یادداشت
یا مرگ یا خمینی
روایتی تاریخی از قیام خونین پانزده خرداد، تغییر نخست وزیری(برکناری امینی و انتصاب علم)

یا مرگ یا خمینی

 

امینی با توجه به برآورده نکردن انتظارات آمریکا و ناتوانی در انجام اصلاحات مورد نظر آن ها دیگر گزینه مطلوبی برای آمریکا و شاه نبود. لذا این دو تصمیم گرفتند که دولت امینی جای خود را به دولت دیگری بدهد که به همین منظور شاه در 27 تیر 1341 وی را برکنار کرد و اسدالله علم را به جای وی منصوب کرد.آمریکا به این دلیل با عزل امینی موافقت کرد که معتقد بود اوضاع انفجار آمیز ایران نیازمند سرکوب شدید مخالفان است و شاه با همکاری علم می تواند آن را به اجرا درآورد.
اسدالله علم از چهره های مطرح سیاسی زمان خود بود. وی پس از کودتای 28 مرداد به منزله رابط شاه با مقامات عالی رتبه انگلیسی و آمریکایی نقش مهمی در برکناری سپهبد زاهدی از نخست وزیری داشت. علم در این دوران،در اجرای طرحی چون انقلاب سفید نقش موثری داشت. علم در دوران نخست وزیری خود دو بار اقدام به استعفا کرد که اولین مرتبه آن پس از برگزاری رفراندوم ششم بهمن 1341 و بار دیگر پس از قیام پانزده خرداد در 29 مهرماه 1342 بود.

لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی

اولین اقدام دولت علم در 16 مهرماه 1341 تصویب لایحه انجمن های ایلاتی و ولایتی در دولت بود. در این لایحه که در دولت تصویب شد سه اصل اساسی وجود داشت که علت اصلی مخالفت با آن این اصول بود. این اصول بدین شرح است:1. حذف شرط مسلمان بودن از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان 2. حذف شرط مرد بودن از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان3. رسمیت بخشیدن به سایر اقلیت ها و لغو رسمیت دین اسلام و کتاب آسمانی قرآن. با سه اصل اساسی که ذکر آن ها در بالا رفت اهدافی چون، مسلط کردن اقلیت های وابسته چون بهائیان، آزادی زن و مرد در شرایطی که مردان از حقوق اولیه و ابتدایی خود محروم بودند و اهداف دیگر دنبال می شد.
پس از اعلام تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی امام خمینی عده از علما از جمله آیت الله گلپایگانی و آقای شریعتمداری را به منزل حاج شیخ عبدالکریم حائری دعوت کردند و درباره موضوع انجمن های ایالتی و ولایتی و طرح های آمریکا به بحث و گفت و گو پرداختند. در این جلسه تصمیماتی اتخاذ شد که به قسمتی از آن ها اشاره می گردد:«1. طی تلگرافی به شاه، مخالفت علمای اسلام را با مفاد تصویب نامه مزبور اعلام داشته و لغو فوری آن درخواست شود.2. علما طی نامه و پیغام به علمای مرکز و شهرستانها، جریان تصویب نامه را و خطرهایی که برای اسلام و ملت دربردارد، بازگو شود و برای مقابله و مبارزه با آن، از آنان نیز دعوت به عمل آید» «1»
پس از این جلسه امام به شاه تلگرافی زد و در آن از خطرات این لایحه گفت و از شاه خواست مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامه های دولتی و حزبی حذف نمایند که شاه هم در جواب گفت :«که ما بیش از هر کس در حفظ شعائر دینی کوشا هستیم و این تلگراف برای دولت صادر می شود.» «2»
این نامه نگاری ها به نوعی شروع نهضت اسلامی و اولین مواجهه جدی روحانیت با حکومت پهلوی بود که جرقه ای برای ادامه مبارزات تا پیروزی نهضت در سال 1357 بود. از طرفی دیگر، در شروع نهضت؛ منطق حکم می کند که برای دستیابی به اهداف بزرگ خود، ابتدا از خواسته های کوچک شروع کند و در ادامه خواسته های خود را افزایش دهد و به هدف نهایی خود برسد. بعد از اعتراضاتی که از سوی علما شد و ترس رژیم از این که شرایط از کنترل خارج شود و پس از اعلام ضمنی لغو لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی، علم طی تلگرافی به مراجع قم عدم اجرای لایحه را اعلام کرد.

انقلاب سفید

یکسال پس از تصویب قانون اصلاحات ارضی در هیئت دولت در 19 دی ماه 1341 جلسه ای با شرکت تعدادی از کشاورزان و مسئولان در یکی از سالن های ورزشی تشکیل شد که شاه در این جلسه اصول شش گانه خود را که به عنوان انقلاب سفید مشهور بود اعلام کرد:«الغاء رژیم ارباب و رعیتی با تصویب اصلاحات ارضی بر اساس لایحه اصلاحی قانون اصلاحات ارضی مصوب 19 دی ماه 1340 دی و ملحقات آن، تصویب لایحه قانونی ملی کردن جنگلها در سراسر کشور، تصویب لایحه قانونی فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی، تصویب لایحه قانونی سهیم کردن کارگران در متافع کارگاههای تولیدی و صنعتی، لایحه اصلاحی قانون انتخابات، لایحه ایجاد سپاه دانش به منظور تسهیل اجرای قانون تعلیمات عمومی و اجباری» «3»
پس از اعلام اصول شش گانه انقلاب سفید شاه تصمیم گرفته بود که با حرکت های مخالفان مقابله کند و از طرفی دیگر اقدام خود را در غیاب مجلسین، قانونی و خواست ملت جلوه بدهد و اقدام به برگزاری رفراندوم نماید.امام در تاریخ 3/11/1341 در پاسخ به سوال جمعی از متدینین تهران درباره تصویب ملی فرمودند:«..1. در قوانین ایران رفراندوم پیش بینی نشده، و تا کنون سابقه نداشته جز یک مرتبه، آن هم از طرف مقاماتی غیر قانونی اعلام شد و به جرم شرکت در آن جمعی گرفتار شدند و از بعضی حقوق اجتماعی محروم گردیدند. معلوم نیست چرا آن وقت این عمل غیر قانونی بود و امروز قانونی است.2. معلوم نیست چه مقامی صلاحیت دارد رفراندوم نماید و این امری است که باید قانون معین کند.3. در ممالکی که رفراندوم قانونی است باید به قدری به ملت مهلت داده شود که یک یک مواد آن مورد نظر و بحث قرار گیرد و در جراید و وسائل تبلیغاتی آراء موافق و مخالف منعکس شود و به مردم برسد، نه آن طور که به طور مبهم با چند روز فاصله بدون اطلاع ملت اجرا شود.....» «4» شاه می خواست با به رای گذاشتن این اصول مشروعیتی برای خود به دست بیاورد که رای مردم را بگیرد و مشروعیت را برای خود تضمین کند. با انتشار اعلامیه امام در در اول بهمن تظاهرات به راه افتاد. در دوم بهمن ماه در قم نیز تظاهراتی برپا شد و روز به روز تظاهرات بیشترمی شد.
سرانجام در تاریخ ششم بهمن ماه 1341 همه پرسی برگزار شد و در هنگام همه پرسی از بلندگوهای شهر مردم به شرکت در انتخابات ترغیب می شدند و 5/5 میلیون رای موافق و 4115 مخالف به صندوق ریخته شد و در این انتخابات برای اولین بار 179/271 رای از زنان در صندوق ریخته شد.

واقعه فیضیه

همزمان با اعلام عزای عمومی و تحریم عید سال 1342 توسط امام خمینی و تقارن دوم فرودین با 25 شوال سالروز شهادت امام صادق- مجالس ترحیم زیادی در سراسر کشور برگزار شد. شهادت امام صادق فرصتی بود که در گوشه و کنار کشور روحانیون با بهره گیری از این ظرفیت در آگاه سازی مردم استفاده کنند. در همین راستا قرار بود از ساعت چهار بعد از ظهر در مدرسه فیضیه نیز مراسمی به این مناسبت برگزار شود. سخنران جلسه حاج انصاری بود. ساواک قصد داشت به وسیله عده ای کماندو، با لباس کشاورزان و در حالی که با چاقو و چوب مسلح بودند برنامه را به هم بریزند.آن ها با سر دادن شعار مجلس را به هم زدند و با مخالفین درگیر شدند. تعدادی از طلبه ها به طبقه بالای مدرسه رفتند و نیروهای ساواک آن ها را از بالا به پایین پرتاب کردند. امام در واکنش به این اقدام وحشیانه فرمودند:«.... ناراحت و نگران نشوید، مضظرب نگردید، ترس و هراس را از خود دور کنید. شما پیرو پیشوایانی هستید که در مصائب و فجایع صبر و استقامت کردند، آن چه ما امروز می بینیم نسبت به آن چیزی نیست. پیشوایان بزرگ ما، حوادثی چون روز عاشورا و شب یازدهم محرم را پشت سر گذاشته اند و در راه دین خدا یک چنین مصائبی را تحمل کرده اند...» «5» امام در سخنرانی دیگری در 10 فروردین 1342 در رابطه با ماهیت استعمار و سیاستهای آمریکا بیان کردند. در قسمتی از این سخنرانی امام فرمودند:«وای بر این مملکت، وای بر این هیات حاکمه، وای بر این دنیا، وای بر ما، وای بر این علمای ساکت، وای بر این نجف ساکت، این قم ساکت، این تهران ساکت، این مشهد ساکت، این سکوت مرگبار اسباب این می شود که زیر چکمه های اسرائیل به دست همین بهاییها، این مملکت، این نوامیس ما پایمال شده...» «6»
واقعه فیضیه در سرعت بخشیدن به نهضت اسلامی بسیار موثر بود و توانست نقش مهمی را در تسریع روند نهضت اسلامی ایفا کند به طوری که از پیامد های آن می توان به دستگیری و گسیل طلبه ها به سربازی، مرجعیت امام و شتاب گرفتن نهضت، گسترش توطئه بر ضد نهضت اسلامی(تظاهر به دوستی با روحانیت، برپایی تظاهرات دولتی، توطئه مهاجرت به نجف و جنگ تبلیغاتی) و تشدید سرکوب و خفقان اشاره کرد.
امام در هر فرصتی برای زنده نگه داشتن نهضت اسلامی و نشان دادن وجهه اصلی رژیم پهلوی به مردم استفاده می کرد.در چهلم واقعه فیضیه امام بیانیه ای صادر کردند. در قسمتی از بیانیه آمده است:«جرم ما حمایت از احکام اسلام و استقلال ایران است. ما برای اسلام، این همه اهانت شده و می شویم. ما در انتظار حبس و زجر و اعدام نشسته ایم. دستور اعلیحضرت است که به دانشگاه بریزید و دانشجویان را بکوبند؟ مامورین ، تمام این قانون شکنی ها را به شاه نسبت می دهند. اگر این ها صحیح است باید فاتحه اسلام و ایران و قوانین را خواند...» «7»

محرم سال 1341

ماه محرم که از قدیم ماه پیروزی خون بر شمشیر نامیده می شد فرصت مناسبی برای تبیین وضعیت جامعه و آگاه سازی مردم از شرایطی بود که روز به روز از لحاظ اقتصادی و سیاسی و اجتماعی بدتر می شد. از طرفی دیگر رژیم که متوجه شده بود امسال در محرم چه اتفاقی می خواهد بیفتد تدابیر متنوعی را برای سرکوب این حرکت در نظر گرفت به طوری که در سندی آمده است«ضمنا صورت مساجد و تکایایی که معممین و وعاظ ناراحت در آن جا وعظ خواهند کرد تهیه شده تا با اعزام مامورین ویژه ترتیب کنترل و جلوگیری از سخنرانی های خلاف مصلحت داده شود». شاه که می خواست به هر طریقی که ممکن است نهضت اسلامی را متوقف کند و مطلع بود که در محرم امسال اتفاق هایی می افتد در سخنرانی 2 خرداد 1342 گفت:«....این اشخاص در هر قیافه ای ظاهر می شوند این ها دشمن این مملکت اند دشمن این ملتند و اعمالشان مآلا به ضرر مذهب مقدس شیعه ما تمام خواهد شد چرا؟ چرا سعی می کنند که در میان ممالک دنیا فقط ملت شیعه ایران عقب مانده باشد؟آیا دین گفته است که باید بین ملت مساوات نباشد؟ باید ظلم باشد، باید یک کسی بر جان و مال همه استیلا داشته باشد و با او به عنوان برده رفتار بکند؟....» «8» پس از این سخنرانی و سخنرانی دیگر شاه در کرمان امام اعلامیه ای در تاریخ 5/3/1342 صادر کردند که قسمتی از این اعلامیه بدین شرح است:« آقایان امروز بدانند که خطر امروز بر اسلام، کمتر از خطر بنی امیه نیست. دستگاه جبار با تمام قوا به اسرائیل و عمال آن ها(فرقه ضاله و مضله) همراهی می کند، دستگاه تبلیغات را به دست آن ها سپرده، و در دربار، دست آن ها باز است، در ارتش و فرهنگ و سایر وزارتخانه ها برای آن ها جا باز نموده و شغلهای حساس به آن ها داده اند. خطر اسرائیل و عمال آن را به مردم تذکر دهید. در نوحه های سینه زنی از مصیبت های وارده بر اسلام و مراکز فقه و دیانت و انصار شریعت یادآور شوید» «9»

