بعد از پیروزی انقلاب که در روزهای اولی امام به قم آمدند، اکثر روزها جمعیت زیادی برای دیدار ایشان به قم می آمدند. مسافرخانه ها مملو از جمعیت بود، چلوکبابیها شلوغ و صفهای نانوایی ها طولانی بود. در شهر قم جمعیت موج می زد. پیرمردی لاغر اندام بود که در منزل امام خدمت می کرد و او را بابا صدا می کردند. یک روز امام به او فرمودند: «شنیده ام وقتی تو می روی در صف نان بایستی، می گویند ایشان خدمتکار آقاست و تو را جلو می برند و هر چند تا نان که بخواهی، بی نوبت به تو می دهند. این کار را نکن. این خوب نیست که از این خانه کسی برود و بدون اینکه نوبت را رعایت کند، خرید کند تو هم مانند دیگران در صف بایست، مبادا امتیازی برای تو باشد!»
«برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد 1، صفحه 126»
راوی: حسن ثقفی.