درآمد: آیتالله حاج شیخ محمدرضا ناصری نماینده کنونی ولی فقیه دراستان یزد، از یاران دیرین رهبر کبیر انقلاب و نهضت اسلامی است که در دوران تبعید حضرت امام خمینی در نجف، از همراهان ایشان بوده است. آنچه درپی میآید خاطرات وی از شهید حجت الاسلام والمسلمین شیخ محمدعلی منتظری است که به دوران فعالیتهای انقلابی او در نجف، نوفل لوشاتو و تهران باز میگردد. امید است که تاریخپژوهان انقلاب را مفید ومقبول آید.
- باتشکر از جنابعالی به لحاظ شرکت دراین گفت و شنود، لطفا درآغاز بفرمائید که ازچه مقطعی و چگونه با شهید محمد منتظری آشنا شدید؟ این آشنایی چگونه توسعه و تعمیم پیدا کرد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. من بعد از قضایای 15خرداد42، از تهران به قم رفتم و در آنجا بود که با کسانی که در زمینه تکثیر و توزیع اعلامیههای امام و سایر زمینهها فعالیتهای مبارزاتی میکردند، آشنا شدم که یکی از آنها و شاید فعالترین و زندهترینشان، شهیدبزرگوار شیخ محمد منتظری بود. البته ما در قم ارتباط زیادی با هم نداشتیم، چون امام را به ترکیه و بعد هم به نجف تبعید کردند و نزدیک بود که پروندههای ما هم رو شود که مخفیانه به عراق رفتیم. ایشان به عراق آمد و در آنجا با شهرت «سمیعی» مشغول شد.
- آیا به تحصیل هم ادامه داد؟
شهید محمد منتظری فوقالعاده اهل مطالعه بود. اوایل در کلاسهای درس و بحثها هم شرکت میکرد، ولی بخش اعظم وقتش، صرف فعالیتهای مبارزاتی متعدد و گسترده میشد. او لحظهای آرام و قرار نداشت و از همه لحظات عمرش استفاده میکرد. شهید محمد منتظری درباره نهجالبلاغه هم مطالعات وسیعی داشت و همیشه به دوستان میگفت: «خوب درس بخوانید و مطالعه کنید، چون وقتی که نهضت پیروز شد و به ایران برگشتیم، به آدمهای عالم و برنامهریز و آگاه نیاز فراوان داریم». خود او هم در این زمینه برنامهریزیهائی داشت. ما در نجف کتابخانههائی را درست و کتابهای انقلابی را در آنها گردآوری میکردیم. شهید منتظری در تشکیل این کتابخانهها، نقش مهمی داشت و معتقد بود که به خصوص فرزندان علما باید این کتابها را مطالعه کنند تا اطلاعات دقیقتری درباره اوضاع و احوال ایران دانسته باشند.
- آیا درنجف، روحانیون ایرانی هم تشکلی داشتند؟ نام آن چه بود؟
بله، ما و دوستان تشکلی به نام «روحانیون مبارز خارج از کشور» را ایجاد کردیم و شهید منتظری یا همان آقای سمیعی هم در آن شرکت میکرد. تشکل روحانیون مبارز خارج از کشور، از ده پانزده نفر تشکیل میشد و یک هسته مرکزی داشت که سه تن از آنها با امام در ارتباط نزدیک بودند. ما بین خود تعهد کرده بودیم هیچ کاری را بدون نظر و خواسته امام انجام ندهیم. یکی از وظایف این تشکل این بود که اعلامیههای امام را تکثیر و نوارهای سخنرانیهای ایشان را پیاده کنند و به خارج بفرستند. از دیگر وظایف این تشکل نوشتن برنامه برای تنظیم حکومت اسلامی، برنامهریزی برای تدوین وقایع انقلاب، اداره رادیوی روحانیون مبارز در بغداد، تهیه مقالات و برقراری ارتباط با انجمنهای اسلامی و دوستان مبارز خارج از کشور و هماهنگ کردن فعالیتهای آنان با منویات و خواستههای امام بود.
