بسم الله الرحمن الرحیم
اسلام، کاملترین مکاتب
ان شاء الله خداوند همهتان را حفظ کند. موفق باشید. هم خواهرها را هم برادرها را. ان شاء الله خداوند در تحت پوشش اسلام و زیر سایه امام زمان- سلام الله علیه- همه را حفظ کند. و همه با کوشش واحد همان طور که تا این حد رسیدیم ان شاء الله برسیم به آنجایی که اسلام را بتوانیم در همه جا بسط بدهیم. اسلام یک مکتبی است که مع الاسف، شناخته نشده است یا کم شناخته شده است. نگذاشتند که اسلام را تودههای مردم بشناسند. حتی حکومت اسلامی که یک امر ضروری بوده است در احکام اسلام، در بین ملتهای اسلامی مطرح نبوده است. خیال میکردند حکومت اسلامی مثل حکومت این رژیمهای متداول عالم است. اسلام همه چیز است. برای اینکه دستور خدای تبارک و تعالی است. و برای همه ابعادی که انسان دارد. در هیچ رژیمی از رژیمهای دنیا این مسائلی که در اسلام مطرح است مطرح نیست. در دنیا [در] تمام حکومتها همان مسئله حکومت مطرح است، و اکثرشان حکومت جائرانه است، اگر نگوییم همهشان. در اسلام حکومت یک راهی است، برای آنکه مقصد اسلام است، و این تعلیماتی که از اسلام آمده است هم شامل زندگی طبیعی انسان است. لکن مقصد این نیست. و هم شامل ترقیات معنوی انسان است، تا برسد به جایی که انسان یک انسان الهی بشود که آن مقصد است تمام دستورات اسلام برای ترقی دادن انسان است از عالم طبیعت به ماورای عالم طبیعت. انبیا آمدهاند که مردم را دستشان را بگیرند و از این ظلمتهایی که در این عالم هست نجات بدهند و به عالم نور برسانند. همه چیز وسیله رسیدن به عالم نور است، که اصلًا در حکومتها و رژیمهای عالم این مطلب مطرح نیست. یک مطلبی بوده است که مطرح شده است در مکتب انبیا، و دستورات انبیا عمل نشده است تا حالا. در زمان خود رسول الله هم یک قدریش عمل شده است. تبلیغ شده است لکن، باز نشده، آن طور که میخواستند. در زمان امیر المومنین سلام الله علیه- هم همین طور. نشده است آن که میخواستند. و بعدها هم که دیگر حکومتهای جور که آمدهاند؛ مثل خلفای بنی امیه و بنی العباس، و بعد هم حکومتهایی که بین مسلمین بوده است.
رژیم شاهنشاهی، بدترین حکومتها
رژیم شاهنشاهی که بدترین حکومتها در عالم بوده است یا از بدترین حکومتها، هیچ ارتباطی با اسلام نداشته است، و هیچ مسائل اسلام در آن مطرح نبوده. گاهی ادعای یک مطلبی، مثلًا، ملاحظه کردید که محمد رضا ادعا میکرد که عدالت اجتماعی، عدالت اسلامی. لکن او خبر نداشت از این که عدالت اسلامی چی هست. از اسلام چیزی نمیدانست. از این جهت اسلام باید گفت که غریب است. همان طوری که غربا را کسی نمیشناسد اسلام را هم نگذاشتند شناسایی بشود. «اصل حکومت در اسلام» مطرح نشده است. هر وقت صحبتش پیش میآید، حتی بین خود مسلمانها، باز صحبت میشود به این که خوب این امر سیاسی است؛ به ما چه ربط دارد. روحانیت باید از سیاست جدا باشد! مسجد مال روحانیون، فقط بروند توی مسجد! اسلام را حبسش کردهاند توی مسجد. فقط در صورتی که اسلام در همین قشر دنیایی و طبیعیاش هم در میدان بیشتر بوده تا مسجد.
رسالت پیامبران، نجات انسانها
زمان رسول الله سیزده سالی که در مدینه بودند هیچ سالی بیجنگ نبود. همهاش جنگ بود. جنگ نه جنگی که این حکومتها میکنند. برای رساندن مردم به سعادت. پیغمبرها میبینند که مردم غرق دارند میشوند؛ غرق در آتش میشوند. آنها میبینند آن ظلمتهایی که به ماها احاطه کرده است، و آن چیزهایی که ما را دارد میکشد طرف چاه ویل؛ جهنم. آمدهاند که ماها را نجات بدهند. با موعظه نجات بدهند. با زور نجات بدهند. پیغمبر اکرم- در یک جایی نقل است که- دیدند که یک عدهای را اسیر کردهاند و دارند میآورند.- این طور هست که- فرمود من باید با غل و زنجیر اینها را به بهشت ببرم. پیغمبرها آمدند که مردم را هدایت کنند. نیامدند جهانگیری کنند. نیامدند که سلطنت کنند. نیامدند که یک قدرتمندی کنند. همه قدرتهایشان را روی هم میگذارند که نجات بدهند این انسانی که باید یک موجود الهی باشد. یک موجود ملکوتی باشد، و حالا از حیوان پستتر شده است. آنها برای این خدمت آمدهاند. برای خدمت به انسان آمدهاند. انسان اصلش بحث آنهاست، و ساختن انسان بحث آنهاست. دیگر رژیمها اصلًا به این مطلب توجهی ندارند، و نمیدانند قصه چیست. نمیفهمند اینجا را. آنها همان جهات حیوانی را تقویت میکنند. جهت سبعی «1» را تقویت میکنند. آدمخوری را، آدمکشی را. انبیا میخواهند مردم را از این ظلمتها، از این گرفتاریها، از این ظلمها، از این ستمگریها بیرون بیاورند.
ظلم ستیزی و عدالتگستری
کوشششان این است. کوشش همه مردم باید این باشد که زیر بار ظلم نروند. همان طوری که ظلم حرام است، زیر بار ظلم رفتن هم حرام است. مظلوم شدن غیر زیر بار ظلم رفتن است. آدم باید تا آنجا که قدرت دارد زیر بار ظلم نرود. یک وقت زور است دیگر، چه بکند؟ باید تن ندهد به ظلم. کوشش کند که ظلم را برطرف کند. در دستورات اسلام است که اگر کسی آمد توی خیابان، حمله کرد به کسی بکشیدش. دفعش کنید و لو کشته بشود. اگر کسی آمد حمله کرد به شما، و لو بخواهد مالتان را ببرد دفعش کنید، و لو کشته بشود. جلو ظلمش را بگیرید. نباید انسان تن در بدهد به اینکه یک کسی بیاید به او ظلم کند. حکومت اسلامی اگر پیدا شد قطع ریشه ظلم است. یعنی حاکمش هم نمیتواند ظلم بکند. رئیس دولتش هم نمیتواند ظلم بکند. اولًا موظف است نکند. ثانیاً بخواهد بکند نمیگذارند او را. حکومتهای اسلامی حکومتهای عدالت است. برای عدالت آمدهاند. حکومتها نیامدند که به مردم بزرگی بفروشند. حکومتها خدمتگزار باید باشند. اگر از خدمتگزاری تخلف بکنند خلاف موازین اسلام است. این طور نبوده است که حکومتهای صدر اسلام بخواهند که یک آقایی به مردم بفروشند. بخواهند که قدرتمندی کنند. آنها برای خدمت به مردم و جنگهایی که میکردند هم، خدمت به مردم بوده و تمام اقداماتشان برای این بوده است که مردم را نجات بدهند.
آرامش قلبی در حکومت اسلامی
اگر ماها همه بتوانیم دست به دست هم بدهیم و این نهضت را به نتیجه برسانیم به طوری که محتوای این جمهوری اسلامی تحقق پیدا بکند، و آن طوری که دستورات اسلام است عمل بشود، برای همه گروهها رفاه هست، آرامش قلبی و طمانینه هست. یکی از بزرگترین نعمتهای خدا این است که انسان قلبش آرام باشد. با زیر سلطه اجانب و بدتر از او زیر سلطه حکومتهای جور رفتن قلبها مطمئن نمیشود. نمیداند حالا که دارد میرود به بازار، آیا «سازمان امنیت» میآید، یک بهانهای میگیرد. یا آن پاسبان میآید، یک بهانهای میگیرد. و او را به حبس میاندازند یا نه. در اسلام این مسائل اصلًا مطرح نیست. در اسلام هر کس باید از خودش بترسد. از حکومت نباید بترسد. برای اینکه حکومت عدل است. اگر خودش کاری کرد که باید بهش رسیدگی بشود، خودش ظلم کرد، حکومت عدل جلوی این ظلم را باید بگیرد. اما، حاکم اسلامی یک قدم برای ظلم و تعدی برنمیدارد. دستورات اسلام است این. یک پاسبانی که اسلامی است تعدی به هیچ کس نمیکند. یک ارتش اسلامی نباید تعدی کند به کسی. همه باید خدمت ملتها را بکنند. شما دعا کنید که دست اینهایی که الآن دارند اخلال میکنند به این جمهوری اسلامی، اخلال میکنند به این نهضت کوتاه بشود. و ان شاء الله همهتان با سعادت و سلامت و صحت این راه را طی بکنید تا این مراحل دیگری هم که هست تحقق پیدا بکند. و همه ملت مطمئن باشند که اسلام به صلاح همه است ان شاء الله.