امام همواره آماج حملات دشمن بودند و یک تنه در برابر این حرکتها می ایستادند و ما این حرکت تهاجمی ایشان را نسبت به ظلم ظالمین و ستم ستمگران و نسبت به کفر حکومت بعث عراق در مقاطع مختلف شاهد بودیم. از جملۀ این موارد هنگامی بود که مرحوم آیت الله حکیم برای اعتراض به رژیم بعث به بغداد رفتند. مسلمانان و شیعیان از سراسر عراق دسته دسته برای زیارت ایشان می آمدند و این خود یک حرکت ضد حکومتی بعثی بود که انجام می شد. لذا رژیم بعث عراق به منزل آیت الله حکیم حمله کرد و آنجا را محاصره نمود؛ در خانه را بست و کسانی را که مراجعه می کردند دستگیر کرد و در نتیجه آیت الله حکیم به صورت قهر به کوفه رفتند و درس خود را هم تعطیل کردند و در آخر عمر، این مرجع جهانی شیعه با یک غربت و مظلومیتی دار فانی را وداع کردند. علمای نجف از ترس و وحشت و اینکه نکند مورد قهر و غضب رژیم واقع شوند از رفت و آمد و حشر و نشر با ایشان خودداری می کردند؛ اما این امام بودند که با همان ویژگی و شجاعت پیامبرگونه به دیدن ایشان می رفتند و هر روز مرحوم حاج آقا مصطفی را برای دیدن او به منزلشان می فرستادند. اینجا بود که رژیم بعث عراق حاج آقا مصطفی را دستگیر کرده و به بغداد انتقال داد. هاله ای از ترس و وحشت در نجف حکمفرما شده بود، همه دسته دسته به خانۀ امام می آمدند و می خواستند که از رژیم بعث عراق رسماً بخواهد که حاج آقا مصطفی را آزاد نماید. چون همه خوف آن را داشتند که بلایی سر ایشان بیاورند. ولی امام در پاسخ می فرمودند: «مبارزه این سختیها و تلخیها را بدنبال دارد، کسی که در این راه گام بر می دارد هیچ وقت از دشمن خود تقاضایی نمی کند و اگر مصطفی را هم بکشند من برای آزادی او درخواستی نمی کنم.» مدتی نزدیک به یک هفته مرحوم حاج آقا مصطفی در زندان بغداد بود و از سرنوشت او هیچکس خبری نداشت.
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد سه، صفحه 273.
راوی: حجه الاسلام محتشمی.