند! یک همچو روحیهای در مقابل خارج داشتند؛ در مقابل مردم سختگیری داشتند، روحیهشان این جور بود که وقتی میخواستند به جنگ ببرند، پانصد هزار تا پانصدتاشان، هزارتاشان، با یک زنجیرهایی میبستند که اینها فرار نکنند و به جنگ بروند. معلوم است یک همچو لشکر با «سلسله» «4» نمیتواند جنگ بکند؛ مثل همین لشکرهای ما و زمان متفقین میشود. اسلام وضعش در حکومت، وضعش در قوای انتظامی، وضعش در شُرطه که به اصطلاح آنها «انتظامی» هست، درست عکس این وضعی است که حکومتهای طاغوتی دارند. شُرطه با مردم، دوست و رفیق؛ یعنی شهربانی با مردم دوست، رفیق، خدمتگزار مردم با او دوست، پشتیبان. ارتش و لشکری آن وقت با مردم دوست و رفیق، پشتیبان مردم، مردم پشتیبان آنها. یک همچو روحیهای که نسبت به خودشان آن طور باشند و نسبت به خارج قوی باشند، اَشِدَّاءُ عَلَی الکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ، «5» که [در] قرآن است، وصف اینهاست؛ وصف مومنهایی است که ارتش اسلام هستند؛ عکس آنی که طاغوتها دارند، قرآن وصف آنها را عکس اینها میگوید. میفرماید نسبت به کفار اشدّا هستند و قوی، نسبت به خودشان رحیم و مهربان و دوست. نه ارتش و ژاندارمری و شهربانی از مردم ترسی دارد که مبادا یکوقتی چه بشود، نه مردم از ارتش ترس دارند، همه دوست و رفیق؛ و همه همین طوری که حالا میبینید شما اینجا آمدید؛ نه ما از شما میترسیم که شما هَجمه «6» کنید به ما، ما را چه بکنید نه شما از ما چیزی دارید. ما رفیق و دوست و هر دو رُحَماءُ بَیْنَهُمْ. این دستور قرآن است. قوای انتظامی برای انتظام یک کشور است؛ برای حفظ مردم است، برای حفظ مال و جان مردم است، نه برای ارعاب مردم، نه برای ترساندن و، عرض کنم، چاپیدن مردم.وظیفه قوای انتظامی در نظام جمهوری اسلامی
شما الآن در جمهوری اسلام واقعید، طاغوت رفت؛ جایش نمیآید دیگر. شما الآن در یک جمهوری اسلامی واقع هستید که باید خودتان اسلامی باشید. یعنی همان طوری که شُرطه زمان حضرت امیر- سلام الله علیه- با مردم بوده است؛ شما هم با مردم باشید. همان طوری که قوای انتظامیه در خدمت مردم بوده است و مردم او را با آغوش باز میپذیرفتند، دوست داشتند آنها را، شما هم باید عملی بکنید که مردم با شما آن طور باشند، عمل شما عمل طاغوتی دیگر نباشد. خیال نکنید که ما قدرتمندیم و مردم چه، قدرت وقتی دارید که ملت دنبال شما باشد. شما دیدید در این قضیه، عبرت میگیرید از این قضیه که وقتی ملت یک چیزی را اراده بکند و همه با هم مصمّم، ملت یک کاری را بخواهد؛ هیچ قوهای نمیتواند جلویش بایستد، همه قوا شکست خوردند در مقابل ملت. و آن چیزی که مهم است آرامش روحی انسان است. آنی که سعادت انسان است این است که آرامش داشته باشد در اینجا، یا ان شاء الله آنجا.برقراری آرامش روحی در مملکت اسلامی
الآن شما آرامش دارید از باب اینکه نمیخواهید به مردم تحمیل بشوید تا اینکه در وجدانتان ناراحت باشید. آنهایی که به مردم تعدی میکنند وجدانشان ناراحت است، مگر بعضیشان که دیگر از وجدان انسانی بیرون رفتهاند، اما غالباً این طورند خصوصاً طبقه جوان. اما وقتی با مردم دوستند و رفیقند آرامش قلبی دارند، سعادت دارند، سعادت؛ همین آرامش، سعادت است. شما کاری بکنید که این آرامش قلبی را حفظ بکنید و مردم را مثل فرزندهای خودتان، مثل برادرهای خودتان؛ این طور حساب بکنید. آن مسائل طاغوتی را اصلًا کنار- شما که نبودید آن موقع- کنار بگذارید؛ مطالعه کنید در حال آن رژیم و وضع او و در عاقبت او. الآن دولت اسلامی است، شماها اسلامی، شهرداری و شهربانی و امثال ذلک ان شاء الله همه اسلامی و باید همه چیزهایی که در ایران است همه متحول بشود به یک مملکت اسلامی به همه معنا که در مملکت اسلامی آرامش روحی هست، رفاه همه جانبه هست، تعاون هست؛ برادری هست.و من از خدای تبارک و تعالی سعادت و سلامت همه شما را میخواهم و امیدوارم پلیسهای خوبی برای اسلام باشید؛ پلیسهای امام زمان- سلام الله علیه.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته