اینجانب مسئولیت تنظیم برنامه ملاقاتهای امام را بعد از انقلاب داشتم. قبل از پیروزی انقلاب و در دوران رژیم گذشته ملت ایران برای استماع فرمایشات ایشان به قم می آمدند و در مسجد اعظم و یا در حیاط منزل، امام را زیارت می کردند. در آن زمان افرادی هم می آمدند که با امام ملاقات خصوصی داشته باشند؛ ولی امام با هیچ یک از مقامات مملکتی ملاقات خصوصی نمی کردند و اگر شخصی هم به محضرشان می آمد به بعضی می فرمودند شما هم در مجلس باشید. ولی بعد از انقلاب امام دو نوع ملاقات داشتند. ملاقاتهای جمعی با مردم که ابتدا در مدرسه فیضیه انجام می گرفت. چون اوایل ورود امام از پاریس از تمام شهرهای ایران برای زیارت ایشان می آمدند بعد از آنکه چند نفری از بانوان در اثر کثرت جمعیت در مدرسه به شهادت رسیدند و مردم هم دست برنمی داشتند، ملاقاتها به اطراف منزل مسکونی امام منتقل شد. ایشان می آمدند بالای بام و به ابراز احساسات مردم پاسخ می فرمودند. همچنین ملاقاتهای خصوصی داشتند که چه از خارج و چه از داخل در اتاق کوچک و محقری انجام می گرفت. گاهی امام در یک روز پنج نوبت سخنرانی در حیاط منزل و یا در اتاق می فرمودند. با اینکه خسته هم می شدند ولی چون به مردم علاقه شدید داشتند حتی یک مرتبه هم نفرمودند بس است. آخرین ملاقات عمومی امام قبل از آمدن به تهران روزی بود که عده ای از آذربایجان شرقی خدمت امام رسیدند که برای آنها مشغول صحبت شدند و در همان مجلس خبر آوردند که جمعی از حزب خلق مسلمان قصد حمله به منزل شما دارند. وقتی به امام عرض شد فرمودند: «بگذارید بیایند.» آمدند ولی ظهر همان روز مردم قم متوجه شدند و تظاهراتی علیه آنها انجام دادند و این آخرین ملاقاتهای امام در قم بود و شاید هیچ روزی من امام را مثل آن روز متاثر ندیدم چون این اولین ضربه از طرف عناصر خودی بود که بر پیکر این انقلاب وارد می آوردند و کسالت قلبی امام از همین جا شروع شد. بعد از آمدن امام به بیمارستان قلب و بهبودی نسبی در جماران مجدداً ملاقاتهای ایشان چه عمومی و چه خصوصی شروع گردید که تا مدتی قبل از ارتحال هر هفته و یا پانزده روز یکبار ادامه داشت که در هر ملاقات امام سخنرانی می فرمودند به استثنای سال آخر عمرشان که ملاقاتهای ایشان فقط اختصاص به خانواده معظم شهدا داشت. از آنجایی که آن حضرت علاقه شدیدی به خاندان شهداء داشتند فرمودند انجام ملاقات در هر پانزده روز یکبار مانعی ندارد.
منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد 2، صفحه 305.
راوی: آیت الله توسلی.