به نظرم می رسد سال سی و چهار بود که در پله ای در مسجد شاه مرحوم شهید ذوالقدر به دستور شهید نواب صفوی، به سوی علا نخست وزیر وقت، که می خواست برای امضای پیمان بغداد به عراق برود تیراندازی کرد ولی تیر به او اصابت نکرد. در آن زمان علَم وزیر کشور دستور دستگیری فداییان اسلام را صادر کرد. شایع شد می خواهند آنها را اعدام کنند. شاه هم که قصد سفر داشت با ثریا به هندوستان رفت در آن میان عده ای به آقای بروجردی فشار آوردند که برای نجات فداییان اسلام کاری بکند. آقای بروجردی هم عمل چشمگیری انجام نداد. از این رو خود امام به شاه نامه نوشتند. امام قبلاً به دستور آقای بروجردی دو مرتبه با شاه ملاقات کردند، یک باز که از ملاقات برگشتند، فرمودند نمی خواهم از خودم تعریف کنم ولی ابهت من شاه را گرفته بود و شاه مسلط بر زبان و گفتارش نبود.
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه 314.
راوی: آیت الله خلخالی.