بسم الله الرحمن الرحیم
خطر گرفتاری اسلام
من حقیقتاً نگران هستم. من نگران اسلام هستم. ما اسلام را از چنگ محمد رضا در آوردیم. و من خوف این را دارم که اسلام به چنگ ما مبتلا شده باشد، به طوری که ما هم مثل او یا بدتر از او بر سر اسلام بیاوریم. این نگرانی هست و زیاد است. آدمهای جاهلی هستند که به خیال خودشان خدمت میکنند برای اسلام، خدمت میکنند، لکن سر خود کارهایی میکنند که ضرر به حیثیت اسلام میخورد. از همه اطراف به ما فشار آمده است. از اصفهان مفصل نوشتهاند. دیروز هم باز آقای «خادمی» «1» نوشتهاند. تعبیر ایشان این است که در اصفهان مشغول غارت کردن مردماند. از خرمآباد آمدهاند اینجا که اینها؛ هر کس یک چیزی دارد به اسم سرمایه داری میریزند و میگیرند، و اصلًا موازین تو کار نیست. همان طوری که در رژیم سابق بدون میزان اسلامی و شرعی عمل میکردند، حالا هم بدون میزان شرعی و عقلی عمل میکنند، و این تاسف بسیار دارد. تاسف اینکه این نهضت به دست خود ما نهضت اسلامی نباشد. اسلامیتش را از دست بدهد. انقلاب کردیم و هر کاری دلمان میخواهد میکنیم. حجتشان همین است. از هر که بپرسی چرا این طور؟ میگوید انقلاب کردیم. انقلاب کردیم. مال مردم را میرویم، میریزیم. منزل مردم اموالشان را میگیرند به اندازهای که زن و بچهشان روی زمین مینشینند. حجتشان این است که انقلاب کردهایم. زمینهای مردم را میگیرند، نمیگذارند کشت بشود. یا میگیرند میدهند دست یکی دیگر. حجتشان این است که انقلاب کردیم. اشخاصی میریزند تو خانههای مردم، بدون اینکه یک مجوز شرعی، یک مجوز قانونی داشته باشند، حجتشان این است که انقلاب کردیم. معنی این [حرکت] این است که اسلام این طور میگوید. انقلاب کردهایم، یعنی حالا جمهوری اسلامی داریم، و طریقه اسلام این است که موازین و جهاتی که هست دیگر تمام دیوارها بریزد، و تمام موازین از بین برود.آفت درونی انقلاب اسلامی
کارهای کمونیستها را میکنند به اسم اسلام. کارهای مارکسیستها را میکنند به اسم اسلام. حرفهای آنها را میزنند به اسم اسلام. و این نهضت از داخل دارد میپوسد. مثل یک خربزهای که از بیرون شما آب به آن میدهید، به آن توجه میکنید، یک وقت که میخواهید بچینید میبینید از باطن خراب شده. شما در ظاهر هی خدمت کنید، هی چی بکنید، یک وقت ببینید که نهضت شما کرمزده است. از باطن خراب شده است. آنهایی که به اسم اسلام مشغول شدهاند به تبلیغات، و به اسم اسلام مشغول شدهاند به اعمال سر خودی؛ اینها کرمهایی هستند که باطن این نهضت را به فساد خواهند کشید. و من نمیدانم باید چه بکنیم. این یک قدرت مرکزی میخواهد. یک قدرت اجرایی میخواهد که این اشخاص هر جا یک شلوغی کردند، اینها را بگیرند و محاکمهشان کنند، و جزایی اگر دارند به آنها بدهند. سر خود همین طوری یک دستهای، هر کس در هر جا، یک تفنگی داشته دست خودش گرفته، و به اسم «کمیته» و به اسم «پاسدار» و به اسم [بسیج]، هر که هر چه دلش میخواهد، هر کاری دلش میخواهد میکند. با هر که بد است میریزند منزلش [بازرسی] میکنند. با هر که یک غرضی دارند میریزند منزلش. خانهاش را [غارت] میکنند. و این یک خطر بزرگی است که برای اسلام در زمان ما پیش آمده، و شاید خطرش بیشتر از خطری باشد که اسلام از رژیم سابق داشت. تمام ضوابط را به هم ریختهاند. هر چه ضابطه اسلامی باشد عمل به آن نمیشود. به اسم اسلام، اسلام را دارند از بین میبرند. اشخاصی نفوذ کردهاند در همه جا. به اسم اسلام، اسلام را میپوسانند. اسلام را میکوبند.خطر عالم متهتک و جاهل متنسک
و باید آنهایی که به اسلام اعتقاد دارند به داد اسلام برسند. آنهایی که میخواهند اسلام در این مملکت حکومت کند باید به داد اسلام برسند. یک دسته جواناند. مطلع نیستند از مسائل. جاهل متنسک «2» از آنهایی است که پیغمبر فرموده است که: دو طایفه هستند که کمر مرا میشکنند: یکیشان عالم متهتک «3» است، یکیشان جاهل متنسک است. جاهل مقدس مآب کمر پیغمبر را میشکند. جاهلی که نداند قانون اسلام چیست و پیش خود به اسم اسلام برود به خیال خودش خدمت میکند. این از آنهایی است که پیغمبر فرموده است که کمر مرا میشکند. «قَصَم ظهری الرجلان؛ عالم متهتک و جاهل متنسک «4»» فکری بکنید شما آقایانی که در راس سپاهیان واقع شدهاید! آقایان دیگر هم که در راس دادگاهها واقع شدهاند، در راس کمیتهها واقع شدهاند، برای اسلام یک فکری بکنید! اگر بخواهید این طور باشد چندی نمیگذرد که از این اسلام و از این نهضت و از این بساط، مردم روگردان میشوند.بیقانونی و هرج و مرج طلبی به نام اسلام
چرا باید این طور بشود. چرا باید ضوابط نباشد؟ اسلام ضوابط دارد. اسلام هرج و مرج نیست که هر که هر کاری بخواهد بکند. اسلام قوانین دارد. روی قوانین باید عمل بشود. آنها نه قوانین اسلام را عمل میکنند. و نه قوانین دولت را عمل میکنند و هر چه، هر که هر کاری میخواهد میکند. هر که بدون اینکه اعتنایی بکنند، به رئوسشان اعتنایی بکنند، به روسایشان احترامی بکنند، احترامی به اسلام بکنند، بدون ضوابط، بدون جهت، اسباب این میشوند که مردم بگویند که معلوم میشود که قضیه قضیه اسلام نیست. قضیه قضیه کمونیستی است. حتی یکی از مراجع اینجا به من گفت مگر کمونیستی است حالا! باید این طور ما باشیم. وضع پاسدارهایی که میگویید ما برای اسلام خدمت میکنیم، باید تحت تاثیر کمونیستها واقع بشوند و همان کارهایی که کمونیست میکنند، بکنند؟ نمیدانند اینها. میخواهند که اسلام را بشکنند در ایران، تا اینکه یک وقت خدای نخواسته با یک کودتایی اینجا برگردد به یک حالی بدتر از حال سابق. نمیدانند این را. علاقه ندارند واقعاً به اسلام. نمیتوانم من بگویم که پاسبانی که دارد خدمت میکند و شب و روز خدمت میکند علاقه ندارد. علاقه دارد، ملتفت نیست که دارد چه میکند. یا دادگاهی که میخواهد خدمت بکند، علاقه هم دارد. یا کمیتهای که میخواهد خدمت بکند، علاقه دارد. لکن راه را درست نمیداند. ضوابط درست معلوم نشده پیششان. خیال میکنند هر که هر طوری دلش خواست عمل بکند. به مجرد اینکه انقلاب شد دیگر من هم باید پا بشوم هر کاری دلم میخواهد بکنم. انقلاب شده. یعنی انقلاب شده، از یک رژیم ظالم به یک رژیم عدالت. رژیم عدالت معنایش این نیست که هر که هر طوری دلش میخواهد عمل کند. یک قواعدی در اسلام باید باشد. باید قوانین اسلام باشد. نه بریزند مردم، زنها را، زن و بچه مردم را بیرون کنند از منزلشان. با اینکه من این را، شاید ده دفعه گفته باشم که بر فرض اینکه یک نفری جانی باشد، مستحق قتل باشد، تمام اموالش باید مصادره بشود. لکن زن و بچهاش که نباید گرسنه بمانند. خوب، به اندازه زن و بچهاش باید برایشان بگذارند.مابقیاش را ببرند. مع ذلک کراراً برای من نوشتهاند، گفتهاند که فلانی بیخود اموالش را گرفتهاند. حالا بیخودش را من نمیدانم. اما آمدهاند فرش از زیر پای ما کشیدهاند، و ما را از منزلمان بیرون کردهاند، و چه کردهاند، و ما ماندهایم همین طوری. آخر این را عقل میپسندد؟ شرع میپسندد؟ انسانیت میپسندد که ما یک همچه کاری سر مردم در آوریم.