سفر محمدعلی رجایی در سال 59 به نیویورک برای شرکت در جلسه شورای امنیت، شاید نخستین حضور رسمیِ سران عالیرتبه جمهوری اسلامی در فضای سازمان ملل متحد بود. نخستوزیر جمهوری اسلامی، برای ارائه توضیحاتی درباره مواضع نظام پیرامون جنگ تحمیلی، همراه با تعدادی از مشاوران و مسئولان مملکتی «۱» راهی آمریکا شد. در فضای اوج احساسات ضداستعماری آن روزهای کشور در سایه تسخیر لانه جاسوسی، خیلیها این سفر را مطلوب نمیدانستند. با این حال، نظام تصمیم گرفته بود که از این فرصت برای بیان بیواسطه دیدگاههایش در عرصه بینالمللی استفاده کند. از این رو رجایی بیان میکرد که «این رفتن من فقط و فقط در جهت بیان حالت مساله است و ما میدانیم که آنها تحت تاثیر قدرتهای بزرگ هستند و شورای امنیتی که درش حق وتو وجود دارد و شورای امنیتی که با کشورهای صاحب حق وتوی آن در حال جنگیم، طبیعی است که در آنجا برای ما چیزی بهوجود نخواهد آورد جز اینکه ما احساس مسئولیت میکنیم برای بیان مظلومیت خودمان و ظلم آمریکا و عراق.» «2»
به این ترتیب، مشخص بود که رجایی خود را برای حضوری انقلابی و با هدف اعلام مواضعی در رد استبداد حاکم بر نظام بینالملل و جنایات آمریکا و متحدانش، در نیویورک آماده کرده است. عملکرد آقای نخستوزیر و همراهانش هم در این سفر، کاملاً بیگانه با عرفهای رایج بود. رجایی صریحاً دستور داده بود که برای هیئت، هتل گرفته نشود تا در شرایط جنگ، خرج اضافی برای دولت به وجود نیاید. او و همراهانش در محل اقامت نمایندگان ایران در آمریکا، با یک تخت و چند کیسه خواب، شبها را میگذراندند. رجایی صریحا به همراهانش گفته بود که «ما در آنجا نباید مرعوب آمریکاییها باشیم و نباید ژست انقلابی بگیریم.» «3» این بیتوجهی به قواعد مرسوم در عملِ سیاسی هیئت هم، خود را نشان داد. به روایت بهزاد نبوی، «وقتی به شورای امنیت رفته بودیم، عدهای از یک تیپ خاص با هم بودند و اصرار داشتند که شهید رجایی در چارچوبی که مورد قبول شورای امنیت است سخنرانی کند. اما ایشان استوار ایستاد و همان نکات مورد نظر خود را ایراد کرد و پس از مصاحبه مطبوعاتی که در محل شورای امنیت انجام شد، همان افراد پیش من آمدند و اظهار پشیمانی از گفته خود کردند و گفتند که رجایی دارای نبوغ خاصی است.» «4»
سخنرانی رجایی در شورای امنیت با آیه «لَّا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ» «5» و بیان تجاوزات صدام آغاز شد. رجایی گفت: «من صریحا اعلام میکنم که ملت ما مصمم است حتی با دنبال کردن یک جنگ طولانی و مردمی، نه تنها متجاوزین را سر جای خود بنشاند بلکه با این عمل خود، ملت برادر و مسلمان عراق را نیز به ماهیت رژیم ضدمردمی و وابسته صدام هرچه بیشتر آشنا سازد و نیز جوابی دندانشکن به امپریالیسم آمریکا دهد.» «6» او سپس به شرح مبسوطی از حمایتهای آمریکا از عراق پرداخت. متن سخنان رجایی، ادعانامهای علیه آمریکا و رژیم بعث بود. با این حال، سخنان او از مفاد حقوقی هم خالی نبود. رجایی به خوبی از پایبندی ایران به قرارداد الجزایر دفاع کرد و پاسخ ادعاهای صدام را داد. «7» با پایان سخنرانی رجایی، نوبت به سعدون حمادی، وزیر امور خارجه عراق رسید که هیئت ایرانی بلافاصله تالار شورا را ترک کرد.
سفر رجایی به نیویورک چندان طولانی نبود. به جز سخنرانی در جلسه شورای امنیت و دیدار با کورت والدهایم، دبیرکل سازمان ملل، چند مصاحبه مطبوعات تنها برنامه هیئت ایرانی در این سفر را شامل میشد. رجایی در این جلسات، به پرسشهایی درباره جنگ و تسخیر لانه پاسخ داد. او ابتدا درباره جنگ، صریحا اعلام کرد که هرگونه آتش بسی در شرایط حضور دشمن در خاک کشور را رد میکند و همچنان که در سخنرانی خود گفته بود، باز هم تاکید کرد که بیطرفی نسبت به این جنگ بیمعناست و کشورهای جهان باید از متجاوز اعلام برائت کنند و دستکم در مقام بیان و زبان، از کشوری که از خود دفاع میکند حمایت کنند.
اما فراتر از مساله جنگ، بیشتر پرسشها به ماجرای تسخیر لانه جاسوسی اختصاص داشت. خبرنگاران غربی بهشدت رجایی را تحت فشار قرار دادند اما او برای هر پرسشی، جوابی کوبنده آماده داشت. یکی از پرسشگران با اشاره به قضیه تسخیر سفارت، به طعنه پرسید که شما چه نظری دارید اگر در همینجا گروگان گرفته شوید؟ رجایی پاسخ داد: «بد نیست بدانید که نه تنها من و نه تنها 36 میلیون ایرانی بلکه مردم محروم بسیاری در سرتاسر جهان سالهای سال، گروگان کشورهای متجاوز بودهاند و این تازگی ندارد.» «8» اوج این جوابها هنگامی بود که رجایی ضمن اشاره به جنایات آمریکاییها گفت: «من به مدت دو سال در زندانهای رژیم شاه معدوم، زندانی کارتر و آمریکا بودم. آثار شکنجه و سختیهایی که در زندان بر من روا شد بعد از چهار سال هنوز بر بدنم نمایان است.» همین جا بود که رجایی، پای خود را که آثار شکنجههای گذشته بر آن آشکار بود به خبرنگاران نشان داد و گفت: «من دو سال تمام، ضربات شلاقهای کارتر را بر پای خود احساس کردم.» «9»
رجایی و هیئت همراهش، پس از نیوریورک عازم الجزایر شدند تا از این کشور مسلمان که بهتازگی زلزلهای شدید را از سر گذرانده بود بازدید کنند. پس از این بازدید که به امر امام (ره) انجام شد، به ایران بازگشتند. مجموع روایتهایی که راویان مختلف درباره این سفر و نظر امام (ره) درباره عملکرد هیئت ایرانی بیان کردهاند، روایتهایی کاملا مثبت است. مطابق با خاطرات یک از راویان، «وقتی آقای رجایی از سفر نیویورک برگشت از فرودگاه یکراست به بیت امام رفت تا با امام ملاقات کند و گزارش سفر خود را به ایشان بدهد. بعد از این ملاقات که به هیئت دولت آمد تعریف کرد: وقتی خواستم خدمت امام برسم تا امام مرا دیدند از دور با یک تبسم بسیار شیرین و زیبایی از من استقبال کردند که تمام خستگی چند روزه سفر به سازمان ملل از تنم بیرون رفت.» «10» امام از متن سخنرانی و مواضع رجایی هم رضایت داشت. گودرز افتخار جهرمی، یکی از همراهان رجایی روایت میکند که «متنی که شهید رجایی برای قرائت در سازمان ملل تهیه کرده بود با خواستههای آن زمان مسئولان کشور هماهنگ بود تا جایی که حضرت امام خمینی هم از این سخنرانی تقدیر کردند.» «11»
آیتالله خامنهای هم مجموعِ نظر امام درباره این سفر و کلیت سیاست خارجی رجایی را مثبت ارزیابی میکند: «هر روزی که گذشت امام به رجایی علاقه بیشتری پیدا میکرد... رجایی را مرد مومنی، متعبدی میدانستند و به او اطمینان پیدا کرده بودند، حرفهای او را قبول میکردند. سفری که ایشان به سازمان ملل کردند و خبرش به امام رسیده بود، از حرفها و اظهارات او در سازمان ملل خوششان آمد. بیننش فکری و سیاسی او را در همان جریان پسندیده بودند.» «12» بنابراین، امام (ره) نگاهی مثبت به اتخاذ رویکردها و مواضع انقلابی در عرصه بینالملل و سیاست خارجی داشتند. همین ماجرا، به عنوان مصداقی از این حمایت قابل طرح است. امام، قویاً این رویکرد ظلمستیز و انقلابی را که در عین حضور در مجامع بینالمللی، قصد هضم شدن در آن و توجیه ناعدالتیهای حاکم بر سازمانهای بینالمللی را ندارد، تایید میکردند و نوع سیاست خارجیای که از سوی رجایی پیگیری میشد، نمونه بسیار نزدیکی به این خواست و مبنای قویم امام (ره) بود. جالب اینجاست که برخی چهرههای نزدیک به جریان نهضت آزادی، همان موقع در یادداشتی، اشاراتِ ضدآمریکایی سخنان رجایی در نیویورک را ناکافی میدانستند. رویدادهای سالهای بعد نشان داد که همین گروه از حامیان جدی رفع سوتفاهمات با آمریکا و ایجاد روابط با این کشور شدند. «13»
اخیراً، یکی از خاطرات مرحوم کیومرث صابری درباره توبیخ شدن او و رجایی از سوی امام به دلیل رعایت نکردن آداب دیپلماتیک در پاسخ به نامه میتران «14»، از سوی برخی جناحهای سیاسی، احتمالا با نیت نشان دادن مخالفت امام با سیاست خارجی انقلابی، مرتباً بازنشر داده میشود. چنین روایتهایی اولاً با تکیه بر مصادیق جزئی، قصد انکار و تحریف وقایع بزرگ و بیّنی مانند همین سفر و تایید امام بر آن را دارند و ثانیا میخواهند به ساخت دوگانههای مضر بین انقلابیگریِ ناشیانه یا هضم در آداب دیپلماتیک و قبول قواعد رایج در سازمانهای بین المللی مبادرت کنند. امام (ره)، رویکرد کلی سیاست خارجیِ مدل رجایی را تایید میکردند و این البته منافاتی با انتقاداتی که به برخی نابلدیهای مسئولان در رعایت عرفهای دیپلماتیک در آن سالها داشت، ندارد. در نتیجه، برخلاف دوگانه فوق، سیاست خارجی مطلوب امام، حفظ و تبیین مواضع انقلابی در عین حفظ آداب دیپلماتیک و عملکرد هوشمندانه در این عرصه است.