«اگر یکجایی عمل به قانون شد و یک گروهی در خیابانها بر ضد این عمل بخواهند عرض اندام کنند، این همان معنای دیکتاتوری است که مکرر گفتهام که قدمبهقدم پیش میرود. این همان دیکتاتوری است که به هیتلر مبدل میشود انسان. این همان دیکتاتوری است که به استالین انسان را مبدل میکند ... دیکتاتوری همان است که نه به مجلس سر فرود میآورد، نه به قوانین مجلس و نه به شورای نگهبان و نه به تایید شورای نگهبان و نه به قوه قضائیه و نه به دادستانی و نه به شوراهای دادستانی و همینطور به همه ارگانها ... من تا آنجایی که بتوانم، تا آنجایی که اخلاق اسلامی اقتضا میکند که همه اینها را به آرامش دعوت کنم، همه گروهها و گروهکها را به آرامش دعوت کنم، همه افراد را به آرامش دعوت کنم، عمل خواهم کرد، نصیحت خواهم کرد، نصیحت برادرانه خواهم کرد، نصیحت خاضعانه خواهم کرد، لکن این را باید همه بدانند که آن روزی که من احساس خطر برای جمهوری اسلامی بکنم، آن روزی که من احساس خطر برای اسلام بکنم، آن روز اینطور نیست که باز من بنشینم نصیحت کنم؛ دست همه را قطع خواهم کرد ... من باز به همه این آقایانی که میخواهند نطق کنند و اعلامیه بدهند و نمیدانم نامه سرگشاده بفرستند و از این مزخرفات، به همه اینها اعلام میکنم که برگردید به اسلام، برگردید به قانون، برگردید به قرآن کریم، بهانه درست نکنید که اسباب این بشود که شما همه به انزوا کشیده بشوید.» «1»
امام خمینی رحمهاللهعلیه، روز هجدهم خردادماه، در یک سخنرانی پرشور و قاطع در مورد اقدامات بنیصدر و موتلفان وی، آخرین اتمامحجتها را اعلام کردند و مقاومت در برابر قانون و مصوبات قانونی مجلس را دیکتاتوری نامیدند و صریحاً به تشنجآفرینان هشدار دادند. «2»
با دعوت بنیصدر از مردم برای مقاومت و ایستادگی در دفاع از وی، در چند نقطه تهران و شهرستانها، در روزهای هجدهم و نوزدهم خرداد، تجمعهای غیرقانونی و آشوبگرانه گروههایی از طرفداران بنیصدر و مجاهدین خلق برگزار گردید. «3»
روز بعد، امام خمینی در حکمی بنیصدر را از فرماندهی قوای مسلح عزل کردند.
بسم الله الرحمن الرحیم
ستاد مشترک نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران! آقای ابوالحسن بنیصدر از فرماندهی نیروهای مسلح برکنار شدهاند.«4» روحاللهالموسویالخمینی
نوروز 60 که آیتالله خامنهای به دیدار امام رفتند، گفتند که بر اساس قانون نمیتوانند نظارت موثری در ارتش داشته باشند و مسئولیت وقایع با ایشان نیست؛ بنابراین، از امام خواستند توجه بیشتری به جنگ و ارتش داشته باشند و امام هم گفتند که اطلاعات و گزارشها را به او برسانند تا تصمیم بگیرند. «5» آیتالله خامنهای: «بنیصدر بیچاره هیچ در مسائل جنگی وارد نبود. یک روز خدمت امام گله میکردم که به نظرات دیگران توجهی نمیشود، ایشان هم از مسائل نظامی سر در نمیآورد. بنیصدر برآشفته شد و گفت من تاریخ 2500ساله ارتش ایران را خواندهام، شما چطور این را میگویید؟ گفتم شما تاریخ 2500ساله را میدانید، ولی از وضع کنونی ارتش چیزی نمیدانید. حقیقت همین بود. شب مینشست چند نفر از برادران نظامی را جمع میکرد و با آنها مشورت میکرد. او حتی گزارشهای نظامی آنها را نمیفهمید؛ مثلاً، تا مدتها نمیدانست پدافند یعنی چه؟ ... یک چیزی به او میگفتند و او طوطیوار تکرار میکرد و پیاپی میگفت ما امکانات نداریم.» «6»
