بعد از عمل جراحی خدمت ایشان چایی بردم و عرض کردم: آقا چایی میل می کنید. گفتند: «اینکه برگردن من هست، بده و خلاصم کن» من هم ایشان را نشاندم و دو لقمه، دقیقاً دو لقمه نان؛ هر کدام به اندازه یک قاشق چایخوری که به اندازه سر سوزن پنیر بر آنها گذاشتم، میل کردند. نان شیرینی بود که به ایشان دادم و نصف استکان چای هم بعد از آن خوردند. غذا هم در این مدت، مقداری گوشت را با چیزهای دیگر مثل عدس و سبزیجات می پختیم و بعد صاف می کردیم و به صورت یک مایع غلیظی به ایشان می دادیم. گاهی در میان روز، کمپوت و امثال آن می دادیم. دکترها گفته بودند روزی پنج وعده غذا باید به ایشان داده شود و در هر وعده مقدار غذا کم و مقوی باشد، زیرا در هنگام عمل، تقریباً دو سوم حجم معده را برداشته بودند. ما هم معمولاً صبحانه، چایی و یک چیز مختصری به ایشان می دادیم. اصلاً باور کردنی نیست که چقدر کم بود. فقط اسمش صبحانه بود.
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد یک، صفحه 307.
راوی: زهرا مصطفوی.