- از ارتباط شهید محمد منتظری با حضرت امام برایمان بگویید؟
ایشان کاملا با امام نزدیک ومرتبط بود. همیشه نزد امام میرفت و با ایشان صحبت میکرد و بعد به مدارس علمیه میرفت و با طلاب افغانی و پاکستانی و طلبههای سایر کشورها جلسه میگذاشت. حتی با طلبههای عراقی هم درباره ایجاد تشکل و حرکت برای مبارزه با رژیم بعث حرف میزد. شهید منتظری در ملاقاتهایی که با امام داشت، اخبار ایران و دنیا را به امام میداد و درباره فعالیتها و کارهایش با ایشان صحبت و مشورت میکرد. امام هم درباره اینکه چه فعالیتهایی باید انجام بشوند، سفارشهایی را به او میکردند. گاهی هم از امام اعلامیه یا نامههایی را -که خطاب به جوانان و دانشجویان انجمنهای اسلامی خارج از کشور مینوشتند- میگرفت و برای آنها میبرد. گاهی هم برخی از آنان را خدمت امام میآورد. شهید منتظری معمولاً در جلسات تشکل روحانیون مبارز خارج از کشور، شرکت میکرد و گزارشهای آن جلسات را هم خدمت امام ارائه میداد و امام هم دستوراتی میدادند و راهنمایی و نصیحتهایی هم به خود او میکردندکه البته ما از جزئیات آن خبر نداشتیم.
- حضرت امام از عملکرد شهید منتظری رضایت داشتند؟
امام او را خیلی دوست داشتند، اما در مواردی میفرمودند که: در برخی از زمینهها، نباید کاری کرد یا حداقل باید به شیوه دیگری عمل کرد! مثلاً در مورد تحصنی که در کلیسایی در پاریس برگزار شد، امام فرمودند که: شرکت بعضی از افراد درآن صلاح نیست، چون ممکن بود عدهای را دستگیر کنند که همین طور هم شد. شهید محمد منتظری از این حرف امام ناراحت هم شد، ولی امام روی حرف خودشان ایستادند و بعد دیدیم که امام چقدر درست پیشبینی کرده بودند و اگر چند نفر از ما به پاریس میرفتیم، پلیس آنجا با هماهنگی با رژیم شاه، ما را دستگیر میکرد و تحویل ایران میداد.
البته شهید محمد منتظری معمولاً کلیات را به امام میگفت و معتقد بود که در کارهای جزیی، باید خودمان تصمیم بگیریم و کارهایی را که به نفع انقلاب هست انجام بدهیم و نباید امام را که رهبر مبارزه هستند، درگیر جزئیات کنیم. امام اگر با کلیات موافق بودند، تائید میکردند و گاهی هم تذکراتی میدادند.
- حضرت امام با حرکتهای مسلحانه موافق نبودند، ولی شهید محمد منتظری همواره در حال آمورش نظامی مبارزین بود و زمینههای این کار را برایشان فراهم میکرد.این دومقوله چگونه بایکدیگر جمع می شود؟
شهید محمد منتظری هم با حرکتهای چریکی و مسلحانه موافق نبود. اوایل که بعضی از روحانیون هم به گروههای معتقد به مبارزات مسلحانه کمک میکردند، او هم کمک میکرد، ولی بعد که متوجه شد امام به این قضیه نظر مساعدی ندارند و مواضع مجاهدین خلق هم تغییر کرد و مارکسیت شدند، او و دوستانش خود را کنار کشیدند. اما هم او و هم امام معتقد بودند که مبارزین مسلمان باید آموزشهای نظامی ببینند تا در هنگام ضرورت، بتوانند با دشمن مقابله و از خود دفاع کنند. در مجموع فعالیتها و تلاشهای محمد، ملهم از نظرت کلان و اساسی امام بود.
- رابطه شما و شهید منتظری به چه شکل ادامه پیدا کرد؟
خانه ما در یک بازار قرار داشت. شهید منتظری که دائماً این طرف و آن طرف میرفت و در حرکت بود و شب و روز نداشت. همیشه اخر شب به خانه ما میآمد و دو بار پشت سر هم و تند در میزد و ما متوجه میشدیم که او آمده است. همیشه هم لباس مبدل به تن داشت و ما باید به او قبا و عمامه میدادیم. گاهی هم موهایش بلند بود و با ماشین برایش اطلاح میکردیم. صبح که میشد، قبا و عمامه میپوشید و به نجف و نزد امام میرفت. گاهی قبا و عمامه ما را پیش کسی امانت میگذاشت و باز با لباس مبدل دنبال کارهایش میرفت! گاهی ما هم میرفتیم و آن شخص را پیدا میکردیم و قبا و عمامه مان را پس میگرفتیم و البته معمولاً هم موفق نمیشدیم!
- از فعالیتهای مبارزاتی شهید محمد منتظری در سایر کشورها چه میدانید؟
او با گذرنامههائی که خودش با کمک عدهای از دوستانش تهیه میکرد، به کشورهای دیگر از جمله افغانستان، پاکستان، هند، لبنان، لیبی، سوریه، اروپا و ... میرفت. یک بار هم در فرودگاه بغداد به او مشکوک شدند و دستگیرش کردند که خوشبختانه با کمک دوستان، مشکل حل شد. او در افغانستان با طلبههای شیعه جلسه میگذاشت و باآنها صحبت میکرد و من میتوانم با قاطعیت بگویم که جرقههای حرکت انقلاب اسلامی در افغانستان را، او با فعالیتهایش زد، چون تربیتشدگان او در نجف بودند که بعدها به افغانستان رفتند و در آنجا مبارزات را برنامهریزی کردند. خود او هم زیاد به افغانستان سفر میکرد. علاوه براین، شهید محمد منتظری برای چاپ اعلامیهها و آشنایی با مبارزان ایرانی، زیاد به لبنان میرفت. در پاریس هم با دوستان انجمن اسلامی آنجا همکاری میکرد و با آنها جلسات متعددی میگذاشت و راهنمایی شان میکرد و اعلامیههایی را هم به آنجا میبرد. همانطور که اشاره کردم، او در تحصن اعضای انجمن اسلامی و دانشجویان در کلیسایی در پاریس هم نقش مهمی داشت.
موقعی هم که امام به نوفل لوشاتو رفتند، باز شهید منتظری به شکلی مستمر خدمت ایشان میرسید و هر کاری که از دستش برمیآمد، از جمله ضبط مطالب و سخنرانیها را انجام میداد. در فرانسه هر جا لازم بود، با لباس رسمی رفت و آمد میکرد، اما غالباً برای اینکه شناسایی نشود، لباس مبدل میپوشید. با مبارزان فعال در ایران هم ارتباطات گستردهای داشت. او یک رابط قوی، شجاع و کارآمد برای انقلاب بود و قبل و بعد از انقلاب، ارتباط وثیقی با نهضتهای آزادیبخش و مبارزان سایر کشورها داشت.
- اشاره کردید به ارتباط شهید با مبارزین درداخل کشور. آیا از ملاقاتهای شهید اندرزگو با حضرت امام و نیز ارتباط ایشان با شهید محمد منتظری چیزی میدانید؟
خود من در جریان 15خرداد42 در تهران، با شهید اندرزگو همراه بودم و نزدیک بود دوتایی گلوله بخوریم! ارتباطات در خارج از کشور، با چندین واسطه و به شکل مخفیانه صورت میگرفت و این طور نبود که همه متوجه بشوند. قاعدتا شهید اندرزگو با شهید منتظری ارتباط داشته است، اما جزئیات آن را دقیق نمیدانم.
- شهید محمد منتظری پس از پیروزی انقلاب در برابر نهضت آزادی و ملیگراها مواضع بسیار تندی را اتخاذ کرد. تحلیل شما از رفتارهای سیاسی او در آن مقطع چیست؟
قبل از پیروزی انقلاب، هنوز خط و خطوطها خیلی از همدیگر متمایز و مشخص نبود، چون همه یک هدف مشترک داشتند و آن هم مبارزه با رژیم شاه بود. با این همه محمد باهوش سرشاری که داشت، افکار و اندیشههای آنها را دقیق میشناخت و گاهی با آنها درگیر میشد. بعد از انقلاب هم آنها را لیبرال و اهل سازش و مایل به حرکتهای رفرمیستی میدانست و معتقد بود که آنها حرکتهای بنیادی و انقلابی را قبول ندارند و معتقدند که شاه باید بماند ولی سلطنت کند و نه حکومت و این موضوعی بود که امام به هیچ وجه قبول نداشتند و شهید محمد منتظری هم صددرصد مخالف بود.
- در حادثه شهادت آیتالله حاجآقا مصطفی خمینی، شهید منتظری چه فعالیتهایی را انجام داد؟
در آن زمان محمد در نجف نبود، ولی بعد که آمد، در برنامهریزیهایی که برای مجالس ختم ایشان میشد و نیز بهرهبرداری از این قضیه برای روشنفکری و پیشبرد انقلاب، تاثیر و نقش زیادی داشت. اساسا ایشان در همه عرصه ها و برنامهها نقش داشت.
- پس از پیروزی انقلاب هم با ایشان رابطه داشتید؟
در اوایل انقلاب بله، ولی پس از مدتی به دستور امام، برای استقبال از شهید آیتالله صدوقی به یزد رفتم و ارتباطم با شهید منتظری کم شد. البته گاهی که به تهران میآمدم، به او سر میزدم و او دائماً گلایه میکرد که: همهتان از وقتی به ایران آمدید، هر کدامتان به سمتی رفتید و دور امام را خالی کردید و اینها آمدند و اطراف امام را گرفتند! از مرحوم بازرگان و نهضتآزادیها دل خونی داشت و هر چه هم به او میگفتیم که: آرام بگیرد، زیر بار نمیرفت. او از پیشقراولان مخالفت با دولت موقت بود. خود امام هم از حرکتها و مواضع دولت موقت راضی نبودند و در سخنرانی مدرسه فیضیه از مردم عذرخواهی کردند و فرمودند که در اینجا انقلابی عمل نکردم! امام از شجاعت شهید محمد خیلی خوششان میآمد. او هم واقعاً مرید امام بود و همیشه با ایشان مشورت میکرد.
- چرا شهید منتظری درمواردی با صراحت به شهید آیت الله دکتر بهشتی انتقاد میکرد؟ آیا در تشخیص موضوع دچار اشتباه شده بود؟
او با خود شهید بهشتی مشکل نداشت، ولی چون ایشان با اعضای نهضتآزادی و ملیگراها ارتباط داشت، شهید منتظری به شدت نگران بود و لذا علیه ایشان موضعگیری میکرد. اما شهید بهشتی که سعهصدر و تدبیر و خلق پسندیده کمنظیری داشت، همه اینها را تحمل میکرد و او را « محمد ما» مینامید. همین شیوه هم باعث شد که بالاخره محمد دست از موضعگیری علیه شهید بهشتی بردارد و جذب حزب جمهوری شود و نهایتاً هم همراه ایشان به درجه رفیع شهادت برسد.
- بازگردیم به موضوع آغازین این مصاحبه. چه ویژگیهایی در شهید محمد منتظری از نظر شما از همه بارزتر بود؟
سادگی، اخلاص، از خودگذشتگی، تحرک و شور انقلابی. انسانی بسیار بیتوقع، خستگیناپذیر، مقاوم و کم مئونه بود. هرگز آرام و قرار نداشت. وقتی در جایی فعالیت و تحرکی را ایجاد میکرد، به جای دیگری میرفت و کارش را از سر می گرفت. دنبال نام و مقام و امور دنیوی نبود.
- خبر شهادت ایشان را کجا شنیدید؟
من آن موقع یزد بودم و نزدیک سحر از رادیو شنیدم که دفتر حزب منفجر شده است. البته نمیدانستم که او هم در آنجا بوده و بیشتر نگران شهید بهشتی و بقیه بودم. بعد شنیدم که شهید منتظری هم در آن جلسه حضور داشته است. از شنیدن خبر این فاجعه بسیار ناراحت شدم و خودم را به تهران رساندم.
- و سخن آخر؟
نام شهدای هفتتیر از جمله شهید محمد منتظری، در طول این سالها، همواره تحتالشعاع عظمت نام و شخصیت شهید بهشتی بوده و این افراد آن گونه که باید، به نسل جدید معرفی نشدهاند. انصاف نیست از کسانی که در نهضت امام و برای به ثمر رسیدن انقلاب خون جگرها خوردند و زندانها و تبعیدها و شکنجههای فراوانی را تحمل کردند، نامی برده نشود و از زحمات آنها تقدیری به عمل نیاید. افرادی که در سختترین شرایط، امام را تنها نگذاشتند و به قول مرحوم سید احمدآقا خمینی «یاران امام در غربت» بودند.
باتشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.