بسم الله الرحمن الرحیم
بیماری مزمن غربزدگی
مَثَل کشور ما مَثَل بیماری است که لا اقل پنجاه و چند سال بیماری کشیده است، و همه قشرها به بیماری او دامنزدند، و الآن از بار قشرهایی که دامن به بیماری او میزدند فارغ شده است، لکن بیمار است. از بیماری که پنجاه و چند سال به بیماری او کمک کردند و خائنین دامنزدند، نباید متوقع بود که به مجرد اینکه [اینها] دامنْزنها خارج شدند، بیمار فوراً صحیح بشود. این بیماری که در جامعه ما از غرب پیدا شده است، از ممالک خارجی که میخواستند همه چیزمان را ببرند، این بیماری غربی را توقع نداشته باشید که با هشت ماه یا با هشت سال یا با بیست سال رفع بشود. اینهایی که در دانشگاهها هستند بعضیشان البته- پنجاه سال اینها از غرب به مغزهای آنها بیماری تزریق شده و تربیت شدند اینها به همان تربیتهای غربی؛ و آنها اینها را هم آماده کردند برای اینکه جوانهای ما را آن طوری بار بیاورند. شما بخواهید که فوراً این بیمارها سالم بشوند، یا این بیمارها را کنار بگذارید و سالم پیدا بکنید، این توقع غیر معقولی است. من میدانم که در همه قشرها، و خصوصاً در مراکز تعلیم و تربیت که بیشتر خارجیها عنایت داشتند به نگهداری آنها در یک سطح معینی، یا منحرف کردن آنها از آن راهی که باید بروند.خیانت رژیم شاه در ترویج غربزدگی
آن قدری که به دانشگاهها آنها عنایت داشتند که نگذارند رشد بکنند، بلکه آنها را به مسیر دیگری ببرند، به راه دیگری ببرند، شاید به جاهای دیگر این قدرها عنایت نداشتند. در یک همچو مسیری که آنها عمال خودشان را وادار کردند و جوانهای ما را به مسیر دیگری بردند، شما متوقع نباشید که فوراً آنها از آن مسیر برگردند و به مسیر ملت بیایند، لکن مایوس نباشید. ملت راه خودش را پیدا کرده است، شما جوانها راه خودتان را پیدا کردید. اگر امروز نشود تصفیه، فردا تصفیه میشود. ناچار از این تصفیه است؛ یعنی یک ملتی که فهمیده مرضش چیست. ابتدای هر چیزی فهم این است که ما گرفتاریمان چیست. در این پنجاه سال ما را از اینکه بفهمیم گرفتاریمان چیست اغفال کرده بودند. ما آن میکروبهای فاسد را و مُفسِد را برای خودمان درمان میدانستیم! ما آنهایی که ما را به تباهی میکشیدند برای خودمان معالج میدانستیم. ما را این طور درست کرده بودند، با آن تبلیغات دامنهدارشان به ما این طور حالی کرده بودند که شما باید هر چه که میخواهید، هر تمدنی که میخواهید، هر فرهنگی میخواهید، از غرب باید برای شما بیاید، خودتان ندارید.[با] این افکار پوسیدهای که اینها تزریق کردند به وسیله قلمهای فاسد و به وسیله گفتارهای منحرفکننده، ما را همچو بار آوردند و جوانهای ما را همچو بار آوردند که آنکه زهر مُهلِک برای جامعه ما بود خیال کند دوای دردش است! الآن هم همین فاسدها، بعضی از همین فاسدها، در جامعه ما هستند، در همه جا هستند، در دانشگاه هم هست، در همه جای مملکت ما هست. و توقع این را نداشته باشید که یک درد پنجاه و چند ساله به چند روز و چند ساعت و چند وقت و چند ماه و چند سال معالجه بشود. شما ملاحظه کنید، یک کسی که یک ربع ساعت سرماخوردگی برایش پیش میآید یک ماه گاهی احتیاج به معالجه دارد. و یک جامعهای که دو هزار و پانصد سال زیرِ یوغ اشخاصی بوده است که برای خودشان میخواستند جاه و مقام درست کنند و ظلمشان بر جامعه از همه طرف بوده است.
آنکه ما یادمان است [در این] پنجاه و چند سال، بدترین اوقات را مملکت ما گذراند، بدترین اوقات تاریخ ما بود؛ یعنی از همه اطراف به ما هجوم آورده بودند، به مملکت ما هجوم آورده بودند. همه قشرها را بعد از مطالعه در خدمت گرفته بودند؛ و ما را از خودمان بکُلی تهی کرده بودند. باید ما، نه ما تنها، شرق باید، شرق که خودش را که گم کرده پیدا کند. اینها با تبلیغات خودشان ما را همچو به غرب برگرداندند و غربزده کردند که همه چیز خودمان، همه مفاخر خودمان، یادمان رفت، برای خودمان دیگر چیزی قائل نیستیم. همین چند روز پیش از این یک آقایی- که من نمیشناسمش- آمد اینجا نشست همچو تُند تُند هِی شروع کرد گفتن که آقا ما محتاجیم به آنها، ما محتاجیم به آنها، ما از آنها همه چیز باید بگیریم! من اصلًا جوابش را ندادم. یک همچو مغزهایی است! ما تا نفهمیم که محتاج به آنها نیستیم، نفهمیم که آنها محتاج به ما هستند نه ما محتاج به آنها، نمیتوانیم اصلاح بشویم. شرق همه چیز دارد. فرهنگش از فرهنگ غرب بهتر است، فرهنگ غرب از شرق رفته است، همه چیزش از غرب بهتر است، فقط تُهیش کردند از خودش. فقط تبلیغات دامنهداری که به وسیله نوکرهای اینها- که الآن هم موجودند در مملکت ما، الآن هم با صورتهای مختلف در مملکت ما موجودند، و مع الاسف اشخاصی دامنمیزنند به اینکه اینها را بزرگ کنند ما را از خودمان تهی کردند به طوری که ما خیال میکنیم هر چیز که هست از آنجاست. ما تا خودمان را پیدا نکنیم، تا شرق خودش را پیدا نکند، تا این گمشده پیدا نشود، نمیتوانیم سر پای خودمان بایستیم. باید از مغزهای ما اسم «غرب» زدوده بشود، در مقابلِ آن وقت که هر خیابانی که میخواستند بیشتر ترویجش کنند [اسمش را میگذاشتند] خیابان «روزولت»! خیابان نمیدانم زهر مار! هِی از آنها. هر دواخانهای که میخواستند بیشتر مشتری پیدا بکند، یک اسمی از خارجی رویش میگذاشتند. هر دوایی را که میخواستند، دوا را خودشان درست میکردند، لکن میخواستند ترویج بشود، یک اسمی از آنها رویش میگذاشتند. هر پارچهای را که میبافتند، اصفهان پارچه میبافت، لکن اسمِ آنها را رویش میگذاشتند! ما همه چیزمان را باختیم. حالا دزدها را بیرون کردیم، اما خودمان را پیدا نکردیم.
استقلال در گرو رهایی از غرب و غربزدگان
باید خودمان را پیدا کنیم. شرق باید درِ غرب را ببندد؛ در غرب را به روی خودش ببندد. تا غرب راه به اینجا دارد، شما به استقلال خودتان نمیرسید. و تا این غربزدههایی که در همه جا موجودند از این مملکت نروند یا اصلاح نشوند، شما به استقلال نخواهید رسید. اینها نمیگذارند، ما باید خودمان را پیدا کنیم تا بتوانیم سرِ پای خودمان بایستیم و بفهمیم ما هم موجودی هستیم.غرب به ما یک چیزی که مفید به حال ما باشد نخواهد داد و نداده است. غرب هر چه به این طرف فرستاده آنهایی بوده که برای خودش مفید نبوده است؛ حالا مُضرِّ به حال ما باشد یا نباشد مطرح نیست.
من این را مکرر گفتهام، و از بس متاثر شدهام این را باز مکرر میکنم، که در چند روز پیش از این، چند وقت پیش از این، در مجله، در روزنامه، خواندم که دواهایی که در امریکا قدغن شده است که استعمال بکنند آنجا لکن مجازند که به دنیا «1» (ثالثاً) بفرستند! شما ببینید با ما اینها چه نظری به ما میکنند! ما را مثل یک موجود زنده شاید فرض نمیکنند! و الله برای هر موجود زنده، انسان این طور حاضر نیست که یک دوایی که مُضر است بفرستد و به حیوان بدهد. شما ببینید که ما با چه موجوداتی مقابل هستیم! با چه موجودات کثیفی در امریکا ما مواجه هستیم. امریکا و- ملت را نمیگویم، دولت را میگویم- دولتهای ابرقدرت با ما چه معامله میکنند. و ما باز خاضع آنها هستیم! باز برای آنها کار میکنیم. بشکند قلمهایی که برای اینها دارد کار میکند! و بشکند زبانها و بِبُرَّد زبانهایی که به نفع اینها دارد صحبت میکند و ملت را میخواهد تباه کند! شما فکر کنید که دوایی که آنجا نباید استعمال بشود، بفرستند به دنیای ثالث، بفرستند پیش ما. جهنم! ما هر چه به سرِمان آمد از آن دواها مانع ندارد؛ آنها پولش را بگیرند! از اول همین بوده است. چیزهایی که به حال ما مفید باشد به ما ندادند.
غرب و امریکا منشا تمام گرفتاریهای شرق
آقا! تمام گرفتاریهای شرق از این اجانب است؛ از این غرب است؛ از این امریکاست. الآن تمام گرفتاری ما از امریکاست. تمام گرفتاری مسلمین از امریکاست. از این امریکایی است که صهیونیسم را آن طور تقویت کرده است و آن طور دارد تقویت میکند، و برادرهای ما را فوج فوج میکُشند.بازگشت به خویشتن در گرو استقلال فکری
ما تا تمام حیثیت خودمان را نفهمیم، نفهمیم ما چی بودیم، ما در تاریخ چه بودیم، چه هستیم، چه داریم، تا اینها را نفهمیم، استقلال نمیتوانیم پیدا کنیم. تا فکر شما مستقل نباشد، کشور شما مستقل نمیشود. بروید دنبال اینکه فکرتان را مستقل کنید. دانشگاهها بروند دنبال اینکه جوانهای ما را مستقل بجا بیاورند، تربیت کنند که بفهمند خودشان یک فرهنگ دارند؛ یک فرهنگ بزرگ دارند. بفهمند فرهنگ از اینجا صادر شده است به خارج. بفهمند که ما هم یک چیزی در عالم هستیم؛ و ما خودمان میخواهیم خودمان را اداره کنیم، باید این طور تربیت بشود حالا، باید تصفیه بشود از این مغزهای پوسیدهای که عاشق امریکا هستند و عاشق غرب هستند، باید تصفیه بشود از این موجودات. باید ادارات ما تصفیه بشود از آن خائنهایی که الآن هم به نفع رژیم سابق یا کم عمل میکنند، یا عمل نمیکنند، یا ضدش را عمل میکنند. تصفیه میخواهد این مملکت، و البته تصفیه وقت میخواهد، باید بشود، اما یکدفعه نمیشود.تکلیف همگانی
تکلیف ما چیست؟ تکلیف هر یک از ما و هر یک از افراد ملت این است که آن کاری را که میکند خوب انجام بدهد. شما متوقع این نباشید که استاد چه جور هست. آن را هم باید دنبالش باشید، اما نایستید به اینکه او عمل خوب بکند. خودت اول عمل خوب را بکن، اول خودمان، از خودمان شروع بشود، تا برسد به جامعهمان.اصلاح از اول باید از خود آدم شروع بشود، تا برساند به اینکه دیگری را اصلاحش کند. خوب کار بکنید، جدی کار بکنید، کشاورزهایمان جدی کار بکنند، کارگرهایمان جدی کار بکنند. گول اینهایی که میخواهند ما را دوباره برگردانند به حال سابق، به حال اینکه وابسته همه چیزمان وابسته به خارج باشد، گول اینها را نخورند، گول تبلیغات اینها را نخورند.
تکلیف ما این است که اولًا هر کاری که محوَّل به ماست خوب انجام بدهیم. محصِّلید، خوب تحصیل کنید. معلِّمید، خوب تعلیم کنید. استادید، خوب استادی کنید. کارگرید، خوب کار بکن. کشاورزید، خوب کشاورزی بکن. ملایی، خوب ملایی بکن. هر چی هستی، همان کاری که به تو محوَّل است او را خوب انجام بده. اگر یک ملتی یک همچه هوشیاری برایش پیدا شد که هر شخصی کار خودش را خوب انجام بدهد، یک ملت اصلاح میشود؛ زود هم اصلاح میشود. اما اگر من بنشینم برای اینکه یکی دیگر کار بکند، شما بنشینید که من کار بکنم، من بنشینم شما کار بکنید، نه من کار انجام میدهم، نه شما انجام میدهید. منتظر نباشید دیگران برای شما کار بکنند. این انتظاری بود که ما منتظر باشیم امریکا برای ما دلسوزی بکند؛ منتظر باشیم که امریکا به ما اسلحه بدهد. اسلحههایی به ما دادند که به دردمان نمیخورد؛ به ضررمان بود! قراردادهایی با ما کردند که همه قراردادهایشان به ضرر ما بود، یا اکثرش. آنها برای ما کار نمیکنند.
لزوم همیاری آحاد مردم در اصلاح امور
ننشینید دیگران برای شما کار کنند. خودتان کار کنید. ملت خودش کار بکند. هم خودش عملی را که میخواهد انجام بدهد خوب انجام بدهد؛ هم به رفیقش بگوید خوب انجام بده؛ هم به جامعه کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ «2» همین است.همه مسئولیم در مقابل ملت؛ و مسئولیم در مقابل خودمان. خودم را اصلاح کنم، دیگران را هم اصلاح کنم؛ به هر مقداری که میتوانید. بازننشینید به اینکه من اهل منبر نیستم نمیتوانم یک جامعهای را دعوت کنم؛ من اهل خطابه نیستم. نخیر، شما همان مقداری که میتوانی خودت عمل بکن؛ به رفیقت هم با همان زبانی که داری بگو که خوب عمل کن. او هم خودش عمل کند، به رفیقش بگوید. اگر یک همچو حسی در یک مملکت پیدا شد، مملکت زود اصلاح میشود. ما ننشینیم که دیگران برای ما کار بکنند. ما ننشینیم که از غرب برای ما وارد بشود. ما خودمان کار بکنیم و خودمان کارهایمان را انجام بدهیم. غرب را فراموش کنیم. خداوند ان شاء الله همه شما را حفظ کند؛ موفق و موید به پیش بروید.