عصر روز نوزدهم دیماه 1395 خبری ناگهانی جامعه و جهان سیاست را بهتزده کرد. خبر کوتاه بود و تکاندهنده؛ «حجتالاسلام والمسلمین اکبر هاشمی رفسنجانی در اثر عارضه قلبی درگذشت»! هیچ کس انتظار فوت بیمقدمه و یکبارهی رئیس 82سالهی مجمع تشخیص مصلحت نظام را نداشت. هاشمی تا آخرین روز حیات خود مسئولیتهای سیاسیاش را با جدیت دنبال میکرد و البته مواضعش در زمین سیاست هم از نفس نیافتاده بود.
هاشمی اما سالهای آخر عمرش را در رویارویی با گذشته خود سپری کرد. موضعگیریهای علنی او تناسب چندانی با انقلابیگریهای دهه شصتش نداشت و در برخی برشها، حتی در تضاد با سابقهاش قرار میگرفت. از این مهمتر، تحریفی بود که از شخصیت و اندیشه امام خمینی بر زبان هاشمی جاری میشد. شاهبیت اصلی تحریف اندیشه امام خمینی در محور «رابطه با آمریکا» خلاصه میشد؛ محوری که هاشمی دهه نود تمام تلاشش را میکرد تا از امام خمینی استنتاج کند.
یکی از نمودهای این خط مشی هاشمی به سال 1390 بازمیگردد. او در مصاحبه با فصلنامه مطالعات بینالمللی به ذکر خاطرهای پرداخت و گفت: «من در سالهای آخر حیات امام، نامهای را خدمتشان نوشتم. تایپ هم نکردم، برای اینکه نمیخواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، اینها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است اینها به صورت معضلی سد راه آینده کشور شود. گردنههایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود... یکی از این مسائل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیاست. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره میکنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است.» «1» مدتی بعد از انتشار این مصاحبه، در بهار سال 1391 هاشمی رفسنجانی در دیداری با فراکسیون اقلیت مجلس اظهار داشت: «انتظار نداشتم واکنشها به سخنانم در مورد رابطه با آمریکا در این حد باشد و جنجالآفرینی به بار بیاورد. اگر بحثهایم در مورد رابطه با آمریکا در آن نامه مورد ایراد بود، حتما حضرت امام در همان زمان پاسخ من را میدادند.»
اگرچه این اظهارات مورد انتقاد دوستداران امام قرار گرفت، ولی خط تحریف اندیشه امام خمینی از سوی هاشمی هنوز به پایان نرسیده است. چند ماه پس از روی کار آمدن دولت اعتدال در سال 1392، تحولات جدیدی در روابط ایران و آمریکا از سوی دولت حسن روحانی به چشم آمد. دور تازه مذاکرات ایران و 1+5 تغییرات بنیادینی را تجربه میکرد و گفتگوی تلفنی روحانی و اوباما نوعی ساختارشکنی در سیاست خارجی قلمداد میشد. اکنون شرایط برای گام بعدی تحریف اندیشه امام فراهم بود، این بار با «کنار گذاشتن شعار مرگ بر آمریکا».
پایگاه اطلاعرسانی هاشمی رفسنجانی به نقل از کتاب «صراحتنامه»، گفتههایی از رئیس مجمع تشخیص منتشر میکند که شعار «مرگ بر آمریکا» را نشانه میگیرد. هاشمی مدعی شد که امام با حذف این شعار موافق بودند و به واکنشهای تند بعدی اشاره میکند: «...موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. مثلاً در اجتماعات ما «مرگ بر بنیصدر» شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند، «مرگ بر بازرگان» بود که خواهش کردم نگویند، «مرگ بر شوروی» بود که گفتم الان با شوروی مشکل آنچنانی نداریم. درباره آمریکا هم گفته بودم. من ذاتاً با حرفهای تند و فحاشیها مخالفم و آنها را مفید نمیدانم...» «2» برخی تحلیلگران جهانی این ادعای تحریفآمیز هاشمی را یکی از عوامل گشایش توافق ژنو دانستند. «3»
اکنون که یک سال از درگذشت حجتالاسلام والمسلمین هاشمی میگذرد و فضای ژورنالیستی مدافع حقوق آمریکا خوابیده است، میتوان با آرامش اندیشه حقیقی امام درباره آمریکا و نحوه تعامل با آن را بررسی کرد. برای نمونه پیام امام به مناسبت سالگرد کشتار خونین مکه و قبول قطعنامه در 29 تیر 1367، «4» پیام منشور روحانیت در 3 اسفند ماه 1367، «5» وصیتنامه سیاسی-الهی امام «6»، و همچنین هزاران بیان و مکتوب دیگر، گویای اندیشه و سیره امام خمینی درباره نحوه برخورد با نظام امپریالیستی و ستمگر آمریکاست.