یادداشت
آشتی آتشی
بازخوانی واکنش امام نسبت به میانجی‌ها در ماجرای تسخیر سفارت

آشتی آتشی

 

در سیزدهم آبان ماه سال 1358 ه ش و در سالگرد روز دانش آموز و روز تبعید امام خمینی از ایران به ترکیه، سفارت آمریکا در تهران به تسخیر دانشجویان پیرو خط امام درآمد . این واقعه که حضرت امام خمینی از آن به عنوان انقلابی بزرگتر از انقلاب نخست یاد کردند پس از آن روی داد که دانشجویان با دریافت خط استکبار و تحلیل روش‌های جاسوسی آمریکا در کشور ایران ، در صدد حذف آثار این نماد پلید در جامعه ایران بر آمدند. اسناد به دست آمده از لانه جاسوسی آمریکا در تهران نشانگر این مطلب است که در سفارتخانه های آمریکا در جهان واحدی به نام واحد عملیات وجود دارد که رهبری عملیات جاسوسی در کشورهای محل سفارت را داراست.

در سال 1358 امام‌خمینی (ره) در بیانات قاطعی خواستار استرداد شاه مخلوع از دولت آمریکا شدند. دانشجویان پیرو خط امام پس از این سخنرانی که در تاریخ دهم آبان 1358 انجام شد، به منظور وادار ساختن آمریکا به استرداد محمدرضاشاه و ایضا دریافت اموال بلوکه شده ایران در دست دولت آمریکا ، تصمیم به اشغال سفارت آمریکا گرفتند . به دنبال این حرکت دانشجویان دانشگاه تهران ، پلی تکنیک ( امیر کبیر فعلی ) ، شریف و بهشتی در یک راهپیمایی گسترده به سوی سفارت حمله ور شدند و با گذر از دیوار های آن ، این سفارتخانه را به تسخیر خود در آورند . در این هنگام دانشجویان موفق شدند 63 آمریکایی حاضر در این سفارتخانه را گروگان بگیرند. پس از این واقعه جناحهای سیاسی مختلف در کشور ، مواضع مختلفی در برابر آن اتخاذ کردند اما امام خمینی آن را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول خواندند . پس از تسخیر لانه جاسوسی ، دولت آمریکا، روابط سیاسی و اقتصادی خود را با ایران قطع کرد. به ابتکار امام خمینی پس از چندی زنان و پس ازآن سیاه‌پوستانی که در میان گروگان ها بودند آزاد شدند اما بقیه که ارکان لانه جاسوسی بودند به مدت 444 روز در ایران به عنوان گروگان باقی ماندند . دانشجویان سر انجام به دستور رهبر کبیرانقلاب اسلامی، جاسوسان را تحویل دولت دادند و مقرر شد که مجلس شورای اسلامی در باره آنان تصمیم بگیرد ، لذا مجلس هیئتی را تعیین کرد و مذاکرات با میانجی گری دولت وقت الجزایر بین ایران و آمریکا آغاز شد که منجر به امضای بیانیه های الجزایر شد. گروگان ها نیز یک روز پس از روی کار آمدن رییس جمهور جدید آمریکا (ریگان) و شکست جیمی کارتر در انتخابا ت آزاد شدند. کارتر در کتاب خاطرات خود می‏گوید: «4 نوامبر 1979 (13 آبان 58) تاریخی است که من آن را هرگز فراموش نخواهم کرد... ما شدیدا نگران بودیم» وی می‏افزاید: «در روزهای نخست تصور می‏کردم گروگان‏ها به زودی آزاد خواهند شد، اما پس از آنکه بازرگان، نخست وزیر دولت موقت در کوشش‏های اولیه خود برای آزادی گروگان‏ها با شکست مواجه شد، نگرانی ها افزایش یافت». امام خمینی با مذاکره مستقیم در مراحل اولیه بحران با آمریکا مخالفت کردند. همچنین توجه به رفتار امام در واکنش به حضور میانجی‌ها در ایران قابل توجه است:



1. نخستین فرستاده‌های آمریکا به ایران (رمزی کلارک و هنری میلر)

سه روز پس از تصرف سفارت آمریکا در تهران، کارتر دو نفر را برای مذاکره با مسئولین ایرانی عازم تهران کرد. اما امام خمینی به محض اطلاع از این ماجرا با صدور اطلاعیه‌ای دستور نفی هرگونه مذاکراتی را با آنها صادر کرد. بر این اساس اجازه ورود به آنها داده نشد. در این مورد همیلتون جردن، رئیس کارکنان کاخ سفید و عضو شورای بحران در زمان کارتر ماجرا را این‌گونه شرح می‌دهد: «شب‌هنگام به ما خبر رسید که به کلارک و میلر اجازه ورود به تهران داده نشده است. رادیو ایران گفته بود که از آمدن آنها به ایران استقبال نمی‌شود. طبق گزارش‌های رسیده یکی از گروگان‌گیرها در محوطه سفارت گفته بود «آیا فکر می‌کردید روح خدا حاضر می‌شود با این دو فرد بدکار ملاقات کند؟» رئیس‌جمهور دستور داد این دو مامور در ترکیه به انتظار تغییر موضع باقی بمانند ولی در عین حال بدبین بود.» سایروس ونس، وزیر وقت خارجه آمریکا مدعی است، پیش از اعزام هیات آمریکایی با مقام‌های ایرانی مشورت شده است؛ اما یا او ادعای کذبی دارد و یا آنکه مسئولین وقت وزارت خارجه تصور می‌کردند با آمدن آنها می‌توانند مشکل را حل و فصل کنند. غافل از اینکه امام خمینی که هدایت کار را شخصاً به عهده گرفته بود با آمدن آنها مخالف است. ونس در این مورد می‌نویسد: «قبل از اعزام کلارک و میلر به تهران ما در این مورد با بروس لینگن هم که می‌توانستیم در وزارت خارجه ایران با او تماس برقرار کنیم مشورت کرده و نظر او را جویا شده بودیم. لینگن پس از مشورت با بعضی از مقامات ایرانی نظر ما را تایید کرد و گفت که مقامات ایرانی از مسافرت رمزی کلارک حسن استقبال می‌کنند. با وجود این روز هفتم نوامبر (16 آبان 1358) که کلارک و میلر در سر راه خود به ایران وارد ترکیه شده بودند اطلاع یافتیم که آیت‌الله خمینی از اجازه ورود فرستادگان پرزیدنت کارتر خودداری کرده و گفته است که هیچ مقام رسمی ایرانی حق ملاقات و مذاکره با هیچ مقام آمریکایی یا نماینده دولت آمریکا را ندارد». پیام امام خمینی در این باره: 
«از قرار اطلاع نمایندگان ویژه کارتر در راه ایران هستند و تصمیم دارند به قم آمده و با اینجانب ملاقات نمایند. لهذا لازم می‌دانم متذکر شوم دولت آمریکا با نگهداری شاه اعلام مخالفت آشکار با ایران را نموده است و از طرفی دیگر آن طور که گفته شده است سفارت آمریکا در ایران محل جاسوسی دشمنان ما علیه نهضت مقدس اسلامی است. لذا ملاقات با من، به هیچ‌وجه برای نمایندگان ویژه ممکن نیست و علاوه بر این:
1.اعضای شورای انقلاب اسلامی به هیچ‌وجه نباید با آنان ملاقات نمایند.
2. هیچ‌یک از مقامات مسئول حق ملاقات با آنان را ندارند.
3. اگر چنانچه آمریکا شاه مخلوع، این دشمن شماره یک ملت عزیز ما را به ایران تحویل دهد و دست از جاسوسی بر ضد نهضت ما بردارد راه مذاکره در موضوع بعضی از روابطی که به نفع ملت است باز می‌باشد».
در این پیام به خوبی امام آن بخش از دلایل مخالفت خود را که لازم بوده بیان شود، مطرح کرده‌اند و هم شرایط لازم را برای برقراری تماس و گفتگوی واقعی ارائه می‌کنند. جالب‌تر آنکه با نفی مذاکره سایر مقام‌های مسئول در هرگونه توجیه و تفسیری را هم می‌بندند.



2. میانجی‌گری عرفات از سوی سازمان آزادیبخش فلسطین

برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر درباره مراجعه به واسطه‌ها برای انجام میانجی‌گری می‌نویسد: «در 6 نوامبر 1979 (15/8/58) امید ما مبنی بر زودگذر بودن مسئله به باد رفت. آیت‌الله خمینی علناً تصرف سفارت و گروگانگیری را تشویق کرد و از ملاقات با فرستادگان آمریکا خودداری ورزید. علاوه بر این تب و هیجان عمومی در ایران شدت می‌یافت و تهدیدات خشونت‌آمیز فزاینده‌ای علیه آمریکایی‌ها صورت می‌گرفت. مسئله جان گروگان‌ها ما را به هراس انداخت. این اضطراب باعث تلاشهای دیپلماتیک مرسوم و غیرمرسوم شدیدی منجمله از طریق توسل به سازمان آزادی‌بخش فلسطین و حتی لیبیائی‌ها گردید. هم لیبیائی‌ها و هم سازمان آزادی‌بخش فلسطین واقعاً ایران را به آزاد کردن گروگان‌ها تشویق کردند. اما نفوذ آنها از اهمیت چندانی برخوردار نبود».

منابع آمریکایی تلاش دارند آزادی پنج گروگان زن و هفت مرد سیاهپوست را ناشی از میانجیگری یاسرعرفات در قضیه جا بیندازند. در حالی که به نظر می‌رسد امام خمینی در این زمینه به دلیل ملاحظات انسان‌دوستانه و نظر ویژه‌ای که اسلام به زنان دارد، دستور این اقدام را صادر کردند تا به نوعی تبلیغات منفی غرب را درباره رفتار بد ایرانی‌ها با گروگان‌ها خنثی کنند. پیر سالینجر در ادامه کتاب، ماجرای آزادی گروگان‌ها را اینگونه به عرفات ارتباط می‌دهد: «یاسرعرفات مقدمتاً از هانی‌الحسن نماینده سازمان آزادی‌بخش فلسطین در تهران خواستار نوع و کیفیت اقدامی که می‌توانست انجام بدهد گردید، ولی از جانب هانی‌الحسن با مخالفت غیرمنتظره‌ای مواجه گردید. به این معنی که مشارالیه مشاهده می‌کرد که ایرانی‌ها تلاش و مداخلات فلسطینی‌ها را در مورد اثبات سهم خودشان در انقلاب ایران زاید تشخیص داده و لذا از آنها نیز ناراضی هستند. پس از آنکه هانی‌الحسن وضعیت و شرایط نامساعد مربوط به میانجیگری سازمان آزادیبخش فلسطین را برای یاسرعرفات توضیح و تشریح نمود، یاسرعرفات که در این امر کاسه صبرش لبریز شده بود، شخصاً به تهران عزیمت کرد. استقبال از عرفات چندان گرم و دوستانه نبود، اشغال‌کنندگان سفارت آمریکا به نامبرده تفهیم نمودند که برای اقدامات او لزوم و ضرورتی نمی‌بینند و آیت‌الله محمد بهشتی دبیرکل شورای انقلاب به عرفات خاطرنشان کرد که مخصوصاً به هیچ‌وجه در طی دیداری که با آیت‌الله خمینی خواهد داشت نباید صحبتی از این مقوله به میان بیاورد.»



