بسم الله الرحمن الرحیم
من با خانواده شما سابقه دارم. با مرحوم پدر شما آقا سید احمد، و با مرحوم آقا سید محمد تقی- خدا رحمتش کند که در خدمت اسلام فوت شد- سوابقی دارم. منتها آقای جلال آل احمد را جز یک ربع ساعت بیشتر ندیدهام. در اوایل نهضت یک روز دیدم که آقایی در اتاق نشستهاند و کتاب ایشان- غربزدگی- جلو من بود. ایشان به من گفتند چطور این چرت و پرتها پیش شما آمده است.- یک همچنین تعبیری- فهمیدم که ایشان جلال آل احمد است. مع الاسف دیگر او را ندیدم. خداوند او را رحمت کند. شما را هم در تلویزیون گاهی میبینم.
[آقای شمس آل احمد در پاسخ امام گفت: من سعادت داشتم یک بار در مجلس بزرگداشتی که برای مرحوم پدرم در قم به سال 41 گذاشته بودید، و یک بار دیگر نیز خدمتتان رسیدم.
[امام خمینی، در ادامه فرمودند:].
شما بهتر میدانید این اطلاعات و این کیهان وضعشان در سابق چطور بود، و حالا چگونه میباشد. مع الاسف همان طور که شما میدانید ما مبتلا به یک طایفه روشنفکر غربزده هستیم که هر اصلاحی در کشور بخواهد بشود نمیگذارند. در گذشته شاه نمیگذاشت، حالا اینها. اینان و لو همانها نباشند اما کار آن را میکنند. اگر ما بخواهیم یک روزنامه را بگوییم که به خط ملت باشید، تو روزنامهای هستی که از ملت هستی و ملت هر چه میخواهد شما باید در روزنامههایتان بنویسید، تا یک همچون صحبتی میشود و یک روزنامهای که بر خلاف مقاصد ملت و مقاصد اسلام است، و بیاذن هم منتشر میشده، جلویش گرفته میشود یکدفعه میبینیم در روزنامهها آن طایفه از روشنفکران شروع میکنند به اعتراض که خیر. خوب قلم آزاد است، اما هر قلمی؟! بیان آزاد است، اما هر بیانی؟! یک بیان است که یک مملکت را به دامن ابرقدرتها میاندازد. آیا این بیان آزاد است؟! این را ما بگوییم آزادی، که مملکت ما را به فساد بکشید؟! یک قلمی است که با صهیونیسم و امثال اینها روابط دارد. یک روزنامهای که با بودجه آنها اداره میشود و خودشان تیراژی ندارند تا خود را اداره کنند. ما باید به اینها بگوییم آزاد هستید؟! کجای دنیا یافت شده که یک انقلابی بشود و این همه روزنامه داشته باشد؟ همه روزنامهها را میبستند و یک، روزنامه ارگان خود حزب، مثلًا یا خود دولت را میگذاشتند باشد.
کجای دنیا این طور آزادی به مردم داده بودند که به مجرد اینکه انقلاب پیروز بشود همه به میدان بیایند و هر چه میخواهند به هر کس بگویند، و تا پنج- شش ماه هم هیچ کس به کسی حرف نزد، تا فهمیدند به اینکه اینها یک دستهای هستند در داخل که با خارج مرتبط میباشند، و بر ضد کشور و مصالح کشور دارند عمل میکنند. باز هم ما بگوییم که شما آزادید؟! فقط به واسطه کلمه آزادی! باید حدود آزادی آن چیزی باشد که ملت میخواهد. نه اینکه بر خلاف ملت آدم آزاد است. خوب من آزادم، یک تفنگ هم دستم هست بزنم یک کسی را بکشم. این چه آزادی است؟ آزادی موازین دارد، و بحمد الله شما این طور که من تا حالا دیدهام و حرفهای شما را شنیدهام از روی میزان حرف میزنید. حالا که در موسسه اطلاعات وارد شدهاید باز هم همان میزانی که از آزادی پیش شما هست و همان میزانی که در نشریات میباشد، که باید نشریات در خدمت این ملت باشد، و نه بر ضد ملت، با کمال قدرت و پشتکار مشغول شوید. شما قدرتش را دارید. به شما کسی نمیتواند بگوید مرتجع هستید. دیگران اگر بخواهند کاری بکنند، ممکن است ارباب قلم یک همچون حرفی را به او بزنند. اما نسبت به شما نمیتوانند این حرف را بزنند. شما با قدرت عمل کنید و این عناصری که بر ضد مسیر نهضت و انقلاب و مصالح کشورند تصفیه و پاکسازی نمایید. خداوند ان شاء الله شما را موفق کند.
تهران، شمیران، دربند
حدود آزادی در جمهوری اسلامی
آل احمد، شمس (سردبیر روزنامه اطلاعات)
جلد ۱۲ صحیفه امام خمینی (ره)، از صفحه ۲۹۸ تا صفحه ۲۹۹
امام خمینی (ره)؛ 26 اردیبهشت 1359