یادداشت

خودشان به پنکه قناعت می کنند

یکی از بستگانم تعریف می‌کردند، زمانی که در نجف میزان گرما در سایه، ۵۴ درجه بود؛ منزل حضرت امام رفتم، مشاهده کردم که ایشان کولر ندارند، پنکه ای کار می کند؛ اما وقتی می چرخد، مثل این است که باد تنور به صورت آدم می خورد، عرض کردم: «آقا! به من اجازه بدهید که یک کولر برای شما بخرم.» فرمودند: «نه» من عرض کردم: «آقا! سهم امام نیست، این پول شخصی خودم است. من می خواهم بخرم.» فکر کردند و فرمودند: «اگر پول شخصی است عیب ندارد.» رفتم هفتصد تومان دادم و یک عدد کولر چرخ دار (غیر ثابت) برای امام خریدم. آوردیم، نصب کردیم و روشن کردیم. اتاق خیلی خنک شد. مثل نسیم بهاری می چسبید. بعد از چند روز به منزل امام رفتم. حضرت امام نبودند. دیدم کولر نیست. از خادم پرسیدم: «کولر خراب شد؟» گفت: «نه» گفتم: «پس کولر چه شد؟» گفت: «به آقا اطلاع دادند که همسر طلبه ای زایمان دارد و اتاق شان گرم است، حضرت امام کولر را برای آن ها فرستادند و خودشان به همان پنکه قناعت می کنند.»

منبع: زمانی برای خدا (نگاهی به سبک زندگی امام خمینی (ره) به روایت خاطره)؛ به قلم غلامرضا شریعتی مهر، صفحه ۱۳۰.

راوی: پرتویی از خورشید، صفحه ۲۴۶.



خودشان به پنکه قناعت می کنند؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: