یک روز امام در بیمارستان قلب فرمودند که من باید از محیط بیمارستان بیرون بروم، اینجا بیشتر مرا بیمار می کند و من باکی ندارم، اگر وسایل را مهیا نکنید خودم می روم. چند مساله برای بیرون آمدن امام وجود داشت. رفتن امام به قم خیلی بعید به نظر می رسید چون امام در قم منزل نداشتند. از طرفی در تهران نیز شورای پزشکی امام، با این شرط موافق بودند امام در خارج بیمارستان باشند به شرطی که بین منزل امام و بیمارستان قلب فاصله زیادی نباشد. جنوب تهران مشکل آلودگی هوا و فاصله زیاد داشت. تحقیقات زیادی شد، تا اینکه در خیابان دربند یک ساختمان سه طبقه اجاره شد. روزهای اول طبقه هم کف پاسداران می نشستند. طبقه دوم خانواده امام و طبقه سوم برای دیدار و ملاقات بود. مدتی گذشت امام فرمودند: «این منزل مناسب نیست و من باید از اینجا بروم.» شما شاید منزل را دیده باشید آنجا به درد یک فرد متوسط تهرانی می خورد و تنها مساله خانه، داشتن سنگ در نمای بیرونی آن بود. امام به آقای رسولی فرمودند: «بروید منزلی مانند خانه پدرتان برایم پیدا کنید مشکل شروع شد. تهیه منزل در قسمت شمالی شهر و نزدیک بیمارستان قلب، مثل منزل پدر آقای رسولی یعنی یک خانه خشت و گلی، کار آسانی نبود. امام هم تهدید کرده بودند که اگر تهیه نشود می روم به قم. تلاش زیادی شد. همه بسیج شدند که یک خانه پیدا کنند که هم خواسته ایشان را تامین کند و هم اگر گروهی بخواهند ملاقات کنند جا باشد؛ نتیجتاً همین منزل کنونی پیشنهاد گردید که از حسینیه جماران نیز برای ملاقات عمومی استفاده شود. دو منزل که برای امام و دفتر گرفته شد مجموعاً صد و شصت متر زمین داشت. منزل خصوصی امام دارای دو اتاق یکی برای ملاقات با شخصیتها و دیگری برای استفاده و خواب داشت که گاهی که ملاقات کنندگان زیاد می شوند، مجبوریم از دیگری استفاده کنیم و دفتر هم با همین کیفیت با چند صندلی مختصر.
منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد 2، صفحه 57.
راوی: حجه الاسلام انصاری کرمانی.