امام در مدت اقامت در مدرسۀ علوی یک شب اراده کردند بروند حضرت عبدالعظیم را زیارت کنند. فرمودند: یک ماشین بیاورید مرا سوار کنید و برویم زیارت. ما می دانستیم که به این سادگی امکان پذیر نیست. بالاخره یک شب عده ای را مسلح به داخل حرم فرستاده بودیم و تمام مناطق مهم را تحت کنترل گرفتیم و بعد امام را به وسیله ماشین حفاظت کردیم و رفتیم تا حرم عبدالعظیم(ع). تا لحظه ورود امام به حرم کسی نمی دانست جریان چیست. به محض اینکه فهمیدند امام به حرم آمده به قدری ازدحام جمعیت زیاد شد که دربازگشت ماشین را از داخل بازار به کنار در حرم آورده بودیم. مردم آنچنان روی ماشین ریختند که برادر ابوالفضل توکلی راننده ماشین امام می گفت: «من به علت نبودن هوا احساس نفس تنگی کردم که با مشکلات فراوان توانستم ماشین را از آن شلوغی جمعیت خارج کنیم و به تهران برگردیم».
منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد 3، صفحه 26.
راوی: محسن رفیق دوست.