خردادماه، آیتالله خامنهای در جبهه جنوب بود و فرماندهان سپاه در تدارک عملیاتی بودند که بنا بود در شمال آبادان در منطقه دارخوین انجام شود. «7» حاجاحمد خمینی از او خواست برای مشورت درباره تغییرات اساسی در ارتش به تهران بروند. «8» امام 20 خرداد، فرماندهی نیروهای مسلح را از بنیصدر گرفتند و 21 خرداد، تیمسار فلاحی را مامور انجام وظایف فرماندهی کل قوا کردند. «9»
بنیصدر در زمان صدور این حکم در کرمانشاه به سر میبرد و اختفای وی از همانجا آغاز شد. فردای عزل بنیصدر، سازمان اطلاعیهای در حمایت از بنیصدر تحت عنوان هشدار نسبت به حفظ جان رئیسجمهور صادر کرد: «مجاهدین خلق ایران با اخطار قاطع انقلابی علیه هرگونه سوءنیت به جان رئیسجمهور، از تمامی خلق قهرمان ایران، روشنگری، هوشیاری، آمادگی و حضور دائمی در صحنهها و مقاومت پیگیر را طلب نموده و در این شرایط حمایت از شخص رئیسجمهور و حفاظت از جان او را یک وظیفه مبرم انقلابی در سراسر کشور تلقی میکند.» «10»
از صبح پنجشنبه 21 خردادماه 1360، بعد از برکناری بنیصدر از فرماندهی کل قوا، با پشتیبانی اعضای سازمان، درگیریهای خشونتبار پراکندهای در تهران و چند شهر، بین گروههای طرفدار بنیصدر با مردم رخ داد که از جمله در تهران، پس از تجمع حدود 150 نفر از افرادی که به شعار و فحاشی علیه دولت و مسئولان کشور و حمایت از رئیسجمهور پرداختند، جمعی از مردم برای متفرقکردن آنان وارد عمل شدند و عدهای از پاسداران نیز مجبور به مداخله گشتند که در این درگیریها گلولهای بهسمت پاسداران شلیک شد که یکی از آنها زخمی و در بیمارستان به شهادت رسید. «11»
بنیصدر بار دیگر در بیانیه مورخ 22 خرداد 60 ، مردم را به مبارزه علنی علیه نظام و حاکمیت جمهوری اسلامی فراخواند. وی در بخشی از این بیانیه بلند با تاکید بر این که «کودتای خزنده» در حال اجراست و آزادی و امنیت ازبینرفته، مدعی وجود خطرهای جدی برای استقلال کشور گردید: «... با شما مردم سخنم همواره این بوده است که ... استقامت کنیم. راههای استقامت را شما خود در گذشته یافتهاید و اینک نیز میتوانید بیابید ... به شما میگویم اگر امروز که هنوز وقت باقی است، نایستید و استبداد را که هنوز قوامنگرفته دفع شر نکردید و استبداد با سلطه خارجی پیوند قطعی پیدا کرد، همه آنچه گفتم و بدتر از آن را بر شما خواهند آورد و ... آنچه باید به اطلاع شما میرساندم، رساندم. بر شما مردم است که نگران سرنوشت انقلاب اسلامی و کشور خود باشید و استقامت کنید.» «12»
نهضت آزادی نیز در تاریخ 24 خرداد 60، با صدور بیانیهای تحت عنوان «احساس خطر و پیشنهادات به رهبری و دولتمردان و مردم» مضمون و مفاد بیانیه بنیصدر و مواضع مجاهدین خلق درباره شرایط سیاسی کشور را تکرار و تاکید کرد. در این بیانیه که از ساختار کاملاً مشابه متن اطلاعیه بنیصدر برخوردار بود، در حمایت از وی تصریح شد که انقلاب چنان از شعارهای اصلی خود فاصلهگرفته که رئیسجمهور منتخب مردم ناچار است روی خود را پنهان کند. ادعای فقدان آزادی و امنیت و وجود اختناق، همانند بیانیههای سازمان و سایر گروههای موتلف بنیصدر، در این اطلاعیه مجدداً تشریح و تکرار شده بود. همچنین این اتهام تکرار شده بود که نقض قانون و انحصارطلبی مسئولان نظام موجب خشونت و دشمنی گردیده است و نیز در تایید برچسب «کودتای مرتجعین» که از سوی مجاهدین خلق و بنیصدر مطرح شده بود، نهضت آزادی نیز وضع کشور را یادآور روزهای قبل از کودتای 28 مرداد توصیف کرده بود. پیشنهادات مطروحه در این بیانیه نیز ناظر بر آن بود که امام و دولتمردان و مجلس و نهادهای انقلابی مقصران وضعیت پدیدآمده هستند و باید تغییر رفتار دهند و با رئیسجمهور تفاهم کنند و به انحصارطلبی خاتمه دهند تا حکومت قانون استقرار یابد. «13»
سازمان نیز طی اطلاعیه مورخ 24 خرداد، خود در واکنش به طرح بررسی کفایت سیاسی رئیسجمهور در مجلس، اخطار داد که عزل رئیسجمهور عملاً مفهومی جز اعلام جنگ مرتجعین به تمامی خلق ایران ندارد. در این اطلاعیه مجدداً نسبت به احتمال تهدید جان بنیصدر که در اولین اطلاعیه بعد از برکناری وی از فرماندهی کل قوا طرح شده بود، هشدار داده شد. تاکید ویژه سازمان بر این موضوع یکی از سوژههای اصلی برای نظامیکردن فضا و تحریک مخاطبان به اقدامات خشونتبار بود. «14»
نشریه مجاهد همچنین اطلاعیههای گوناگونی از افراد و گروههای مختلف با گرایشهای سیاسی گوناگون در مخالفت با اقدامات قانونی رهبری انقلاب و مجلس منتشر میکرد و بهشدت فضای کشور را در معرض فروپاشی ترسیم میکرد. از جمله بیانیه شش نفر از نویسندگان و خبرنگاران تحت عنوان «به موج تازه سرکوب تسلیم نشویم» در نشریه سازمان منتشر شد که ضمن تکرار ادعاهای مجاهدین خلق علیه نظام، مردم را به مقاومت دعوت میکرد. «15»
در بیانیه دیگری با اعلام حمایت از بنیصدر و دعوت به مقابله با تمام قوا با غول استبداد، نظام جمهوری اسلامی به سرنوشتی مشابه رژیم شاه تهدید شد. «16»
با همه اینها، امام نمیخواستند کار بنیصدر بهجایی برسد که از این بدتر شود. رئیس مجلس شورای اسلامی، آقای هاشمی رفسنجانی نیز در تاریخ 23 خرداد پس از دیداری با امام، نظر مجلس را درباره رئیسجمهور به این شرح اعلام کرد: «بعد از عزل آقای بنیصدر از سمت جانشینی فرماندهی کل قوا، در مجلس فشار شدیدی وارد میآید که مسئله عدم کفایت سیاسی ایشان مطرح شود و نمایندگان مجلس خواستهاند برای این کار جلسه غیرعلنی داشته باشیم ... در مجموع و با مشورتهایی که کرده بودیم، نظر من این بود که آقای رئیسجمهور بپذیرند که در محدوده حقوق و تکالیفی که قانون اساسی برای رئیسجمهور و همه ارگانهای دیگر معین کرده است، عمل بکنند و ترجیح دارد که ایشان در این سمت باقی بمانند؛ حتی اگر من بتوانم با تقاضا و توضیح، مجلس را هم از طرح بحث درباره کفایت سیاسی ایشان منصرف کنم و فکر میکنم مصلحت این باشد ... البته مسئله بستگی دارد به اینکه ایشان چه مقدار آماده باشند که تابع قانون باشند.»
به هر ترتیب، بنیصدر که مسحور تحلیل و ارزیابی منافقین و اسیر توهمات خویش شده بود، اینگونه پیامهای مسالمت و آشتی را از موضع ضعف تلقی میکرد و میپنداشت با حمایت گروههای سیاسی متحد خود و تشکیلات نظامی سازمان، به فروپاشی حاکمیت پیرو خط امام قادر خواهد بود؛ بنابراین، خط گسترش آشوب و درگیری در شهرها و آمادهشدن برای مقابله مسلحانه تمامعیار با نظام توسط مجاهدین خلق و ائتلاف طرفداران بنیصدر همچنان پیگیری میشد.
طرح دوفوریتی آییننامه چگونگی بررسی کفایت سیاسی رئیسجمهور که از طرف تعدادی از نمایندگان تقدیم مجلس شورای اسلامی شده بود، در 27 خرداد پس از سخنان موافقان و مخالفان، مورد تصویب قرار گرفت. میلیونها تن از مردم در تجمعها و تظاهرات مختلف سراسر کشور و نیز نمازهای جمعه 29 خرداد، از اقدام مجلس حمایت کردند و خواستار عزل و محاکمه بنیصدر شدند. درگیریهای پراکنده و خشونتباری نیز در برخی شهرها بین طرفداران بنیصدر و سازمان مجاهدین خلق با مردم رخ داد. آیتالله دکتر بهشتی، رئیس دیوان عالی کشور طی مصاحبه مطبوعاتی در 27 خرداد 60، ضمن توضیح ابعاد حقوقی و قضایی رسیدگی به کفایت سیاسی رئیسجمهور و نحوه اجرای قانون مربوط، از افراد و گروههایی که بهعنوان حمایت از رئیسجمهور در دام آشوبگری افتاده بودند، دعوت کرد به آغوش نظام اسلامی بازگردند: «جوانها با چشمان باز و با دقت هرچه تمامتر درباره گفتهها و عملکردهای افراد و گروهها مطالعه کنند و همانطور که حقپرستی و عدالتدوستی و اسلامدوستی و خدادوستی آنها ایجاب میکند، راه صحیح را بشناسند و انتخاب کنند. امید ما این است که ... آنها هم فرصت را مغتنم بشمارند، مبادا از روی ناآگاهی و بیتوجهی به بیراهه بروند ... مگر جوانان عزیز ما آرزویی غیر از استقلال کامل ایران، جامعهای آباد، جامعهای که در آن عدالت اجتماعی و اقتصادی بهوجود بیاید، دارند؟ ... آرزوی ما این است که همه مردان و زنان متدین دلسوخته و همه جوانان، دختران و پسران علاقهمند و پاک و دلسوخته، موقعیت زمان را خوب درککرده و توجه داشته باشند که این انقلاب اسلامی با شرکت همه آنها هرچه سریعتر بتواند مراحل پیشرفت را یکی پس از دیگری طیکرده و بهصورت یک نهاد استوار در تغییر وضع کلی جهان و تاریخ عصر ما، موثر واقع بشود.» «17»
مجاهدین خلق، پیدرپی اطلاعیه میدادند و با هر تمهیدی بهدنبال آن بودند که چرخه سقوط قانونی بنیصدر را از حرکت بیندازند؛ ازاینرو، سه اعلامیه پیاپی، در روزهای 27 و 28 خرداد، انتشار دادند. در اطلاعیه 27 خرداد، متعاقب هشدار قبلی در مورد تهدید جان رئیسجمهور با عنوان «هشدار مجاهدین خلق در رابطه با تهدید جان زندانیان انقلابی» بهمنظور تکمیل فرایند تحریک و تقویت انگیزه خشونت در برابر نظام، ادعا شد که همزمان با «کودتای ارتجاعیـامپریالیستی»، احتمال کشتار زندانیان وابسته به گروهها از جمله سازمان وجود دارد و تهدید شده بود که پاسخ لازم، مشابه آنچه «در حق طاغوت و شکنجهگران و دژخیمانش روا بود»، توسط سازمان داده خواهد شد. «18»
متن اعلامیه دوم، نشان از عدم شناخت مردم داشت و دقیقاً با شبیهسازی ناشیانه از تاکتیکهای ماههای آخر انقلاب، بهگونهای نامتعارف، برای حمایت از بنیصدر «مذهب» را مستمسک قرار دادند. نکته جالب این اعلامیه، سرآغاز آن بود که دیگر با «به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران» آغاز نمیشد:
اللهاکبر
«در آستانه پیادهشدن آخرین مرحله کودتا ... سازمان ... پیشنهاد میکند که ... مردم قهرمان ... بار دیگر فریاد پرخروش «اللهاکبر» را در مخالفت با روشهای انحصارطلبانه ضدمردمی و ضداسلامی و در حمایت از آزادیهای اساسی و رئیسجمهور دکتر بنیصدر، در پشتبام خانهها طنینافکن سازند.» سازمان ناکام ماند و هیچ «اللهاکبر»ی طنینافکن نشد! اعلامیه سوم، تهدید نمایندگان و برحذرداشتن آنها از شرکت در جلسه بررسی عدم کفایت سیاسی بنیصدر بود: «... سازمان مجاهدین خلق ایران بدین وسیله تمامی نمایندگانی که در مجلس حضور مییابند، نسبت به کلیه عواقب گسترده عزل رئیسجمهور دکتر بنیصدر، در فضای هیستریک اجتماعی حاکم، زنهار میدهد.» «19»