خانم فهیمه آقاخانی، پژوهشگر تاریخ معاصر
وقتی در نیمه دهه پنجاه سفیر جدید آمریکا، سالیوان، به ایران آمد، خطر نیروهای مذهبی و روحانیت را به شاه گوشزد کرد، اما شاه نهتنها روحانیت را در حدواندازه به لرزهانداختن پایههای قدرتش نمیدانست، بلکه آنها را مشتی آخوند شپشو نامیده بود که کاری از آنها ساخته نیست و فقط کمونیستها و مارکسیستهای اسلامی را برای حکومتش خطرآفرین میپنداشت.«1» حال آنکه مخالفان سیاسی شاه کم نبودند؛ از گروهها و جریاناتی که مشی مسلحانه را یگانه راه مقابله با حکومت پهلوی میدانستند تا احزابی که سلطنت و پذیرش شخص شاه را منوط به پایبندیاش به قانون اساسی میدانستند و از طریق بیانیههای سیاسی، مخالفت خود را با حکومت اعلام میکردند. در این میان، مواضع و عملکرد آیتالله خمینی که از ابتدای دهه چهل جدیترین و صریحترین مخالفتها را بهدور از خشونت و تشویق به ترور، با راس حکومت بیان میکرد، رفتهرفته باعث شد هدایت همه نیروهای سیاسی وقت ذیل پرچمداری و گفتمان ایشان شود. آیتالله خمینی، اولین مرجع تقلیدی بود که در زبان فارسی ملقب به «امام» شده و رهبری جریان سیاسی مخالف را به عهده داشت. رهبری و هدایت امام بهگونهای منتهی به انقلاب شد که وجود تناقضات در میان خواستهها و حتی مبانی فکری احزاب و گروهها در کنار همراهی تودهها رنگ بیرنگی به خود بگیرد و «وحدت کلمه» شکل بگیرد: «شاه باید برود!» بهراستی، رهبری جمع کثیری از گروهها و جریانات مختلف سیاسی با هدایت یک روحانی که به گمان شاه روبه اضمحلال بودند«2» چگونه با موفقیت همراه شد؟
تنفسی دوباره
پس از رفتن رضاشاه، فضای نسبتاً باز سیاسی در دهه بیست شکل گرفت. جریانات و گروههای سیاسی که هرکدام مشی و آرمان خود را داشتند در این دوره شروع به بازسازی و تجدید نیرو کردند. این گروهها و جریانات هرکدام به سهم خود در نهضت منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی نقشی داشتند:
1- نیروهای مذهبی
2- گروههای چپ مارکسیستی
3- گروههای ملی
هرکدام از این جریانات سیاسی در طول این 37 سال (از 1320 تا پیروزی انقلاب) دارای انشعاب شدند و بهتناسب شرایط روز، عملکرد و مواضع متفاوتی داشتند. با نگاهی گذرا به فعالیت گروههای مختلف سیاسی در این دوره به چگونگی رسیدن آنها به «وحدت کلمه» پی میبریم؛ وحدتی که چند دهه قبل بهخاطر اختلافات میان نیروهای سیاسی، حاصل نشد و نهضت مشروطه را با شکست روبهرو کرد.
نیروهای مذهبی
وقتی اسدالله علم در سال 55 از دانشگاه شیراز بازدید میکند از تعداد زیاد دختران دانشجوی چادری تعجب میکند و میگوید وقتی در دهه چهل خودش مدتی رئیس دانشگاه بوده حتی یک دانشجوی دختر چادری هم در دانشگاه حضور نداشته است.«3» علینقی عالیخانی نیز که در اواخر دهه چهل مدتی رئیس دانشگاه تهران بود میگوید که در سالهای 48 تا 50، حتی یک دانشجوی دختر باحجاب در دانشگاه ندیده بود و سپس با نشاندادن عکس دستهجمعی خوابگاه دانشجویان دختر میگوید: «آن موقع که مینیژوب مُد بود، دختران دانشجو همهشان با مینیژوب بودند».«4»
این موج اقبال به دین اسلام و احکام آن در دهه پنجاه، ماحصل متدینینی بود که از دهه بیست برای احیای روند گرایش مردم به دین، با رویکرد جدید آنهم در شرایطی که روحانیت سنتی پس از سرخوردگی در نهضت مشروطه تمایل و رغبتی به مشارکت در سیاست نداشتند شکل گرفت. جریان دینی در این دوره در قالب چند گروه فعالیت خود را ادامه دادند:
- نویسندگان نشریات و کتب مذهبی
- موسسات و انجمنهای دینی
- سخنرانان و واعظان مشهور
- گروهها و جریانات مذهبی
در روزهایی که قلم معاندان با دین در تیزترین حالت ممکن بود و نویسندگانی مانند کسروی و حکمیزاده و محمد مسعود اساس و بنیان دین را میزدند انتشار نشریات و مجلاتی نظیر «آیین اسلام»، «نسل نو» و «پیام شادی» به نشر و ترویج معارف دینی برای کودکان میپرداختند و در عین حال مبانی فکری و دینی جوانان را در مقابل هجمههای مختلف به دین قوی میکردند. در کنار آن، تاسیس موسسات فرهنگی آموزشی مانند: دارالتبلیغ اسلامی، حسینیه ارشاد، مدارس دینی مانند مدرسه حقانی و علوی از عوامل مهم افزایش دینگرایی در ایران بودند. سخنرانان مذهبی روحانی و غیرروحانی نیز با خطابههای مستدل و آتشین خود نقش بسزایی در شور همراه با شعور عامه مردم بهویژه جوانان ایفا کردند. استاد مطهری، آیتالله طالقانی، دکتر شریعتی، فخرالدین حجازی و ... از جمله سخنرانان مذهبیای بودند که جمعیت بیشماری پای سخنان آنان مینشستند. تشکیل گروههای مذهبی و مبارز مانند فداییان اسلام، هیئتهای موتلفه اسلامی، حزب ملل اسلامی و انجمنهای اسلامی نیز با تفاوت در مشی مبارزه بخش دیگری از فعالیت متدینین تا پیروزی انقلاب اسلامی بود. هرچند خیلی از تشکلها و موسسات و افراد و نشریات بنای دخالت در سیاست را نداشتند و هرکدام مبانی خاص فکری خود را داشتند، اما فعالیت آنها در نهایت موج فزاینده اسلامگرایی در جامعه ایران را تشدید کرد.
گروههای چپ مارکسیستی
تشدید رفتار خشن و سرکوبگرایانه حکومت پس از قیام 15 خرداد 42 و موج قیامها و ظهور و بروز گروههای چپ و چریکی در آمریکای لاتین، گروهی از جوانان مخالف حکومت را بر آن داشت که تنها راه سرنگونی حکومت، مبارزه مسلحانه است. این گروهها که بیشتر متاثر از «حزب توده» بودند باوجود جذابیت شعارها و شیوه مبارزه، بهدلیل ماهیت و بافت سنتی-مذهبی جامعه ایران در عمل موفق به جذب حداکثری مردم نشدند. چریکهای فدایی خلق نماینده بنام این جریان بود که از دل آن گروهکهای دیگری منشعب شدند.
گروههای ملی-مذهبی
در جریان ملیشدن صنعت نفت، گروهی از افراد فعال سیاسی که روحیه ناسیونالیستی آنها غالب بود به رهبری دکتر مصدق «جبهه ملی» را تاسیس کردند. مهمترین ضعف این حزب نداشتن ایدئولوژی و تشکیلات منسجم بود که بهسرعت از دل آن چندین حزب و گروه منشعب شدند و مهمترین آن تشکیلات «نهضت آزادی» به رهبری مهندس بازرگان بود.
سازمان مجاهدین خلق نیز که معجونی از عقاید مذهبی و مارکسیستی و ملیگرایی بود باوجود جذب جوانان نتوانست مانند دیگر گروهها بهتنهایی اثرگذار باشد.
صلابت در کلام، قاطعیت در عمل
هرکدام از گروهها و جریانات مذکور بهنوبه خود در مخالفت با حکومت یا ترویج مذهب، موضع یا عملکرد خاصی را داشتند؛ اما خلا وجود فردی که بتواند همه سلایق و عقاید را در کنار جلوگیری از بروز هرگونه اختلاف یا انحراف در مسیر مبارزه حول یک هدف نهایی گِردهم جمع کند کاملاً گویا بود؛ زیرا تلاش آنها بهتنهایی کفاف مبارزه با حکومت را نمیداد و وجود رهبری باصلابت در اعتقاد و قاطع در کلام نیاز بود که همه سلیقهها را کنارهم جمع کند تا با بیداری تودهها به هدف نهایی دست یابند.
تیغ تیز حمله بر گلوی استبداد
از مهمترین ویژگیهای امام خمینی، جلوگیری از چنددستگی و بروز اختلاف میان جریانات و گروههای سیاسی بود؛ اتفاقی که امام خمینی، که حالا رفتهرفته در دهه پنجاه به رهبر اصلی جریان مخالف شاه تبدیل شده بود، آن را مدیریت کرد. خودداری از موضع صریحگرفتن در قبال سخنرانیهای دکتر شریعتی و سکوت در پی انتشار کتاب «شهید جاوید» که موافقان و مخالفان زیادی داشتند نمونههایی از بروز اختلاف در میان متدینین بود که امام با هوشمندی نهتنها موضعی در رد یا موافقت با آنها نمیگرفتند، بلکه در پی اوجگیری اختلاف پس از انتشار کتاب «شهید جاوید» در سخنانی فرمودند: «منبرهایی که باید صرف این بشود که این سدی که سد برای اسلام، برای پیشرفت اسلام، برای پیشرفت مملکت است بشکنند، این سد محمدرضاشاهی را بشکنند، همه قوا صرف کتاب شهید جاوید شد!» «5»
امام با پرهیز از ورود به اختلافات درونگروهی جریانات، نوکِ تیزِ حمله را بهسمت سرنگونی شاه و حکومتش برده بودند و در این میان با اتکا بر قدرت توده مردم، بیشترین خطابه و سخنرانی خود را با زبانی ساده و قاطع، مستقیم با «ملت» در میان میگذاشتند.
بر مدار مردم
عمدهترین شیوه تبلیغاتی امام در طول نهضت، سخنرانی و پیامهای مکتوب بود. امام با تاسی از سیره نبی گرامی اسلام، بهترین و موثرترین وسیله برای ابراز دیدگاهها و نظریات خود را استفاده از «منبر» دانسته و قریب به 56درصد سخنرانیهای ایشان از زمان آغاز نهضت اسلامی تا پیروزی انقلاب، از نوع آگاهیدهنده، عقلی و استدلالی بود و تنها حدود 9درصد فحوای سخنرانیهای ایشان از نوع احساسی و عاطفی بوده است. «6»
معمار انقلاب اسلامی در طول دوران مبارزه هرگز اجازه انجام عملیاتهای تروریستی برای سرنگونی شاه را نمیدادند و اتکا به حضور تودهها را مهمترین ظرفیت قدرتمند برای سرنگونی حکومت پهلوی میدانستند. ایشان با هوشمندی، پیوند دیرینه مردم با روحانیت را در عصر جدید مستحکم کرده و بارها در سخنرانیهای خود به تعلق خاطر جامعه ایران با مذهب تاکید میکردند: «ملت با اسلام است، ملت روحانیت را به تبع اسلام میخواهد، این را بدانید در هر جایی از این مملکت یک روحانی بارز، متعهد به اسلام، هروقت صدایش دربیاید، همه دنبال او هستند. اینقدر تعقیب نکنید که بخواهید هی روحانیت را کنار بگذارید! آخر شما در ظرف این چندسال چه کار کردهاید برای این کشور که حالا روحانیون را میگویید که نباشند؟... جز حرف هیچی ندارید، اگر این طایفه [روحانیون] را کنار بگذارند، بعد از پنجاه سال رسم و اسمی از اسلام نخواهد بود.»«7»
جبهه یکپارچه مردمی
امام توانست قرائتهای مختلف از اسلام شامل اسلام مبارزهجویانه روحانیون انقلابی، اسلام رادیکال علی شریعتی، اسلام لیبرال بازرگان و اسلام سنتی اکثر علما را در کنار نیروهای غیر اسلامگرا در مسیر هدف اصلی انقلاب قرار دهد.«8» از سوی دیگر، تلاش میکرد هیچ نوع تحزبی، جبهه یکپارچه انقلاب را تضعیف نکند. وقتی ایشان ملاقاتی با سنجابی از سران جبهه ملی در پاریس انجام دادند، خبرنگاران درباره ائتلاف امام با جبهه ملی سوال کردند و امام پاسخ دادند: «ما با جبهه خاصی ائتلاف نداریم؛ همه ملت با ما و ما با همه ملت هستیم.»«9»
فراست و ذکاوت امام باعث شد پلی میان احزاب و گروههای سیاسی مخالف شاه با توده مردم شوند و این موج خروشان را بهدرستی به ساحل امن و آرامش برسانند.