3. میانجیگری پاپ ژان پل دوم در ماجرا

یکی از نخستین راهکارهای موردنظر دولتمردان آمریکا برای آزاد کردن گروگان‌ها روی آوردن به کسانی بود که سابقه منفی در ایران نداشته باشند و در عین حال بتوانند نقش میانجیگری را ایفا کنند. به همین دلیل آمریکا از پاپ ژان پل دوم خواست برای میانجیگری وارد عمل شود. پاپ در پاسخ به درخواست ایالات متحده در دهم نوامبر 1979 (19 آبان 1358) اسقف هانیبال بوگینینی را به عنوان فرستاده خود همراه با پیامی، راهی قم کرد تا پیام وی را به امام خمینی تحویل دهد. امام خمینی از این فرصت استفاده کرد تا ضمن بیان دردها و رنج‌های مردم ایران، به نقد عملکرد پاپ ژان پل دوم در برخورد با تحولات جهان و به ویژه انقلاب ایران بپردازد. امام خمینی با بیان اینکه چنانچه حضرت عیسی امروز زنده بود، حتماً کارتر را مجازات می‌کرد، تاکید می‌کنند که پاپ باید آن کاری را انجام دهد که اگر مسیح الآن بود انجام می‌داد. امام خمینی در ادامه سخنان خود برای نماینده پاپ به دو موضوع بسیار مهم اشاره دارند. اول آنکه خواستار محاکمه شاه در داخل کشور می‌شوند. چرا که اسناد و مدارک و شهود در ایران هستند اما برای اطمینان از روند محاکمه عادلانه مجوز حضور نمایندگان پاپ و مجامع بین‌المللی و حتی آمریکا را صادر می‌کنند. دوم، بر حمایت قاطع اکثریت مردم از حرکت دانشجویان به خاطر آنکه در راستای خواست اکثریت مردم بوده است، تاکید می‌کنند.



4. ورود کورت والدهایم، دبیرکل سازمان ملل متحد به ماجرای میانجیگری

پس از آنکه میانجیگری فلسطینی‌ها و نمایندگان پاپ برای آزادی گروگان‌ها بی‌نتیجه ماند، کورت والدهایم دبیرکل وقت سازمان ملل وارد بازی می‌شود. او در کتاب خاطرات خود تحت عنوان کاخ شیشه‌ای سیاست می‌نویسد:
«در پایان نوامبر 1979 (اوایل آذر 1358) که اختلافات بین‌المللی روز به روز شدیدتر شد و شکلی خطرناک یافت، بیش از پیش برایم مسلم شد که دخالت شخصی من لازم است. اصل 99 منشور سازمان ملل به وضوح این حق را به دبیرکل می‌دهد، و در مواقعی او را مکلف می‌سازد که مسائلی را که امنیت جهانی را به مخاطره می‌اندازد، در شورای امنیت مطرح کند. بنابراین در 25 نوامبر 1979 (4 آذر 1358) شخصاً از رئیس شورای امنیت تقاضای تشکیل اجلاسیه کردم. بالاخره در 31 دسامبر (دهم دی‌ماه 1358) اجلاسیه تشکیل شد. شورا با صدور قطعنامه‌ای بار دیگر آزادی گروگان‌ها و رعایت مصونیت دیپلمات‌ها را خواستار شد. گذشته از آن از من خواسته شد که تمامی اقدامات لازم را معمول دارم و خدمات مفیدم را برای عملی شدن این قطعنامه ارائه دهم. تصمیم من برای سفر قطعی شده بود.»

والدهایم در شرایطی وارد تهران شد که یک روز قبل از آن در دهم دی‌ماه 1358شورای امنیت، دومین قطعنامه خود را درباره ماجرای گروگان‌گیری صادر کرده بود. این قطعنامه که به شماره 461 به ثبت رسید، ضمن تکرار مفاد قطعنامه 457، از دبیر کل خواسته است شخصاً به ایران سفر کند و همچنین از شورا می‌خواهد که در تاریخ 7 ژانویه 1980 جلسه‌ای بگذارد و نحوه تبعیت ایران از قطعنامه‌ها را مشخص کند تا شورا بتواند بر اساس مواد 39 و 41 منشور سازمان ملل متحد عمل کند. به موجب قطعنامه 461، تا هفتم ژانویه به ایران مهلت داده می‌شد که مفاد قطعنامه 457 صادره در چهارم دسامبر را اجرا کند؛ در غیر این صورت شورای امنیت برای مذاکره درباره اعمال مجازات‌های اقتصادی علیه ایران تشکیل جلسه خواهد داد. البته آمریکا، ایران را رسماً تحریم اقتصادی کرده بود و هدف از این تلاش‌ها جلب موافقت بین‌المللی برای تحریم اقتصادی ایران بود. قطعنامه 461 شورای امنیت با یازده رای موافق و بدون رای مخالف به تصویب رسید. چهار کشور از جمله شوروی به آن رای ممتنع دادند و فوریت در اجرای قطعنامه نیز به تصویب نرسید که این مورد حاکی از اختلاف‌نظرهای اعضای شورای امنیت در مورد روش برخورد با ایران بود. زیرا این قطعنامه درست پنج روز پس از تهاجم ارتش شوروی به افغانستان صادر شد.

در چنین شرایطی کورت والدهایم دبیرکل وقت سازمان ملل به ایران سفر می‌کند تا شاید بتواند با پایان دادن به این بحران، با فرصت بیشتری به بحران ناشی از تجاوز شوروی به افغانستان بپردازد. او در ادامه خاطرات خود می‌نویسد:
«از آنجا که قطب‌زاده بر وزارت امور خارجه حاکم بود، لااقل توانست ملاقات من با سه دیپلمات آمریکایی را که در وزارت امور خارجه نگاهداری می‌شدند، عملی سازد... لینگن (کاردار سفارت) به من گفت که تمامی اعضای سفارت در آغاز سال 1979 تعویض شده‌اند. آنان مسلماً فعالیت جاسوسی نداشته‌اند، و دستورهای مکرر دریافت کرده‌اند که با رژیم روابط دوستانه برقرار کنند ... پس از گزارش قطب‌زاده درباره گفتگوهای ما در روزهای گذشته بهشتی هم همان حرف‌هایی را تکرار کرد که برای همه عادی شده بود و همان استدلال‌های آشنا را بازگو کرد ... بهشتی هم اظهارنظر کرد که تاکنون سازمان ملل هرگز درباره رفتار آمریکایی‌ها، چپاول ثروت‌های ایران توسط آمریکایی‌ها، جنایات ساواک و دزدی ثروت ملی ایران توسط شاه ابراز تاسف نکرده است، اما حالا چون چند نفر آمریکایی توقیف شده‌اند ناگهان افکار عمومی جهان را برشورانده‌اند. در حالی که در واقع این سیاست ایالات متحده است که باید بالاخره مورد سوال قرار گیرد. در پایان او هرگونه تردیدی را در مورد مسئول واقعه گروگان‌گیری برطرف ساخت: «هر قدر هم گروگانگیری توسط دانشجویان ایرانی را دیگران به شدت محکوم کنند، در ایران این «وطن‌پرستان» از حمایت کامل تمامی مردم برخوردارند».

مذاکرات فقط توسط بهشتی، قطب‌زاده و من انجام شد. سایر اعضای شورای انقلاب در بحث شرکت نکردند. عمیقاً ناامید شده بودم. اما کوشیدم احساسم را بروز ندهم. خطاب به بهشتی گفتم، نظرات شورای انقلاب را به اطلاع شورای امنیت خواهم رساند، اما هیچ ارزشیابی شخصی ارائه نخواهم داد، این گفته به نحو مشهود موجب نارضایتی او شد. ظاهراً انتظار داشت که پیشنهادهای ایرانی‌ها را به عنوان پیشنهاد خودم به شورای امنیت ارائه دهم. یا لااقل آن را با تفسیری مثبت تایید کنم. بالاخره با این سئوال که آیا می‌توانم با آیت‌الله خمینی ملاقاتی داشته باشم، به مذاکرات خاتمه دادم. بهشتی با لحنی خشن گفت: «نه». نه شورای انقلاب و نه او شخصاً برای انجام چنین خواسته‌ای اقتدار ندارد.»

امام خمینی با رد دیدار با دبیرکل سازمان ملل در عمل نارضایتی خود را از عملکرد سازمان ملل نشان داد. ایشان انتظار داشتند دبیرکل سازمان ملل جنایات شاه و آمریکا را در ایران محکوم کند. اما دبیرکل سازمان ملل به دلیل آنکه برای میانجیگری می‌خواست بی‌طرف باشد یا دست کم چنین نشان دهد، از اتخاذ هرگونه موضعی له یا علیه ایران خودداری کرد. در نتیجه دبیرکل سازمان ملل بدون دیدار با گروگان‌ها و بدون دستیابی به توافقی، ایران را ترک کرد. اما زمینه برای مذاکرات درباره تشکیل کمیسیونی برای تعیین جنایات شاه در سطح بین‌المللی آماده شد.



5. اعزام کمیسیون سازمان ملل متحد به تهران

از سوی دبیرکل سازمان ملل، کمیسیونی متشکل از پنج عضو برجسته حقوقی به سرپرستی آندریا آگیلار در اول اسفند 1358 عازم تهران شدند اما آنها سه روز در ژنو منتظر موافقت امام برای مذاکرات ماندند تا آنکه امام به شرط آنکه آنها به بررسی جنایات شاه در ایران بپردازند با انجام مذاکرات با آنها موافقت کرد. اما برای آنکه از نتایج کار مطمئن باشد در یک اقدام حساب شده تصمیم‌گیری نهایی را بر عهده مجلس شورای اسلامی قرار داد. 
برای کمیسیون حقیقت‌یاب جلسه‌ای ترتیب داده می‌شود تا با قربانیان شکنجه رژیم شاه ملاقات کنند. در این باره گزارش پیر سالینجر خبرنگار مشهور فرانسوی جالب است: «پس از آنکه کمیسیون کارهایش را شروع نمود حدود 1500 نفر که بعضی از آنها مقیم خارج بودند از دعوت مزبور استقبال کردند و 800 نفر از آنها در بال شرقی هتل هیلتون تهران که تا قبل از ورود کمیسیون به علت نداشتن مشتری بسته شده بود، اقامت گزیدند. در آن هفته هوای تهران بی‌نهایت سرد بود و برف سنگینی سطح خیابانها را پوشانده بود که در نتیجه انتقال معلولین را به دفتر سازمان ملل بیش از پیش دشوار می‌کرد. در نهایت نامبردگان را به دسته‌جات 90 نفری و به وسیله اتوبوس از هتل به ساختمان سه طبقه کوچک سازمان ملل آوردند. در آنجا نیز هر یک از معلولین می‌بایست در نوبت خود و برای پاسخ دادن به سئوالات در انتظار باشند. به طوری که برای هر عابر و یا ناظری ملاحظه این همه معلول که در صف‌های به هم فشرده و در میان برف و سرما سرگردان هستند حالت تاثرانگیز و منقلب‌کننده‌ای به وجود می‌آورد.

کمیسیون کار تحقیق و پرسش از آنها را به طور دسته‌جمعی انجام می‌دادند. یعنی هر پنج نفر اعضای کمیسیون متفقاً از فرد فرد معلولین پرسش‌هایشان را مطرح می‌نمودند و مثلاً ترتیب تقسیم کار را بین خود نمی‌دادند. نتیجتاً پیشرفت و حاصل کار بی‌اندازه کند و بطئی بود و با توجه به سردی هوا و نداشتن سرپناه وضع این افراد بی‌اندازه دشوار و رقت‌انگیز بود. به پیشنهاد بورگه و طبق نظر قطب‌زاده، بلافاصله یک گروه از قضات ایرانی را برای کمک و تشریک مساعی با کمیسیون تعیین شد [با کمی مخالفت در ابتدا از سوی کمیسیون] لاجرم کمک و همکاری ایرانی‌ها را قبول کردند. کمی بعد قطب‌زاده به وسیله رادیو اعلام نمود که کلیه وکلای دادگستری که به فرانسه و یا انگلیسی حرف می‌زنند و یا می‌نویسند و امکان همکاری و مساعدت با کمیسیون را دارند به هتل هیلتون مراجعه نمایند. همچنین از منشی‌هایی که به زبان‌های انگلیسی و فرانسه آشنایی دارند درخواست نمود که خود را با ماشین‌های تحریرشان به هتل هیلتون معرفی کنند. تعداد پنجاه نفر وکیل دعاوی و همان تعداد منشی به دعوت مزبور پاسخ مساعد دادند و شب و روز به کار پرداختند. این اشخاص از کلیه قربانیان ساواک که حتی کمیسیون فرصت دیدار آنها را هم نداشت استشهاد و اطلاعات لازم را به دست آوردند. پس از آنکه اعترافات مزبور ماشین شده و به اعضا می‌رسید و از آنها فتوکپی تهیه می‌گردید، قطب‌زاده شخصاً آنها را به کمیسیون تحویل داد.»

هیات اعزامی تا 5 مارس 1980 (15 اسفند 1358) وظیفه اول خود یعنی گوش دادن به شکایات مردم ایران از رژیم شاه و جمع‌آوری اطلاعات در خصوص ظلم و ستم‌های این رژیم را به پایان رساند و اکنون نوبت آن بود که به آنها اجازه داده شود از گروگان‌ها بازدید نمایند، اما تا آن زمان هیچ پیشرفتی در این امر حاصل نشده بود. دانشجویان اشغال‌کننده سفارت، همچنان با بازدید فرستادگان سازمان ملل از گروگان‌ها مخالفت می‌ورزیدند. در این حین هیات اعزامی با اشاره به بن‌بست پدید آمده در تهران و عدم توانایی مقامات ایرانی در اقناع دانشجویان اعلام کرد، ایران را ترک خواهد کرد. قطب‌زاده با همراهی بنی‌صدر تلاش می‌کردند گروگان‌ها تحویل دولت شوند. این در حالی بود که دانشجویان مسلمان پیرو خط امام با این مسئله به دلیل تبعات منفی‌ای که داشت مخالفت می‌کردند زیرا آنها نمی‌خواستند مسئولیت نگهداری گروگان‌ها متوجه دولت بشود. سرانجام مدیریت امام در این باره تعیین تکلیف می‌کند. امام خمینی در پیام خود به این مناسبت، به خوبی مسیر مبارزه علیه استکبار جهانی و استعمار خارجی، برای به دست آوردن استقلال و آزادی واقعی را تبیین می‌کنند. علاوه بر این مبارزه جهانی را در ابعاد مبارزه مستضعفان علیه مستکبران در چارچوب اندیشه اسلامی به روشنفکران توصیه می‌کنند. پیر سالینجر نتایج کار کمیسیون را پس از انتشار این پیام، اینگونه شرح می‌دهد: «پس از آنکه کمیسیون نتایج کار خود را بی‌حاصل دید مقامات ایرانی را متهم به خرابکاری و ایجاد مانع در کارها نموده و مدعی گردید که طرح نظریه امام خمینی برخلاف محتوی و مندرجات موافقت‌نامه اصلی بوده و همچنین نظریه مانع از ملاقات و دیدار کمیسیون با گروگان‌ها بدون نظارت و حضور دانشجویان گردیده است. دیگر همه کارها به بن‌بست رسیده بود. فردای آن روز (21 مارس 1980) کمیسیون برای آخرین بار اقدام به مذاکرات بی‌نتیجه‌ای نمود و سپس تهران را ترک کرد.»

 

فصلنامه مطالعات تاریخی، پائیز ۱۳۸۹، شماره ۳۰، صفحه ۱۰ تا ۹۳
موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی- مقاله تسخیر لانه جاسوسی



آشتی آتشی؛ 23 خرداد 1398

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: