بسم الله الرحمن الرحیم
اهمیت امر قضا در اسلام
قضا در اسلام از حیث اهمیت شاید در ردیف اول مسائل اسلام، و تعبیراتی هم که در لسان ائمه شده است، کشف از اهمیت بسیار میکند. و امیر المومنین- علیه السلام- به شریح میفرمایند که: یا شُرَیْحُ! قَدْ جَلَسْتَ مَجْلِساً لا یَجْلِسُهُ الّا نَبِیٌّ اوْ وَصِیّ نَبِیٍّ اوْ شَقِیٌّ. «1» یا نبی باید متکفل قضا باشد و یا وصی نبی. یعنی کسی که نبی به او سفارش کرده باشد، از این دو که گذشت شقی است. یا مثلًا گفته شده است، اگر کسی نسبت به دو درهم قضاوت ناحق کند کافر است. قضاوت در اسلام که حفظ حقوق ناس است و حقوق ناس است و حقوق الله، دو صورت دارد: یک صورت قضاوتی که قاضی مستقل در قضاست. یعنی قاضی که در اسلام استقلال قضایی دارد، شرایط سنگینی دارد که من در ایران افراد کمی را سراغ دارم که حائز چنین شرایطی باشند. مجتهد عادل بر جهات قضا که در همه جهات بیطرف باشد.پیش او رئیس جمهور و یک کارگر ساده فرق نکند. این از اموری است که قاضی مطلق باید دارا باشد. و من هم کم سراغ دارم. یعنی در حوزههای علمیه هم کم سراغ دارم.
نصب قاضی توسط فقیه
یک قسم از قضاوت هم در شرع هست که قضاوت قاضی مستقل نیست، و قاضی را جعل میکنند. در قسم اول، قاضی مجتهد جامع الشرایط است، و لازم نیست که هیچ کسی او را نصب کند. ولی در قسم دوم، در بعضی از احوالی که قضاوت زیاد است و افراد به آن زیادی نیستند که بتوانند همه مراکز قضاوت را قاضی واجد همه شرایط گذارند، و قاضی واجد شرایط کم است، در این صورت فقیه مجتهد عادل اشخاصی را که مورد اطمینان هستند، که اجتهاد را نمیدانند ولی از روی کتابهایی که در این باب نوشته شده است میتوانند مسائل قضا را بفهمند و مورد اطمینان هم هستند و ظاهراً عدله هم هستند، اینها را فقیه نصب میکند که قضاوت کنند. این قضاوت هم در اسلام از این جهت، این آقایان بعد از آنکه اشخاص را پیدا کردند مورد اطمینان و مطلع بر موازین قضا، و لو از راه تقلید باشند، آن وقت جعل قضاوت برایشان میکنند، و از طرف من هم مجازند که جعل قضاوت بکنند تا قضاوت شرعی بشود.ضرورت تحول دادگستری طبق موازین اسلامی
در قضیهای که در قانون اساسی میگوید که این دو مقام، که مقام دادستان کل و رئیس دیوان عالی کشور باشد، باید رهبر با مشورت قضات این کار را انجام دهد، از دو جهت موضوع دارد: یک جهت اینکه مشورت در وقتی است که شبهه باشد. در اموری که شبهه نیست مشورت هم نیست. هر امری که مورد شبهه باشد بین چند نفری که مثلًا بخواهند دادستان کل باشند، و این چند نفر مورد اشتباه، که هر کدام چطورند، در مورد این اشتباه باید با قضات مشورت کنند، ولی اینجا موضوع ندارد. از باب اینکه مورد اشتباه من هم نبود. من این دو نفر آقایان را منصوب کردم به این دو مقام عالی با سوابق طولانی و ادراک اینکه همه جهات در آنها هست. و در خیلی از افرادی که من سراغ دارم همه این جهات یا وجود ندارد و یا اینکه اگر باشد شغلهایی دارند که نمیتوانند بیایند و مشغول کار شوند. از این آقایان خواستم که این کار را بکنند، و در مرکزی که در اسلام جزء طراز اول مراکز با اهمیت اداری است حاضر شوند. وضع این اداره را از سابقش بیرون بیاورند و به یک قضاوت اسلامی متحولش کنند. میدانید که جمهوری ما اسلامی است. و اگر قضاوتش که در راس آن تقریباً واقع است اسلامی نباشد، ما نمیتوانیم به جمهوریمان، جمهوری اسلامی بگوییم، و این باز جمهوری غیر اسلامی میشود. جمهوری اسلامی باید همه نهادهایی که دارد اسلامی باشد. و از همه مهمتر قضا و قضاوت است، که باید روی موازین اسلام باشد. امیدوارم آقایان با کمک همه اقشاری که در این امر اطلاع دارند، مشغول کار شوند و این کار را بکنند. همه آقایان احساس این را بکنند که امروز با زمان رژیم سابق فرق دارد. چون امروز یک مملکتی است که نه یک نفری است که زورگویی بکند و فشار بیاورد که یک کاری به ملت تحمیل بکند. ما یک چنین مقامی اصلًا نداریم. یعنی ملت ما هم دیگر تحمل چنین مقامی را نمیکند. وضع ملت طوری است که اگر یک مقام بخواهد چیزی را تحمیل کند، جلویش میایستند و مشتشان را گره میکنند و مانع میشوند. این یک نعمت بزرگی است برای یک ملتی که یک مقامی نتواند ظلم کند. البته ظالم را سر جای خودش مینشانند. با قدرت هم مینشانند. اشخاص متخلف را مقامات عالی با قدرت هم سر جایشان مینشانند. اما اگر بخواهند کاری بکنند، نظیر کارهای زمان سابق که همه کارهایشان از این قبیل بود، ما چنین مقامی نداریم. بنا بر این، مملکتی است مال خود شما، و باید شما همان طوری که به منزل خودتان علاقهمندید که مرتب باشد و جریاناتش درست باشد، به مملکت خودتان بیشتر باید علاقهمند باشید. برای آنکه، مملکت خودتان هم منزل خودتان است و هم منزل دوستان و همکیشان خودتان. از این جهت در این امر سستی نکنید و نگذارید کم کاری بشود و نکنید، و همه با هم همراهی بکنید.نفسانیات منشا اختلافات
اختلاف نداشته باشید در امور. اختلاف همیشه ناشی از جهات نفسانی است. اگر همه انبیا الآن در اینجا جمع بشوند، اختلاف ندارند. برای آنکه، آن جهات نفسانی را ندارند. آن وقت که یک طرف جهت نفسانی دارد و یا هر دو طرف جهت نفسانی دارند، آن وقت اختلافات پیدا میشود. کوشش کنید که آن جهات نفسانی بازیتان ندهد که منشا مناقشه و اختلاف شود. و در روزنامهها این اختلافات منعکس شود و یا در جاهای دیگر صحبت شود. یک مملکتی که گرفتار است در مقابل اجانب و در معرض خطر است و باید با همت خود مردم این مملکت مستقر شود و اساسش درست شود، اگر اشخاص بخواهند با تفرقه و تشتت این مملکت را از باطن پوسیده کنند، قهراً به چنگ دیگران خواهد افتاد. همان طوری که ملاحظه کردید، مردم با هم مجتمع شدند و همه با هم فریاد «الله اکبر» زدند، و این موانعی را که در مقابلشان بود همه را کنار زدند.ناتوانی قدرتها در مقابله با ملتهای بیدار
و الآن وضع جوری شده است که هیچ قدرتی نمیتواند کاری بکند. یعنی نمیشود بر یک ملت مطلبی را تحمیل کرد، ولی ممکن است زورگویی بیاید و زوری بگوید، و مثلًا وبایی وارد مملکت شود. لکن نمیتواند یک ملتی که همه ایستادند و میخواهند نشود، چنین مطلبی شود. هیچ قدرتی نمیتواند تحمیل کند. نه امریکا میتواند تحمیل کند، نه شوروی، هیچ کدام تحمیل نمیتوانند بکنند. من آن روزی که سفیر شوروی آمد پیش من، گفت که دولت افغانستان خواسته است که شوروی، نظامی به آنجا بفرستد، به او گفتم که این اشتباهی است که شوروی میکند. البته دولت شوروی میتواند افغانستان را قبضه کند، ولی نمیتواند در آنجا مستقر شود.اگر شما خیال کردید بتوانید افغانستان را بگیرید و آن را آرام کنید این خیالی باطل است. ملت افغانستان مسلم است. ایستادهاند در مقابل حکومت افغانستان. شما هم اگر بروید و هر قدرت دیگری هم برود، آنجا را میگیرد، اما نمیتواند آنجا را آرام کند، و بالاخره شکست میخورد. حالا هم عقیدهام همین است که در یک ملتی که همهشان یکصدا هستند، و بحمد الله ایران دیگر حکومتی نداریم مخالف با ملت، ملت و دولت همه باهمند. در یک چنین مملکتی، کسی نمیتواند بیاید و به این مملکت مطالبی را تحمیل بکند. و لهذا از خارج هی فریاد میزنند که چه خواهیم کرد و چه خواهیم کرد. اگر یادتان باشد، آن اوّلی که این جوانها رفتند و این مرکز جاسوسی را گرفتند، حرفهای زیاد آمدند و گفتند. و مثلًا گفتند بنا دارند چتربازها را پیاده کنند. بنا دارند جوانهای مسلمان را بیهوش کنند و بعد وارد لانه جاسوسی شوند و جاسوسها را ببرند، که این حرف بیربط است. بنا دارند دخالت نظامی کنند و یا بریزند و همه را قلع و قمع کنند، همهاش حرف بود. حالا هم همهاش حرف است. از حرفها هیچ وقت نترسید. عمل توی این حرفها نیست که یکوقتی مثلًا اشغال نظامی بکنند. ما هم از آن نمیترسیم. افغانستان هم اشغال نظامی شده و ما از افغانستان بهتر میتوانیم مبارزه کنیم.