یادداشت
حماقت جاویدان
شکست منافقین در فتح سه روزه تهران

حماقت جاویدان


قطعنامه 598 در 27 تیرماه سال 1367 توسط ایران پذیرفته شد. این در حالی بود که عراق، پذیرش قطعنامه توسط ایران را صرفا یک تاکتیک می‌دانست. چهار روز پس از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران، ارتش عراق در یک تهاجم تازه به ایران حمله کرد. پس از پذیرش قطعنامه و زمانی که اکثریت نیروهای نظامی ایران از منطقه تخلیه شده بودند، عراقی‌ها تا 30 کیلومتری خرمشهر پیشروی کردند. خرمشهر مدافعان چندانی نداشت و در آستانه سقوط قرار گرفته بود. اما دم مسیحایی امام خمینی (ره) روح تازه‌ای در جبهه‌ها دمید. خیل گسترده مردم به سمت جبهه‌ها شتافتند و عراق مجبور به عقب‌نشینی شد.

پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران، شرایط دشواری برای گروهک منافقین پیش آورد. از یک‌سو نگران طرد شدن و معامله‌شدن‌شان از طرف صدام با ایرانی ها بودند، و از سوی دیگر برای روزگار پس از جنگ استراتژی مشخصی نداشتند. آن‌ها به ناچار نقش خود را دمیدن در شیپور جنگ حتی پس از پذیرش قطعنامه توسط ایران تعریف کردند. منافقین از حمایت‌های مستقیم آمریکا هم برخوردار بودند. در 30 خرداد 67، 137 نماینده کنگره و 14 سناتور طی نامه‌ای به "جرج شولتز" وزیر خارجه وقت آمریکا، از وی خواسته بودند که به جنبش‌های مقاومت داخلی در ایران توجه کند و در همین راستا حمایت از سازمان ـمستقر در عراق‌ـ را اکیداً توصیه کرده بودند.


 

«مروین دایملی» نماینده کنگره آمریکا در روز دوشنبه ۶ تیرماه ۶۷ در تظاهرات سازمان در واشنگتن شرکت کرده و طی سخنانی که از یکی از شبکه‌های تلویزیونی آمریکا هم پخش شد اظهار داشت:‌ «نباید دست از تلاش کشید، مطمئن باشید که با کمی صبر و تلاش بیش‌تر به‌زودی از مهران به تهران رژه خواهید رفت». عصر روز جمعه ۶۷/۴/۳۱، حدود ساعت ۶ بعدازظهر به قسمت‌های مختلف مستقر در قرارگاه اشرف و اردوگاه‌های دیگر ابلاغ شد که همه برای سخنرانی رجوی راس ساعت ۸ در سالن عمومی حضور داشته باشند. ساعت در حدود 11:30 شب بود که مسعود و مریم وارد سالن شدند… رجوی شروع به سخنرانی کرد. حدود نیم ساعت از شروع صحبتش گذشته بود که ناگهان گفت: «کارهای بزرگ در پیش داریم. مگر ما نگفته بودیم که اول مهران، بعدا تهران»؟ (دست زدن حضار همراه با شعار امروز مهران، فردا تهران) رجوی ادامه داد: «دیگر وقت آن رسیده است که به ایران برویم. طرح عملیات بزرگی را کشیده‌ایم که در نهایت منجر به فتح تهران و سقوط رژیم می‌شود. البته این دفعه احتیاج به ماکت و کالک منطقه‌ای نداشتیم چون این بار قرار است به تهران برویم. (دست زدن حضار و شعار «امروز مهران، فردا تهران») البته نام آن را با عنایت به نام پیامبر اسلام «فروغ جاویدان» نام گذارده‌ایم. (صلوات حضار) و عملیات را به اسم امام حسین(ع) آغاز خواهیم کرد.»

عملیات منافقین بر علیه ایران، فروغ جاویدان نامگذاری شده بود. طرح عملیات طی 24 ساعت آماده شده و مسعود رجوی در همان جلسه با تحلیل وضعیت از هم پاشیده ایران، گفته بود: «جمع‌بندی نهایی در میدان آزادی تهران». ارتش آزادی‌بخش منافقین تشکیل شد. منافقین سعی کردند تمام عناصر خود در خارج از کشور و بالاخص اروپا را در قالب این ارتش سازمان دهند. نیرویی به تعداد تقریبی 15 هزار نفر که توسط صدام به تجهیزات نو و پیشرفته آن روز مجهز شده بود. حتی نیروی هوایی عراق آن‌ها را برای ورود به خاک ایران حمایت کرد. منافقین قصد داشتند 3 روزه تهران را فتح کنند. با شروع حمله شهرهای سرپل‌ذهاب، کرند و پس از آن اسلام‌آباد در روز اول اشغال شد. منافقین شب اول در اسلام‌آباد توقف کردند و همه مجروحان حاضر در بیمارستان را قتل‌عام کردند. پس از تصرف سه شهر در روز اول، منافقین مسرور از پیروزی به دست آمده به سمت کرمانشاه حرکت کردند. حتی رادیو منافقین با ارسال پیام برای مردم کرمانشاه، از آن‌ها می‌خواهد خود را برای ورود نیروهای منافقین آماده کنند.



صبح روز پنجم مرداد عملیات مرصاد از طرف نیروهای ایرانی شروع شد. منافقین در طول مسیر با مقاومت رو‌به‌رو نشده بودند و انتظار نداشتند با نیروهای زیادی درگیر شوند اما ناگهان خود را در حجم زیادی از آتش دیدند. نیروهای ایرانی در 34 کیلومتری اسلام‌آباد و در منطقه چهارزبر با منافقین درگیر می‌شوند. هدف روز اول سد کردن راه منافقین بود. واحدهای ضد زره تعداد زیادی از ادوات سنگین زرهی منافقین را هدف قرار دادند و به آتش کشیدند. فرماندهی عملیات برعهده سرهنگ علی صیاد شیرازی بود. از سوی ستاد کل فرماندهی ارتش به شهید صیاد شیرازی ماموریت داده شده بود تا غائله به پا شده از سوی منافقین در غرب کشور را بخواباند. با پشتیبانی نیروی هوایی و هوانیروز از روز دوم تعداد زیادی از منافقین کشته می‌شوند. چتربازان ارتش با عملیات هلی‌برن توسط هلیکوپترهای هوانیروز در جاده کرند و تنگه پاتاق، عقبه منافقین را مسدود و ارتباط آن‌ها را قطع کردند. نهایتا باقی‌مانده منافقین که جان سالم به در برده بودند به روستاهای اطراف پناه برده و می‌گریزند، عده‌ای نیز با خوردن سیانور خودکشی می‌کنند. پس از پایان عملیات تنگه چهارزبر، تنگه مرصاد نام گرفت.

هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود می‌نویسد: «جنگ و صحنه به گونه‌ای درست شده بود که اینها توی کیسه آمدند و ما درِ کیسه را بستیم. تدارک منافقین خیلی وسیع بوده و ضربه وارده بر آنها خیلی عمیق است. ۱۲۰ تانک زرهی دجله، ۶۰ نفربر و ۶۰۰ خودرو دیگر، حدود ۵۰۰۰ رزمنده و همین تعداد پشتیبانی و تدارکچی و طرح رسیدن به تهران، خیلی احمقانه و ساده لوحانه و هفتاد درصد انهدام برایشان به دنبال داشت.»

 

 

علی صیاد شیرازی در خاطرات خود دارد: «شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم. چنان جو پریشانی و اضطراب در مردم ایجاد شده بود که سراسیمه از خانه بیرون آمده بودند. از طرفی جاده کرمانشاه به بیستون از خوردوهایی که در انتظار جابه جایی بودند، مملو بود و ترافیک سنگینی ایجاد شده بود. نیمه شب چهارم تیر ماه بود و تا ساعت یک‌ونیم نتوانستیم ماهیت دشمن را به دست آوریم که چه کسی است که همین طور در حال پیشروی است. ساعت ۵ به پایگاه رفتم. همه را آماده و مهیا برای توجیه دیدم. صبح روزپنج مرداد عملیات با رمز یا علی (ع) آغاز شد. در تنگه چهارزبر چنان جهنمی برای یاران صدام برپا شد که زمانی برای پشیمانی نمانده بود. جاده به زودی انباشته از ادوات سوخته شد. عملیات که تمام شد در جاده کرمانشاه – اسلام آباد غرب هزاران کشته از آنان به جا مانده بود. اجساد پسران و دخترانی که با ملت خود بسیار ناجوانمردانه رفتارکرده بودند. کسانی که روز تنهایی میهن به یاری اردوی خصم شتافته بودند. رزمندگان اسلام قلب و دل‌شان با امام‌شان برای همیشه گره خورده بود. امام اشاره‌ای دارند که پذیرش قطعنامه برای رزمندگان اسلام که سالها فداکاری کرده بودند مثل نوشیدن زهر بود. در حالی که هشت سال تلاش شده بود، بعد از آن ما دلمان می خواست نبرد به صورتی دیگر تمام می‌شد. دلمان گرفته بود. اما خداوند با این پیروزی بزرگ و با این کشتار دسته جمعی بدترین و خبیث ترین دشمنانمان به دست ما ، موجب رضایت خاطر رزمندگان اسلام شد و پایان نبرد هشت ساله دفاع مقدس با این عملیات درخشان مرصاد انجام گرفت.»

