یادداشت

این هم برای ننه ات!‏

زمانی که مسوولیت فرماندهی کمیته های انقلاب را بر عهده داشتم در روز‏‎ ‏عید غدیر، امام در حسینیه با مسوولین دیدار داشتند و پس از اتمام سخنرانی به اتاقشان‏‎ ‎‏برگشتند و روی صندلی ای که جلوی ایوان اتاقشان بود نشستند و مسوولین به افتخار‏‎ ‎‏دست بوسی ایشان نایل می شدند. کنار امام کاسه کوچکی بود که سکه های یک ریالی‏‎ ‎‏قدس در آن بود. امام با چهره ای نورانی و سرشار از نشاط به سلام ما پاسخ می دادند و‏‎ ‎‏با دست راستشان چند سکه بر می داشتند و به مسوولین عیدی می دادند. به بنده هم‏‎ ‎‏مرحمت کردند. من که از زیارت ایشان سیر نمی شدم یکبار دیگر خودم را در صف‏‎ ‎‏دستبوسی جا زدم و دست ایشان را بوسیدم و از امام سکه متبرکی دریافت کردم. دفعه‏‎ ‎‏سوم امام مرا که نفر آخر بودم دیده تبسمی کردند. عرض کردم آقا برای ننه ام (که مریض‏‎ ‎‏بود و من به قصد تبرک و شفا از ایشان برای او سکه متبرک می خواستم) هم مرحمت‏‎ ‎‏کنید. امام ضمن تبسم شیرینی که کردند چند سکه را که در داخل ظرف مانده بود در‏‎ ‎‏دستم ریختند و با لحن مهربان و متبسّمی به مزاح فرمودند بیا این هم مال ننه ات!‏‎

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد سه، صفحه 286.

راوی: حجه الاسلام سالک کاشانی.



این هم برای ننه ات!‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: