گاردیها همه چشم و دست بسته در حیاط دبیرستان علوی بودند که یک مرتبه کسی خدمت امام آمد و به ایشان عرض کرد که گاردیها را با چشم و دست بسته آورده اند. ایشان برخلاف انتظار خبردهنده، ناگهان متغیر شدند که: «دست بسته درست نیست، بروید دستهای اینها را باز کنید.» برای کسانی هم که در حیاط بودند این مساله تقریباً غیرعملی بود؛ یعنی در آن شرایط کار مشکلی بود. وقتی فرمان امام را به مسوولین دادند، گفتند که این کار برای ما عملی نیست، اگر بخواهیم این کار را انجام دهیم خطرهایی وجود دارد. ولی برای بار دوم و سوم بالاخره امام فرزندشان را فرستادند با تاکید فراوان که حتماً باید دستهای اینها باز شود، در حالی برای کسانی که می خواستند این امر را اجرا کنند واقعاً کار مشکلی بود.
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه 406.
راوی: عبدالمجید معادی خواه.