زمانی که نماینده سازمان الفتح در 19 مهرماه سال 1347 به دیدار امام خمینی در نجف رفت و از ایشان نظرشان درباره سازمان را پرسید، پاسخ امام را روشن و شفاف دریافت. امام خمینی حمایت از فلسطین و مبارزه علیه اسرائیلیها را در جهت سربلندی اسلام دانستند و جواز پرداخت وجوه شرعی به مجاهدان راه خدا را صادر نمودند. در جای دیگری از گفتگوی امام در تبعید آمده: «برادران ما که به یاری خداوند توانا پیروزی نهایی از آن آنهاست، یعنی مردان برجسته جنبش «فتح» و رزمجویانش نیروهای «عاصفه» و دیگر فداییان آزاده، از مجاهدان راه خدایند و پشتیبانی و کمک به آنان با تمام نیرو و امکان واجب است.» «1» سازمان الفتح این مصاحبه را به چهار زبان عربی، ترکی، انگلیسی و فرانسه ترجمه کرد و همراه با اظهار نظر جمعی از علمای اهل سنت و شیعه در سطح وسیعی انتشار داد. با این حال، الفتح و جنبش آزادیبخش فلسطین (ساف) در سالهای بعد رفیق نیمهراه مبارزه با اسرائیل شدند و مشی مبارزاتی خود را از صفوف اسرائیلستیزان جدا کردند.
«فلسطین»، «تحریر»، «حرکت»؛ سه کلمهای که نام سازمان «الفتح» از حروف ابتدایی آنها گرفته شده است. الفتح سازمانی متشکل از مبارزین گمنام فلسطینی است که در سال 1338 با هدف ستیز علیه سربازان اسرائیلی تشکیل شد. سازمان الفتح علاوه بر این، اهداف دیگری را هم دنبال میکرد؛ بازپس گرفتن سرزمین فلسطین از راه نظامی، اتحاد نیروهای مختلف فلسطینی در جنگ با اسرائیل، تشویق کشورهای عربی به پاسداری از مرزهای جغرافیایی خود و در اختیار گذاردن پایگاههایی به مبارزان فلسطینی. گروه الفتح و رهبر آن، یاسر عرفات، فرزند جنبش پانعربیستی و ناسیونالیسم عربی بودند، دیدگاههای سکولاریستی و تا حدی سوسیالیستی بر آنها حاکم بود و مبارزه با اسرائیل را بیش از آن که ناشی از مفهوم «جهاد» بدانند، در آزادی فلسطین عربی میدانستند.
این سازمان توانست تشکیلات منسجمی را پایهریزی کند و در شاخههای سیاسی، اطلاعاتی و نظامی، به جمعآوری نیرو از میان جوانان فلسطینی بپردازد. در این میان، شاخه نظامی الفتح با نام «العاصفه»، وظیفه آموزش نظامی مبارزان را برعهده داشت و به عملیات پراکنده علیه اشغالگران دست میزد. در پنجمین اجلاس شورای ملی فلسطین که در سال 1969 در قاهره برگزار شد، الفتح به ریاست سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) برگزیده شد. سازمان آزادیبخش فلسطین از همپیمانی پانزده گروه چریکی مانند الفتح، الصاعقه، العاصفه و جبهه خلق برای آزادی فلسطین شکل گرفت، اما در این میان نقش الفتح و رهبر آن، یاسر عرفات، از همه پررنگتر بود.
همزمان با توسعه فعالیتهای مبارزاتی الفتح، اعضای گروههای مسلمان کشورهایی نظیر ایران و ترکیه، برای فراگیری آموزشهای نظامی راهی اردوگاههای نظامی الفتح در لبنان شدند. از آن پس، ارتباط میان گروههایی که علیه رژیم شاه مبارزه میکردند با الفتح افزایش یافت.
روز 19 مهرماه سال 1347 فصل جدیدی روابط میان مبارزان ایرانی و عربی رقم خورد. امام خمینی در فتوایی حمایت خود از گروههای مبارز فلسطینی، بهویژه سازمان الفتح را اعلام کردند و از مردم مسلمان خواستند به پشتیبانی از «مجاهدین راه خدا» با تمام نیرو و امکانات برخیزند. بخش عمدهای از این اتفاق در گروی شناسایی اسرائیل از سوی حکومت شاهنشاهی ایران بود. اگرچه روحانیون در آن مقطع امیدی به پیروزی نهضت نداشتند و تصور نمیکردند رژیم پهلوی سرنگون شود، اما رابطه با اسرائیل خط قرمز بود و برای مراجع و علمای ایران، قطع ارتباط با اسرائیل از اهداف مهم به شمار میرفت. پیامهای مختلف عرفات به امام خمینی در مناسبتهای مختلفی چون اخراج امام از عراق یا درگذشت سیدمصطفی خمینی هم نشان از همراهی او در مبارزه علیه استبداد و امپریالیسم داشت.
پیروز شدن انقلاب اسلامی ایران، تحولات عمیقی در سیاست خارجی کشور هم رقم زد. قطع رابطه با اسرائیل و برقراری ارتباط با فلسطن از نخستین اقدامات دیپلماتیک دولت جدید ایران بود. طبیعتاً از میان گروههای فلسطینی، الفتح و ساف بودند که به عنوان نماینده جنبش و سرزمین بیدولت فلسطین به رسمیت شناخته میشدند. در 28 بهمنماه 1357، یاسر عرفات، رهبر سازمان الفتح و رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف)، نخستین شخصیت سیاسی بود که برای گفتن تبریک پیروزی انقلاب اسلامی به تهران آمد و با امام خمینی دیدار کرد.
اما این دوستی انقلاب اسلامی ایران و یاسر عرفات همیشه به همین منوال نبود. از اولین اتفاقات ناخوشایند، بعد از تسخیر لانه جاسوسی در آبان 1358 رخ داد. سازمان آزادیبخش فلسطین کوشید میان دولت ایران و دولت آمریکا میانجیگری کند و از در مصالحه سخن بگوید، اما نظام انقلابی ایران به پیروی از امام خمینی این پیشنهاد میانجیگری را نپذیرفت.
دیگر عامل تیرگی روابط، حمایت ساف از سازمان مجاهدین خلق بعد از شورش دهه شصت بود. با فرار مسعود رجوی و سیدابوالحسن بنیصدر در مردادماه 1360، ساف با آنها ارتباط برقرار کرد و ارتباط با دشمن برانداز ایران، پیام خوبی به تهران مخابره نمیکرد. البته در روز 21 بهمنماه 1360، سفیر فلسطین و نماینده عرفات، از رئیس وقت مجلس بابت این ارتباط عذرخواهی کرد و ملاقات هانیالحسن، عضو ارشد ساف، با رجوی و بنیصدر را دیدار کاری خصوصی عنوان کرد، نه دیدار رسمی! جانبگیری ساف از صدام حسین و عراق عربی در طول جنگ تحمیلی هم موضع دیگری بود که به مذاق دولت انقلابی ایران خوش نیامد. مثلث سازمان آزادیبخش فلسطین، سازمان مجاهدین خلق و حزب بعث عراق، مورد پسند ایران نبود و بهانههایی چون «دوستی دهه پنجاه مجاهدین خلق» یا «ریشه عربی مشترک با عراق» کارگر نیفتاد.
اما آخرین رشته روابط ایران و عرفات زمانی گسسته شد که یاسر عرفات، به سازش با اسرائیل روی آورد و مهمترین محور وحدت ایران و ساف از میان رفت. در آبانماه 1360 ملک فهد، پادشاه عربستان، طرحی برای سازش پیشنهاد کرد که به طرح «واکنش سریع» معروف شد و در همین رابطه کنفرانسی به نام فاس آغاز به کار کرد. طبق تصمیم این کنفرانس، قرار بود اسرائیل بخشی از سرزمینهای اشغالی را در اختیار ساف قرار دهد و در مقابل، مشروعیت اسرائیل به رسمیت شناخته شود. در ریاض اعلام شد طرح هشتمادهای ملک فهد، ادامه قرارداد کمپ دیوید است. دیگر دوستی دهه پنجاه انقلابیهای ایران و ساف به نقطه پایانش رسیده بود.
کنفرانس فاس حداقل در آن زمان فرجامی نداشت، اما در روز 13 تیر 1361 یاسر عرفات با مقامات غربی بر سر خروج نظامیان فلسطینی از لبنان به توافق رسیدند و کابینه اسرائیلی مسائل مورد توافقشان را مورد بحث قرار دادند. یک ماه بعد یاسر عرفات با امضای سندی، مصوبات سازمان ملل را پذیرفت که یکی از موارد آن به رسمیت شناختن اسرائیل بود. در همان روز، مقامات بلندپایه ایرانی برای اولین بار مواضع شدیداللحنی علیه عرفات و ساف گرفتند.
کار تا آنجا پیش رفت که در 22 شهریور 1372،قرارداد اسلو با وساطت بیل کلینتون، رئیسجمهور آمریکا، در واشنگتن به امضا رسید و طی آن ساف دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت و کاربرد خشونت را محکوم کرد. اسرائیل نیز ساف را به عنوان نماینده قانونی مردم فلسطینی به رسمیت شناخت و یاسر عرفات اجازه یافت تا به فلسطین بازگردد. عرفاتی که روزی توانسته بود تایید امام از «مجاهدان راه خدا» را به نام خود بزند، کارش به جایی رسیده بود که دست در دست بیل کلینتون و اسحاق رابین، «موجودیت و مشروعیت اسرائیل را به رسمیت بشناسد» و «کاربرد خشونت را محکوم کند»! حالا دیگر یاسر عرفات، نه آن مجاهد اسرائیلستیز دهه پنجاه، بلکه پیشوایی سازشکار است که فلسطین عربی را قربانی معاهده آمریکایی-اسرائیلی کرد.