یک روز ظهر، هنگام ناهار، خدمت امام بودم. هیچ وقت سابقه نداشت ایشان مطالبه غذا کنند، بلکه همیشه می نشستند تا هر وقتی غذا برایشان آورده می شد مشغول شوند. آن روز رو به من کردند و گفتند: «بگو غذا بیاورند». ظاهراً خودشان هم متوجه این نکته شدند که برخلاف همیشه غذا را مطالبه کرده اند، فوراً گفتند: «خیلی ضعف دارم، حتی قاشق را نمی توانم بلند کنم». با سابقه اخلاقی ای که از ایشان داشتم اصلاً اهل اینکه اظهار ضعف کنند، نبودند؛ به این شکل از بیماری ایشان مطلع شدیم.
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد یک، صفحه 306.
راوی: زهرا مصطفوی.