شخصیت شهید صیاد شیرازی اما جای پرداختن بیشتر دارد. امیر سرتیپ غلامحسین دربندی از دوستان و هم‌رزمان شهید سپهبد علی صیاد شیرازی نقل می‌کند: «چند روز بیشتر از پذیرش قطعنامه 598 و اعلام آتش‌بس نمی‌گذشت که خبر دادند منافقین آمده‌اند و منطقه زیادی را گرفته‌ و تا نزدیک کرمانشاه رسیده‌اند. تا به صیاد وضعیت را خبر دادیم و گفتیم که اوضاع اینگونه است، اول بلند شد و دو رکعت نماز خواند. من با تعجب به او گفتم: الان که موقع نماز نیست. این چه نمازی بود که خواندید؟ شهید صیاد شیرازی گفت: نماز شکر بود. تعجبم بیشتر شد. گفتم: چرا نماز شکر؟ من می‌گویم دشمن بخشی از کشور را گرفته. عده زیادی از این دشمنی که حمله کرده‌اند منافقین هستند که دارند بخشی از کرمانشاه را هم می‌گیرند. آنوقت شما نماز شکر می‌خوانید؟ او با همان آرامش گفت: وقتی منافقی می آید و یک نفر را ترور می‌کند باید دستگاه‌های امنیتی، سپاه، ناجا و .. دنبالش باشند تا ببینند آیا می‌توانند او را بگیرند یا نه؛بعد هم اگر بتوانند او را دستگیر کنند تازه باید تحویل قاضی و دستگاه قضا بدهند. اما خداوند متعال لطفش را شامل حال ما کرده و این‌ منافقین را گروه گروه و دسته دسته در دام ما انداخته تا ‌آن‌ها را به هلاکت رسانده و به درک واصل کنیم. این شکر دارد.»



مسعود رجوی به خاطر تشریح عملیات مرصاد توسط شهید صیاد در تلویزیون کینه شدیدی از وی گرفته بود، سه نفر را مامور ترور فرمانده ستاد مشترک ارتش ایران کرد. نهایتا صیاد شیرازی در 21 فروردین 78 توسط یکی از اعضای سازمان که در لباس رفتگر مقابل منزل ایشان آماده بود، در جلوی چشم فرزندش ترور شد.

به هر حال پس از هم‌دستی منافقین با صدام در حمله به ایران و تدارک برهم زدن امنیت شهرها توسط باقیمانده‌های منافقین، امام خمینی (ره)، در تابستان همان سال، برای حفظ کشور و نظام در نامه‌ای تکلیف آن‌ها که هنوز به این گروه جنایتکار اعتقاد داشتند را روشن کردند: «از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه می‌گویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کرده‌اند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاری‌های حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند، محارب و محکوم به اعدام می‌باشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اکثریت آقایان حجت‌الاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نماینده‌ای از وزارت اطلاعات می‌باشد، اگر چه احتیاط در اجماع است، و همین‌طور در زندانهای مراکز استان کشور رای اکثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب و یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازم الاتباع می‌باشد، رحم بر محاربین ساده‌اندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظام اسلامی است، امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایید، آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند اشداء علی الکفار باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا می‌باشد. والسلام»



حماقت جاویدان؛ 06 مرداد 1397

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: