روزی امام می فرمودند: من نمی دانم چه گناهی کرده ام که در این روزهای آخر عمر گرفتار نجف شدم. من نمی دانم با این جوّ نجف چه کنم. هر قدمی بردارم با مخالفت و کارشکنی عده ای از آخوندهای نجف مواجه می شوم. اگر در برابر حکام بعث برخورد تند و قاطعی بکنم فوراً در نجف سر و صدا به راه خواهند انداخت که می خواهد حوزهٔ نجف را بر هم بزند. اگر در برابر بعثی ها برخورد کنم، می گویند چطور شده که با رژیم شاه آنگونه برخورد می کند ولی با رژیم عراق رفتاری ملایمت آمیز دارد؟ حتی اگر کاری بکنم که نفع شخصی آقایان نجف را دربرداشته باشد باز هم دست از مخالفت و کارشکنی علیه من برنمی دارند. بعد فرمودند: نقل است که حضرت رسول اکرم(ص) وقتی به معراج رفت یکباره آتش جهنم خاموش شد و عذاب از اهل جهنم برداشته شد. اهل جهنم سوال کردند چه شده که عذاب برداشته شده است؟ پاسخ شنیدند که محمد(ص) از اینجا عبور می کند و بخاطر قدوم آن حضرت عذاب از شما برداشته شده است. اهل جهنم فریاد زدند در جهنم را بگذارید ما هرگز نمی خواهیم به خاطر محمد(ص) عذاب از ما برداشته شود. اکنون بعضی از آخوندهای نجف نمی خواهند از طریق من حتی خدمتی به آنان بشود.
منبع: برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره)؛ جلد چهار، صفحه 189.
راوی: حجه الاسلام روحانی.