کسانی از ابرقدرتها که میخواهند غلبه به کشوری بکنند و از کشوری بهرهبرداری کنند، محتاجاند به اینکه یا این کشور با تمام افرادش طرفدار آنها باشد که از دسته جمعی آنها بهرهبرداری کند؛ و یا اینکه بازی بدهند گروههایی را که تفرقه بیندازند بین افراد این کشور، گروههای این کشور. آنها میدانند که اگر بخواهند بهرهکشی کنند از یک کشوری، باید آن کشور و آن ملت سر جای خودش باشد تا بتوانند بهرهکشی کنند. آنها میخواهند که این کشور را یا هر کشور دیگری را که از آن میخواهند بهره بردارند، خود ملت را به یک طوری تسلیم کنند؛ نه اینکه ملت از بین بکلی برود. و چنانچه ملت با هم قیام کنند در مقابل تمام قدرتهای عالم، قدرتهای عالم به خودشان اجازه نمیدهند که با یک همچو ملتی مقابله کنند؛ برای اینکه آنها برای بهرهبرداری است؛ وقتی ملت همه مقابلشان ایستادند، برای آنها بهرهبرداری امکان ندارد. و لهذا کوشش اصیل آنها در این است که در خود ملت، بین قشرهای ملت، اختلاف ایجاد کنند، که با اختلاف خود ملت، یک طایفهای از آن طرف، یک طایفهای از آن طرف، آنها بتوانند سلطه پیدا کنند. وقتی سلطه پیدا کردند و یک نفر قُلْدر را حاکم کردند و مسلَّط کردند بر کشور، میتوانند بهرهبرداری خودشان را [بکنند] و نتایجی که از سلطه بر یک کشوری است میتوانند آنها آن را به ثمر برسانند.