یادداشت
بیراهه‌ای به نام صلح
صلح با اسرائیل؛ مسیر جدید یا تکرار تاریخ!؟

بیراهه‌ای به نام صلح

 

 

 

فهیمه آقاخانی - پژوهشگر تاریخ معاصر

از همان روزی که داوید بن گوریون حکومت تازه تاسیس اسرائیل را در 14 می 1948 پایه‌گذاری و آن را پناهگاهی امن برای یهودیانی اعلام کرد که گریزان از دست آزار و اذیت به دنبال سرزمینی هستند تا با نسل‌های پیشین خود پیوندهای عمیق داشته باشند، سرزمین زیتون آبستن شنیع‌ترین جنایت‌های انسانی شد. حوادثی که برای پیشگیری از آن «صلح و همزیستی» به­ عنوان اولین راه‌حل بازیگران قدرت مطرح شد.

کلیدواژه «مقاومت» همواره نقطه مقابل این سیاست قرار داشت که عزم مبارزان فلسطینی را با خود همراه کرده بود. مقاومت پولادینی که معادله بازی را به ضرر رهبران خواستار صلح با رژیم صهیونیستی تغییر داده است. اما چرا سیاست سازش و صلح همواره بی‌فایده‌ترین راه‌حل این منازعه هشتاد ساله بوده است؟

 

دقیقه یازدهم!

اندیشه بازگشت به صهیون و تشکیل دولت یهود اولین‌بار در قرن 19 توسط «تئودور هرتزل» مطرح و در سال 1897 «سازمان جهانی صهیونیستی» تاسیس شد. سیاست‌مداران و روسای جمهور آمریکا نیز در سخنرانی‌های متعدد از تشکیل وطن ملت یهود حمایت می‌کردند و در نهایت در سال 1942 حمایت کامل خود را از تبدیل فلسطین به به یک کشور یهودی به صراحت اعلام کردند.«1» 14می 1948 تاسیس کشور اسرائیل از سوی سازمان ملل تصویب شد و به فاصله یازده دقیقه ایالات متحده آمریکا نخستین کشوری بود که موجودیت آن را به رسمیت شناخت. «2»

 

جنگ‌هایی برای مشروعیت سیاسی!

بن‌گوریون نخستین نخست وزیر اسراییل در کنار دیگر بنیان‌گذاران اسرائیل معتقد بود مرزهای اسرائیل در چارچوب مشخص‌شده سازمان ملل نخواهد ماند: «این نقشه، نقشه کشور ما نیست! ما نقشه دیگری داریم که شما جوانان و دانشجویان مدارس اسرائیل باید آن را تحقق ببخشید. ملت اسرائیل باید قلمرو خود را از فرات تا نیل توسعه دهد.»«3» تفکری که نشان از ماهیت توسعه‌طلبی و جنگ‌افروزی اسرائیل را دارد.

جنگ‌های 1948، جنگ شش‌روزه در سال 1967، جنگ «یوم کیپور» در سال 1973 از مهم‌ترین جنگ‌های اسرائیل از بدو ورود به خاک فلسطین است که باتوجه به دست برتر نظامی اسرائیل و حمایت‌های بی‌دریغ مالی و سیاسی دولت‌های قدرتمند غربی همیشه پیروز میدان بود و به این واسطه سرزمین‌های بیشتری را تصرف کرد. جنگ‌هایی که نه تنها منجر به آوارگی و کشته‌شدن هزاران فلسطینی شد بلکه این اسرائیل بود که تعیین‌کننده زمین بازی به وقت مذاکره برای صلح یا قبول آتش‌بس می‌شد.

 undefined

شلیک بر پیشانی «مقاومت عربی»

مواضع کشورهای عرب در رابطه با مسئله فلسطین بیشتر تحت تاثیر جمال عبدالناصر رهبر مصر بود. ترور «ملک عبدالله اول» پادشاه اردن که گرایش محافظه‌کارانه‌ای نسبت به مسئله فلسطین و اسرائیل داشت باعث تشدید روحیه ضد اسرائیلی مردم منطقه به رهبری جمال عبدالناصر شد و تا سال 1967 و شکست اعراب از اسرائیل ادامه داشت. حتی شکل‌گیری سازمان آزادی‌بخش فلسطین در سال1964 به رهبری یاسر عرفات نشات گرفته از سیاست‌های جمال عبدالناصر بود. «4»

برتری نظامی اسرائیل در جنگ‌های گذشته، حمایت‌های دول غربی با همراهی سازمان ملل از اسرائیل، عدم هماهنگی میان سران عرب در حمایت قاطع از فلسطین، از مهم‌ترین دلایلی بود که باعث شد بعد از شکست اعراب در جنگ چهارم، جمال عبدالناصر به پیشنهاد طرح صلح وزیر امور خارجه آمریکا موسوم به «صلح راجرز» تن بدهد و پایانی بر حدود بیست سال رویارویی مستقیم اعراب با اسرائیل شود. صلح راجرز سکویی برای اتخاذ تصمیمات بیشتر به اسم صلح و به کام پیشروی هرچه بیشتر اسرائیل در خاک فلسطین بود.

بعد از پایان حکومت ناصر، رهبری مصر به دست انور سادات سپرده شد. سادات برخلاف رویه عبدالناصر راه مصالحه و همراهی با اسرائیل را در پیش گرفت و تاریخ انقضای رادیکالیسم عربی را به نام خود امضا و شلیک نهایی را بر پیشانی مقاومت عربی وارد کرد. او با پیشنهاد هنری کسینجر قرارداد متارکه با اسرائیل را امضا و صحرای سینا را در اختیار گرفت. قرارداد کمپ دیوید زمینه‌ساز شروع عادی‌سازی روابط کشورهای عرب با رژیم صهیونیستی و یا در پیش گرفتن سیاست سکوت و محافظه‌کاری آن‌ها بود. امام خمینی در واکنش به این قرارداد با جدیت آن را محکوم کردند: «از دوست شاه سابق ایران بیش از این نمی‏ توان انتظار داشت. ایران خود را همگام با برادران مسلمان کشورهای عربی دانسته و خود را در تصمیم‏گیری های آنان شریک می ‏داند. ایران صلح سادات و اسرائیل را خیانت به اسلام و مسلمین و برادران عرب می ‏داند و موضع های سیاسی کشورهای مخالف این پیمان را تایید می‏کند.» «5»

تابوشکنی مصر به عنوان اولین کشور عرب در پذیرش موجودیت اسرائیل همراهی دیگر کشورهای عربی که موضع صلح‌جویانه در قبال مسئله فلسطین داشتند را در پی داشت. این سیاست تا جایی پیش رفت که در جنگ بعدی اسرائیل در سال 1982 و حمله به لبنان و محاصره هفتادروزه این کشور هیچ‌یک از کشورهای عربی کمکی به لبنان نکردند.

 

ظهور یاسر عرفات

اواخر دهه 50 میلادی چند جوان مبارز فلسطینی سازمان آزادی‌بخش فلسطین را با هدف مبارزه با رژیم صهیونیستی پایه‌گذاری کردند. تشکیلاتی که روحیه مبارزه و مقاومت را در دل فلسطینیان زنده کرد.

«نبرد الکرامه» در دهه 60، اولین و مهم‌ترین فعالیت سازمان فتح بود که در پی یورش نظامیان صهیونیستی به روستای الکرامه با وجود تلفات سنگین دست از مقاومت برنداشتند و صهیونیست‌ها مجبور به عقب‌نشینی شدند. حالا یاسر عرفات رهبر تشکیلات به مرد شماره یک و محبوب مقاومت تبدیل شده بود. کسی که همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در همان روزهای ابتدایی به ایران سفر کرد و حمایت قاطع از پیروزی انقلاب اسلامی، وعده مبارزه با صهیونیسم همراه با انقلابیون ایران تا آزادی فلسطین را داد و دفتر سازمان آزادی‌بخش را در تهران افتتاح کرد.«6» اما دیری نپایید که مرد شماره یک مقاومت فلسطین در چرخشی عجیب از مواضع ایستادگی و مبارزه تا پیروزی نهایی به سازش و صلح روی آورد. شعار ناسیونالیسم عرب که صدام آن را تکرار می‌کرد یکی از مهم‌ترین دلایلی بود که باعث شد عرفات در نقطه مقابل جمهوری اسلامی قرار بگیرد.

 اولین نشانه‌های تغییر موضع یاسرعرفات در قبال جنگ ایران و عراق بود. با آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعث علیه ایران او یکی از کسانی‌که همواره ایران را ترغیب به سازش می‌کرد. آن‌هم در شرایطی که بخشی از خاک ایران به اشغال نیروهای صدام درآمده بود و گزینه پیش‌روی ایران «مقاومت» بود. موضع‌گیری‌های یاسرعرفات علیه ایران تا آنجا پیش رفت که در نشست سران جنبش غیرمتعهدها در سال 1365، وقتی عرفات به عنوان رهبر فلسطینیان می‌بایست از ظلم صهیونیست‌ها و رنجی که بر مردم فلسطین در سکوت سران عرب تحمیل شده، سخن بگوید بازهم کلیت سخنرانی خود را به نقد مواضع ایران اختصاص داد و به گونه‌ای سخن گفت که گویی ایران مقصر اصلی جنگ است.

 

صلحی که همه صلح‌ها را بر باد داد!

سازمان آزادی‌بخش فلسطین که در سال‌های ابتدایی تاسیس شعار نابودی کامل اسرئیل را سر می‌داد با تغییر تاکتیک رهبر سازمان، نه تنها در قبال شهرک‌سازی‌های اسرائیل در کرانه باختری و غزه موضعی نگرفت بلکه در سال 1988 به طور رسمی حاضر به پایان منازعه با اسرائیل شد.

در اوج ناباوری فلسطینیانی که روزی سرنوشت کشورشان بازیچه دست بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی شده بود و حالا  قرار بود رهبری از جنس خودشان تقدیری تازه برایشان به ارمغان بیاورد، نخستین توافق رسمی میان اسرائیل و تشکیلات خودگردان شکل گرفت. یاسر عرفات در نطقی غیرقابل تصور در ژنو موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخت و پنج سال بعد با حضور در کاخ سفید دست در دست اسحاق رابین نخست‌وزیر اسرائیل «پیمان اسلو» را امضا کرد. پیمانی که موجب محدودیت‌های بیشتر علیه ساکنین فلسطین شد. ترمز حرکت رو به سقوط عرفات بُریده بود؛ او بی‌تفاوت به پیمان‌شکنی طرف اسرائیلی در قرارداد اسلو، با خوش‌بینی مفرط پنج سال بعد مذاکرات اسلو2 در سال 1995 را شروع کرد که به موجب آن با قبول تسلط بر چندشهر فلسطین، کاملاً از ایده‌ها و آرمان‌های اولیه فلسطین عدول کرد و متعهد شد بندهای مربوط به نابودی اسرائیل را از منشور ملی فلسطین و اساسنامه سازمان آزادی‌بخش حذف کند. خواسته‌های اسرائیل حدِ یقف نداشت؛ چرخش سیاست عرفات و در پیش گرفتن سیاست صلح‌جویانه در مواجه با اسرائیل باوجود همه امتیازاتی که متحمل شد با بن‌بست مواجه شد. آن‌ها در مذاکرات «کمپ دیوید2» با بیان خواسته‌های خود عملاً خطوط قرمز فلسطین را زیرپا گذاشتند. حاکمیت اسرائیل بر قدس، عدم بازگشت به مرزهای 1967، عدم اجازه داشتن تشکیلات خودگردان برای داشتن ارتش و حفظ شهرک‌های صهیونیست‌نشین کرانه غربی و نوار غزه از خواسته‌های آن‌ها بود که عرفات مجبور به پذیرش آن‌ها بود.

 

سازش یا مقاومت!؟

تغییر راهبرد بی‌نتیجه عرفات برای بسیاری از فلسطینیان گران تمام شد. مردمی که به واسطه تکرار «سیاست مذاکره برای صلح» تا مدت‌ها چشم به مذاکره بازیگران خارجی و داخلی دوخته بودند نتیجه این سیاست را گسترش دامنه تجاوزات رژیم صهیونیستی در خاک کشورشان دیدند. حتی روشنفکری مانند «ادوارد سعید» که در ابتدا صلح و هم‌زیستی را راه‌حل نجات فلسطین می‌دانست بعد از پیمان اسلو نسبت به ادامه خط سازش دچار تردید شد و یگانه راه نجات فلسطین را در مبارزه و مقاومت می‌دید. «در حال حاضر «صلح» تبدیل به واژه‌ای بی‌اعتبار و ریاکارانه گشته است و هیچ تضمینی وجود ندارد که برای مردم فلسطین دیگر اتفاق خطرناک و ویران‌کننده‌ای نیفتد. چگونه می‌توان پس از این همه مصادره زمین‌ها، دستگیری‌ها، تخریب‌ها، ممنوعیت‌ها و کشتارهایی که به دلیل تکبر و قدرت اسرائیلی‌ها در بسیاری از زمینه‌های فرایند صلح صورت گرفته است، بدون شک و تردید به استفاده از لغت «صلح» ادامه داد؟ چنین چیزی غیرممکن است.»«7»

 عملیات «طوفان الاقصی» و پیامدهای آن بر روند سازش میان رژیم صهیونیستی و  عربستان - تسنیم

طوفان مقاومت

اما جوانان مبارز فلسطینی با نگاه به گذشته، سیاست «مقاومت» را یگانه راه پایان این کابوس هشتادساله می‌دانند. حمله اسرائیل به مسجدالاقصی در سال 2000 باعث موج جدید مقاومت فلسطینیان علیه رژیم صهیونیستی شد. سلاح مردم در «انتفاضه الاقصی» مقاومت بود و سلاح صهیونیست‌ها موشک و خمپاره. این انتفاضه شروع دور جدید مبارزات علیه اسرائیل بود که ضرورت تشکیل گروه‌های نظامی بیش از گذشته جدی شد. امروز نیز هسته‌های مختلف گروه‌های مقاومت در کنار مردم، دور جدید مبارزات را علیه رژیم صهیونیستی آغاز کرده و تا امروز زبان واحد فلسطینیانی که همچنان ماندن زیر بمب و موشک را بر ترک اجباری وطن ترجیح می‌دهند «مقاومت» است و این اراده جوانان فلسطینی است که چون طوفان بر سر قاصبان مسجدالاقصی حاضر شده است.

 

 

«۱» احمدی، حمید، ریشه‌های بحران در خاورمیانه، انتشارات کیهان، ص ۲۵۴

«۲» عطایی، فرهاد، رابطه ویژه آمریکا و اسرائیل: پژوهشی درباره پیشینه، ماهیت و گستره این رابطه

«۳» صهیونیسم، ایوانف، یوری، ترجمه ابراهیم یونسی، ص ۱۴

«۴» احمدی، حمید، صلح فلسطینی-اسرائیلی: بررسی ریشه‌های بین‌المللی، منطقه‌ای و درون فلسطینی، مجله سیاست خارجی، سال سیزدهم، شماره ۳، پاییز ۱۳۷۸

«۵» صحیفه امام، ج ۶، ص ۴۱۰

«۶» روزنامه اطلاعات، ۱ اسفند ۱۳۵۷

«۷» سعید، ادوارد، پاسخی به روشنفکران غرب، اسرائیل-فلسطین، راه سوم 

 



بیراهه‌ای به نام صلح؛ 24 آبان 1402

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: