یک روز امام می فرمودند: «در بین راه قم و تهران ناگهان ماشین از جاده اصلی به جاده خاکی منحرف شد و من یقین کردم که (مامورین ساواک) می خواهند مرا بکشند، ولی مجدداً ماشین به جاده اصلی بازگشت. من به نفس خود مراجعه کردم و دیدم هیچ تغییری در من حاصل نشده است.
منبع: برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه 230.
راوی: آیت الله خاتم یزدی.