یادداشت
مترجم یا مشاور؟
به بهانه چهلمین روز درگذشت ابراهیم یزدی؛ مروری بر ادعاهای خلاف واقعی که ابراهیم یزدی به امام خمینی نسبت داد

مترجم یا مشاور؟

 

هرچند نهضت‌آزادی درسال‌های پس از انقلاب فراز و فرود زیادی داشته، هم بر کرسی دولت تکیه زده و هم کنج عزلت را تجربه کرده؛ اما بیش از همه این‌ها نامش با نامه معروف امام در زمستان 66 گره خورده است. نامه‌ای که وزیر کشور وقت درباره صلاحیت حضور اعضای این گروه در انتخابات سوال کرده، اما امام ضمن اشاره به سابقه سیاسی و انحرافات فکری آنها اعلام می‌کنند «نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند.» «1»
ابراهیم یزدی که در دهه شصت هم از مهمترین چهره‌های نهضت‌آزادی و پس از فوت مهندس بازرگان در سال 73، دو دهه دبیرکل آن بود؛ پنجم شهریورماه 96 درگذشت. یزدی که در سال‌های پیش از انقلاب در خارج از کشور مشغول مبارزه بود، در دوران حضور امام در فرانسه به آنجا می‌آید و مترجمی امام را بر عهده می‌گیرد. این همراهی چندماهه، بعدها منشاء خاطرات و ادعاهای عجیبی از سوی او می‌شود.

یکی از ادعاهای خلاف‌واقعی که بارها از سوی ابراهیم یزدی تکرار می‌شد، این بود که «پیشنهاد سفر امام به پاریس» را او به ایشان داده است. تکرار این ادعای نادرست در دوران حیات امام باعث شد ایشان در پایان وصیت‌نامه خود در تذکری چنین بنویسند: «از قرار مذکور، بعضی‌ها ادعا کرده‌اند که رفتن من به پاریس به وسیله آنان بوده، این دروغ است. من پس از برگرداندنم از کویت، با مشورت احمد پاریس را انتخاب نمودم، زیرا در کشورهای اسلامی احتمال راه ندادن بود؛ آنان تحت نفوذ شاه بودند ولی پاریس این احتمال نبود.» «2»
اما علی‌رغم این تکذیب رسمی امام، دکتر یزدی تا سال‌های بعد همچنان بر این ادعای خود اصرار می‌کرد. او در مصاحبه‌ای می‌گوید: «زمانی رسیدم که امام در حال خروج از نجف بودند. آقای خمینی و احمد‌آقا در ماشین بنز آقای مهری نشسته بودند. به درخواست ایشان سوار همان ماشین شدم. کاروان حرکت کرد و مامورین امنیتی عراق همه را بدرقه و کنترل می‌کردند. در طول راه از ایشان پرسیدم برنامه چیست و کجا می‌روید. گفتند به کویت می‌روند و بعد از چند روز اقامت در کویت به سوریه می‌روند. گفتم رفتن به سوریه بی‌فایده است. بهتر است بروید به جایی از دنیا که بتوانید حرفتان را بزنید. ایشان نپذیرفت. اما وقتی که ما را به کویت راه ندادند لاجرم به شهر مرزی عراق برگشتیم. شب، ‌دیرهنگام آیت‌الله خمینی را طبق دستور بغداد به بصره انتقال دادند و ما را هم به بازداشتگاه بردند تا صبح فردا از مرز خارج شویم. اما اول وقت صبح آمدند و گفتند که بغداد دستور داده، شما را هم ببریم پیش آقای خمینی. مرا به هتل بصره نزد ایشان بردند و در هتل بصره بود که ایشان به من گفتند: «من نظر تو را درباره رفتن به پاریس پذیرفتم. اما به این شرط که وابسته به گروهی نباشم و در خانه کسی وارد نشویم.»» «3»
حاج‌احمد خمینی هم در مصاحبه‌ای که در زمان حیات امام داشته، ادعای یزدی را منکر می‌شود و می‌گوید: «برادران و خواهران عزیز تا امام هست که خدا او را تا انقلاب مهدی زنده نگه دارد، باید روشن شود که: 1- هیچ کس از هجرت امام به جز من و تنی چند از دوستان معمم نجف خبری نداشت. 2- امام خود تصمیم به هجرت به فرانسه را گرفتند و این حرکت به هیچ کس و هیچ یک از گروه‌های سیاسی چه داخل و چه ایرانیان خارج مربوط نیست. فردا ادعا نشود که ما آمدیم تا امام را راهی پاریس کنیم و یا به ما از ایران گفته شد تا به امام بگوییم در فرانسه بهتر می‌شود مبارزه کرد و از این قبیل لاطائلاتی که اگر با بودن امام روشنش نکنیم، فردا از بزرگ‌ترین انحرافات اساسی این انقلاب و نهضت به شمار خواهد رفت!» «4»
با حضور امام در پاریس، چهره‌هایی چون ابراهیم یزدی، عباس امیرانتظام و صادق قطب‌زاده که هم با رسانه‌های غربی و هم با زبان انگلیسی آشنایی داشتند، در آن جا حضور پیدا کردند. مترجمی برای امام و رسانه‌ها مهمترین ماموریت آنها بود، اما برخی اقدامات حاشیه‌ساز آنها با واکنش امام روبرو شد. علی جنتی که آن روزها در پاریس بوده در خاطراتش می‌نویسد: «عده‌ای از آقایان مثل قطب‌زاده و یزدی با خبرنگارها مصاحبه می‌کردند و درباره همه مسائل از زبان امام صحبت می‌کردند. امام یک بار مصاحبه‌ای انجام دادند و فرمودند من هیچ نماینده یا سخنگویی ندارم. این مصاحبه به این دلیل بود که در بعضی محافل خبری مطرح شده بود که آقای قطب‌زاده سخنگوی امام است.» «5»


علی‌اکبر محتشمی‌پور هم در مصاحبه‌ای با اشاره به ادعاهای یزدی درباره حضورش در پاریس می‌گوید: «من به عمرم چنین آدم دروغگوی شارلاتانی ندیده‎ام. اگر من و آقای ناصری و آقای رحیمیان و دوستان دیگر مرحله به مرحله همراه امام نبودیم، شاید به شک می‎افتادیم که او دارد راست می‎گوید. یکی از حرف‎هایش این است که در نوفل‌لوشاتو، صبح‎‎ها که امام قدم می‎زدند، من با ایشان بودم و مسیر انقلاب را مرحله به مرحله برای امام تبیین می‎کردم! و امام می‎گفتند اینها را یادداشت کن و به من بده! از این جور دروغ‎‎های عجیب و غریب. در حالی‎که آقای یزدی حتی یک روز هم صبح‎‎ها با امام قدم نزده. محل سکونت امام باغچه آقای دکتر عسگری بود که دوتا اتاق داشت. یک اتاق که خود ایشان در آن‎جا ساکن بود، اتاق دیگر که ما طلبه‎‎ها آن‎جا بودیم. دکتر یزدی اصلا شب‎‎ها آن‎جا نبود. این‎‎ها می‎رفتند به ساختمان هتل گونه‎ای که چندتا اتاق داشت و به آن هتل طویله می‎گفتند و شب‎‎ها آن‎جا بودند و ساعت ۹ صبح می‎آمدند. امام نماز صبح و تعقیبات را که می‎خواندند، می‎رفتند در این باغچه قدم می‎زدند و تنها هم بودنـد. ما هم از داخل اتاق ایشان را تماشا می‎کردیـم. این‎‎ها ساعـت نه، نه و نیم می‎آمدند. اگر یک نفر حتی دیده که آقای یزدی صبح زود با امام مشغول قدم زدن بوده، بیاید بگوید.» «6»
آنچه گفته شد، تنها برشی از ادعاهای ابراهیم یزدی درباره امام و انقلاب بود. پس از کنار رفتن دولت موقت و تبدیل نهضت آزادی به جریان اپوزیسیون، موضع‌گیری‌های متعدد این جریان در برابر امام و انقلاب بیش از پیش شد. به همین موازات، ادعاهای خلاف واقع‌تر و اقدامات تندتری از سوی نهضت‌آزادی بروز یافت که بازخوانی و بررسی هریک از آنها فرصت و مجال بیشتری می‌طلبد.

«۱»- نامه به آقای محتشمی، وزیر کشور (عملکرد «نهضت آزادی»)، ۳۰ بهمن ۱۳۶۶.

«۲»- وصیتنامه سیاسی- الهی.

«۳»- از پاریس تا علوی، گفتگوی ابراهیم یزدی با پایگاه خبری آفتاب، ۲۱ بهمن ۱۳۸۵.

«۴»- فصلنامه حضور، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، شماره سوم، ص‌۱۶.

«۵»- خاطرات علی جنتی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۱۶۰.

«۶»- نشریه یادآور، شماره یک، میزگرد مختصات خط امام با حضور حجج اسلام رحیمی آن، محتشمی پور و ناصری.



مترجم یا مشاور؟؛ 18 مهر 1396

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: