مسئله دوم، مساله خسارتهایی است که وارد کردند. قضیه جبران خسارت یک جهت مادی دارد، یک جهت سیاسی و معنوی. جهت مادیاش گرچه زیاد است برای ما، این طوری که همه شهرها را خراب کردهاند و هر چه ما داشتیم به هم زدهاند و البته جوانهای ما هر دانهایش ارزش همه لشکر آنها را داشت و از دست ما گرفته شدند اینها؛ ارزش مادی قضیه خیلی زیاد نیست، عمده ارزش معنوی است و ارزش سیاسی مساله. اگر بنا باشد که یک کسی بیاید، هر چه جرم دارد بکند و هر چه دستش میرسد جنایت وارد کند و بعد بگوید که خوب، حالا دیگر صلح میکنیم، من میروم بیرون؛ بسیار خوب، صلح میکنیم! خوب، این جنایتی که کردی چرا؟ اگر ما این مطلب را اغماض کنیم، نه از باب این است که یک مساله- مثلًا- مادی را اغماض کردهایم، یک مساله معنوی را ما اغماض کردهایم؛ یعنی، یک ستمگر و یک گروه ظالم را ما تشویق کردهایم به اینکه باز [ظلم] بکنید. فردا هم باز دوباره برگردند و همین بساط را در آورند، بعد هم بگویند که آقا، بسیار خوب، باز صلح میکنیم! هی خلاف کنند و هی بگویند صلح میکنیم! این باید جلویش گرفته بشود. در دنیا باید این طور تعدیاتی که واقع میشود جلویش گرفته بشود. یکی از مواردی که باید، جهتی که باید به او جلوگیری بشود این است که همه خسارتهایی که وارد شده باید بدهید.