راهپیمایی عاشورا

در عاشورای سال 1342 و سخنرانی امام در قم، هیئتهای موتلفه در تهران با پخش اطلاعیه در میان مردم به اطلاع آن ها رساندند که صبح عاشورا در مسجد حاج ابوالفتح جمع خواهند شد.در این اجتماع و راهپیمایی شعارهایی همچون «جهان به نور آیت الله خمینی زنده است. زیر بار ننگ نروید. اگر دین ندارید در نیا آزاده باشید.خواسته های مراجع خواسته های مردم است» داده می شد. در قم اما شایعه شده بود که عصر عاشورا امام در فیضیه سخنرانی می کند. جمعیت کثیری در مدرسه فیضیه جمع شده بودند تا سخنان امام را گوش فرا دهند. قسممتی از سخنرانی امام بدین شرح است:«... تو انقلاب سیاه، انقلاب سفید درست کردی؟! شما انقلاب سفید به پا کردید؟! کدام انقلاب سفید را کردی آقا؟! چرا این قدر مردم را اغفال می کنید؟ ... بعضی از اهل منبر را برده اند در سازمان امنیت و گفته اند شما سه چیز را کار نداشته باشید، دیگر هر چه می خواهید بگویید، یکی شاه را کار نداشته باشید، یکی هم اسرائیل را کار نداشته باشید، یکی هم نگویی دین در خطر است، این سه تا امر را کار نداشته باشید، هر چی می خواهید بگویید. خوب اگر این سه تا امر را ما کنار بگذاریم، دیگر چی بگوییم؟ ما هر چی گرفتاری داریم از این سه تاست.. مملکت ما، دین ما در معرض خطر است، شما هی بگویید که: آقایان نگویید دین در معرض خطر است، ما اگر نگفتیم دین در معرض خطر است، در معرض خطر نیست؟» «10» به طور کلی امام در این سخنرانی به سه محور افشای ماهیت رژیم پهلوی، خطر اسرائیل و دفاع از اسلام اشاره می کند.

قیام پانزده خرداد

پس از سخنرانی امام در مدرسه فیضیه رژیم تصمیم گرفت که امام را دستگیر کند.در تاریخ 15 خرداد در ساعت 3 نیمه شب به منزل ایشان هجوم بردند و وی را دستگیر کردند و مستقیم به تهران آوردند. قبل از طلوع آفتاب خبر دستگیری امام در شهرهای قم و سایر شهرها منتشر شد و قیام مردمی پانزده خرداد آغاز شد.در قم در حدود ساعت 6 صبح مردم به سمت حرم حضرت معصومه حرکت کردند و شعار یا مرگ یا خمینی سر می دادند و خواستار آزادی فوری امام بودند.در مقابل نیروهای نظامی و امنیتی رژیم به سرکوب مردم پرداختند به طوری که شدت درگیری به حدی بود که انتقال اجساد و مجروحین به دشواری تا ساعت 5 بعد از ظهر ادامه داشت.در تهران در ساعت 6 صبح خبر دستگیری امام منتشر شد و سه گروه در خیابان های سبزه میدان با شعار یا مرگ یا خمینی، گروه دیگر در میدان شاهپور و گروه سوم از میدان مولوی به راه افتادند. هر چه از زمان تجمع می گذشت درگیری مردم با نیروهای نظامی و امنیتی بیشتر می شد به طوری که در بعد از ظهر تیراندازی و کشتار مردم شدت یافت و از نقاط مختلف صدای تیراندازی و آژیر آمبولانس به گوش می رسید.تعداد افرادی که در این تاریخ به شهادت رسیدند قریب به انزده هزار نفر برآورد شد به طوری که امام وقتی بعد از آزادی از زندان متوجه این فاجعه عظیم شدند در سخنرانی فرمودند:« . چیزی که مرا رنج می‌داد این بود که به من این صحبتها نشده بود تا از حبس آمدم بیرون. عصر همان روز- دفعه اوّل- جریان را مطّلع شدم. کشتارِ پانزده خرداد از اعمال یک قشون با ملّت بیگانه بدتر بود. آنها بچه‌ها را نمی‌کشتند، زنها را نمی‌کشتند. امروز جشن معنی ندارد. تا ملّت عمر دارد، غمگین در مصیبت پانزده خرداد است. یکی از اولیای امور، ضمن سخنرانی، گفته بود: پانزده خرداد ننگ ملّت ایران است؛ ولی من صحبت او را تکمیل می‌کنم: پانزده خرداد ننگ ملّت بود؛ زیرا از پول همین ملّت، اسلحه تهیّه شده و با این اسلحه مردم را کشتند!» «11» از طرفی دیگر قیام پانزده خرداد در امتداد رویداد هایی چون تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید و واقعه فیضیه که در این متن به آن ها اشاره ای گذرا از لحاظ تاریخی شد اتفاق افتاد که به نوعی می توان واقعه پانزده خرداد را نقطه اوجی برای شروع مبارزات رسمی علیه رژیم پهلوی دانست.امام خمینی در این باره در سخنرانی که به ارزیابی این رویداد پرداخته اند گفتند:« از همان وقت و جلوتر از آن وقت روحانیون قیام کردند و به دست روحانیون نهضت شروع شد، از قم شروع شد و 15 خرداد یک انعکاسی بود از همان قیام. روحانیت را گرفتند قریب تمام علمای تهران را گرفتند و حبس کردند، و شاید مدتی هم علمای تهران و وعاظ تهران در حبس بودند و بعد بتدریج رها شدند، و از آنجا شروع شد به نهضت و مخالفت. در عین حالی که 15 خرداد مصیبت برای ما بود لکن این موهبت هم خدای تبارک و تعالی، به ما عطا کرد که مردم بیدار شدند و لبیک گفتند به صدای روحانیون. و در همه جا، در همه مملکت این نهضت شروع کرد و مبداش از همان 15 خرداد بود، و بعد کم کم تدریجاً ریشه گرفت. و بعد که در این آخری دیگر زیادتر شد و بیشتر شد نهضت مردم، پیشتر رفت نهضت مردم و قیام همگانی شد» «12» به طوری که اگر تا قبل از این نهضت اسلامی در بین مردم فراگیر نشده بود از این به بعد مردم با توجه به وقایعی که در این سال ها افتاد با نهضت اسلامی همراهی کردند تا در نهایت در سال 1357 نهضت اسلامی به پیروزی رسید.

«۱»- روحانی،سید حمید،بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی،ج اول،ص ۱۵۰.

«۲»- منصوری،جواد،تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد،ج اول،ص۲۵۲.

«۳»- پهلوی،محمد رضا، مجموعه تالیفات،نطقها،پیام ها،مصاحبه ها و بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران،جلد چهارم،صص ۳۰۵۲-۳۰۵۸.

«۴»- صحیفه نور،چاپ اول،جلد اول،صفحات ۲۳ و ۲۴.

«۵»- روحانی،سید حمید،بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی،ص ۳۵۸.

«۶»- صحیفه نور، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی،چاپ دوم ۱۳۷۰، صص ۷۲- ۶۵.

«۷»- صحیفه نور،جلد اول،چاپ اول،انتشارات وازرات ارشاد اسلامی، ص ۴۶.

«۸»- پهلوی،محمد رضا، مجموعه تالیفات،نطقها،پیام ها،مصاحبه ها و بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران،جلد چهارم،صص ۳۲۱۱ تا ۳۲۱۳.

«۹»- صحیف نور، چاپ اول،جلد ۱، ص ۵۲.

«۱۰»- صحیفه نور، جلد اول، صص ۵۷-۵۴ .

«۱۱»- صحیفه امام خمینی (ره)،جلد یک،صص ۲۶۷ تا ۲۷۲.

«۱۲»- صحیفه امام خمینی (ره)، جلد دوازده، صص۳۹۶ تا ۳۹۹

روحانی،سید حمید،بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی،ج اول،ص ۱۵۰



یا مرگ یا خمینی؛ 16 خرداد 1397

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: