فهیمه آقاخانی، پژوهشگر تاریخ معاصر
ده سال از روزهای شاد بهمن 57 میگذشت و حالا حزن و اندوه فراق امام جای آن سرور و شادمانی را گرفته است. مردم، برای بدرقه مردی آمده بودند که بعد از سالها خفقان و ذلت به آنها جرئت طوفان داده بود؛ مردم نجیبی که در صفوف فشرده روزهای منتهی به انقلاب با مشتهای گرهکرده به امامشان لبیک گفته و نسخه حکومت چند صدساله شاهنشاهی را درهم پیچیدند، حالا به سرزنان و با چشمانی اشکبار ولیِ فقیهِ زمان را بدرقه میکنند. دو تصویر کاملاً مشابه در فاصله زمانی ده سال، دو روز پرشور برای بهشت زهرا و برای مردم ایران. شاید تصور اکثریت مردم در روز تشییع امام امت آن بود که: «خودمان داریم دفن میشویم و با رفتن او برای همیشه این زنجیره وحدت از هم گسسته میشود»؛ اما این وحدت و همدلی بینظیر چگونه باوجود فقدان امام حفظ شد؟
از خدا بخواهید مرا بپذیرد
خرداد سال 68، متفاوت از خردادهای پیشین آغاز شده بود. رسانهها و تریبونهای رسمی و غیررسمی خبر از وخامت حال امام امت میدادند. حال و هوای مردم دگرگون شده بود. باور وخامت حال جسمانی امام برای مردمی که کمتر از ده سال پیش به ندای او لبیک گفته و با دستان خالی و مشتهای گرهکرده حکومت تا بُن دندان مسلح پهلوی را سرنگون کرده بودند، سخت بود؛ مردمی که تازه از شرایط جنگ تحمیلی رهایی یافته بودند و ایمان داشتند با راهبری امام، بهسوی آرمانهای انقلاب گام برمیدارند، این روزها باید برای سلامتی امام دعا کنند. زمانی که آقای هاشمی رفسنجانی بعد از عمل امام در روزهای ابتدایی خرداد به ملاقات ایشان رفت، امام با تاکید به ایشان میگویند: «سلام مرا به ملت برسانید و از مردم بخواهید برایم دعا کنند و از خداوند بخواهند مرا بپذیرد.» امام تاکید کردند که این پیام حتماً در نماز جمعه اعلام شود. «1»
گرمای خرداد با حال و هوای همراه با نگرانی مردم عجین شده بود. انگار که جان از بدن یک امت میرفت. در گوشهوکنار شهرها و روستاها، از مکانهای مذهبی تا فضای علمی دانشگاهها برای سلامتی رهبر امت دستها بهسوی آسمان بلند بود. صبح روز سوم خرداد که خبر عمل موفقیتآمیز امام مخابره شد، مردم در سراسر ایران برای شکر این نعمت مراسم مختلفی برگزار کردند، اما نگرانیها تمامی نداشت؛ روزهای بعد که خبر حال بد ایشان مخابره شد حتی برای یک لحظه مردم دست از دعا برنداشتند. آیتالله گلپایگانی، صبح همان روز، به شکرانه سلامتی ایشان مراسم دعا و نیایش برگزار کرد. پس از اعلام خبر سلامتی امام، تماسهای مردمی با دفتر ایشان برای یک لحظه نیز قطع نمیشود. از سوی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا نیز مراسم دعا برای سلامت امام امت در چندین شهر اروپایی از جمله فرانکفورت، مونستر، برلین در آلمان غربی، رم در ایتالیا و وین در اتریش برگزار شد. در دانشگاه علامه طباطبایی هم مجلس توسل با حضور دانشجویان در سالن اجتماعات دانشکده علوم اجتماعی برگزار گردید.
برپایی مراسم مذهبی و آیینی برای شفای بنیانگذار انقلاب محدود به ایرانیان داخل و خارج از کشور نبود؛ در کشورهای دیگر از جمله پاکستان، نیجریه، لبنان، ماداگاسکار و ... نیز با حضور جمعی از علاقهمندان به خمینی کبیر مراسماتی برگزار شد.«2»
دیدم که جانم میرود
با گذشت چندروز از عمل جراحی و تلاش تیم پزشکی، بار دیگر علائم حیاتی امام سیر نزولی به خود گرفت، ضربان قلب کاهش یافت و در ساعت 22:20 شامگاه سیزدهم خرداد سال 1368، قلب امام امت از حرکت ایستاد. خدایا! مگر روحالله نیز میمیرد؟ خدایا! او سببی بود که زمین و آسمان را به هم میپیوست. اکنون ما را بازگوی که روی به کجا آوریم؟ عقل میگوید که او اکنون بر بلندای ساحل ابدیت ایستاده است و امتداد وجود خویش را در تاریخ مینگرد، اما چشم ظاهربین بدنی نحیف را پیچیده در میان کفنی سفید میبیند، در انتظار برگشتن به خاک. «3»
ده سال شاید در زندگی یک ملت چیزی نباشد، اما برای ملتی دیگر ممکن است ده سال به قدر همه تاریخ گذشتهشان ارزش یافته باشد. چه کسی میداند یک زمان در میان زمانها چهقدر قیمت میگیرد؟ برای مردم ایران روز دفن امام، روزی دردآور بود. تصور همگان بر این بود که خودمان داریم دفن میشویم و برای همیشه از یکدیگر جدا میگردیم. مردم در دستههای میلیونی میآمدند که ثابت کنند هنوز هم بر آن عهدی هستند که ده سال پیش با «او» بسته بودند و کسی نمیتواند آن را زیر سوال ببرد. مردم با حضور میلیونی در تشییع پیر خمین میخواستند به دوربینهای نظارهگر جهانی ثابت کنند با رفتن جسم امام «فکر نکنید من از آنچه کردم پشیمانم، بلکه امروز هم همان ادعا را دارم»؛ «4» اما این ادعا آنهم در اوج احساسات سوزان مردم تا چه اندازه میتوانست رنگ واقعیت به خود بگیرد؟ انتخاب جانشین امام تا چه اندازه به ثبات و آرامش کشور کمک میکرد؟ آیا مردم با دل و جان جایگاه ولی فقیه را درک کرده بودند یا بهواسطه شخصیت معنوی امام، این جایگاه را پذیرفته بودند؟ در اوج غمواندوه رحلت امام، موجی از سوالها و ابهام در اذهان نگران مردم و مسئولان در حرکت بود. حالا همه نگاهها به جلسه اضطراری خبرگان رهبری است.
ولایت فقیه، اصل قانونی
با پیروزی انقلاب و تثبیت جمهوری اسلامی، بحثهایی پیرامون جایگاه امام خمینی رحمهاللهعلیه در نظام سیاسی جدید مطرح بود. بعضی دوست داشتند او را در کسوت ریاستجمهوری ببینند، بعضی هم او را همان مرجع تقلید ساکن قم میپسندیدند که اگر انحرافی ببیند تذکر خواهد داد و نه بیشتر. امام پس از ورود به ایران به قم رفت، اما همان مرجع تقلید پیشین نبود! حالا در امور داخلی نقش پررنگتری ایفا میکرد، دستور میداد و مواخذه میکرد. دولت موقت بازرگان با دستور امام تشکیل شد و اعضای اصلی شورای انقلاب هم با تعیین او انتخاب شدند. این نشان میداد که ایشان نیز جایگاه دیگری در ایران پس از انقلاب برای رهبری دینی قائل است. امام در نوفللوشاتو بهصراحت اعلام کرده بود «مرا ملت به رهبری پذیرفته است».«5»
با تاسیس مجلس خبرگان قانون اساسی، روند تشکیل ساختار جمهوری اسلامی آغاز شد و در کشاکش همین جریان بود که اصل «ولایت فقیه» با پیشنهاد علما و جمعی از مراجع تقلید و انقلابیون حاضر در مجلس، یکی از بندهای قانون اساسی گنجانده شد. باوجود آنکه برای عدهای این امر تثبیت شده بود که امام برای احراز رهبری نیازی به استناد به قانون اساسی ندارد، اما بااینحال عدهای خواهان جلوگیری از درج ولایت فقیه بهعنوان یک ساختار در قانون اساسی بودند. آنها معتقد بودند آیتالله خمینی را تا ابد و تا زمانی که در حیات است «رهبر قانونی مملکت» قرار دهید، اما رهبری چون او با اینهمه پذیرش و اتفاق «در این هزاروچهارصد سال یک استثناست».«6» این اعتقاد بعدها در یک جمله معروف از مهندس بازرگان خلاصه شد: «ردای ولایت فقیه، تنها به قامت امام خمینی اندازه خواهد شد.»«7»
تئوریپردازان نظریه ردای نااندازه ولایت، نشانههای اثبات نظریهشان را میجستند و منتظر بودند که ولایت امر یا همان رهبری در امام بماند و نظام در بلاتکلیفی و سردرگمی روبه تجدیدنظر بیاورد و انقلابیون مجدّانه میخواستند نشان دهند که ولایت، در یک مصداق خلاصه نخواهد شد و رهبری انقلاب به دست فقیه دیگری سپرده خواهد شد.
روز مبادا
صبح روز چهاردهم خرداد سال 68 است، روز مبادای مجلس خبرگان فرارسیده است. حالا منتخبان خبرگان رهبری باید با تصمیمی سرنوشتساز سکان هدایت نظام را به دستان فردی بسپارند که مسیر نظام را از ریل اصلی خارج نکند و همسو با اهداف و آرمانهای امام برای نظام اسلامی گام بردارد. اینبار نه شعارهای مردم و نه احساسات و خروش همدلانهشان، که یک ساختار، متولی انتخاب رهبر بود؛ ساختاری که از سال 1361 با تشکیل مجلس خبرگان رهبری بهوجودآمده و حالا روز مبادایش فرارسیده است. تا پیش از این، خبرگان رهبری در فرآیندی، آیتالله منتظری را قائممقام و جانشین رهبری آینده نظام انتخاب کرده بودند، اما بیشتر از دوماه پیش از رحلت امام، ایشان [امام خمینی] آقای منتظری را بهصراحت از این سمت عزل کردند و حالا خبرگان ظاهراً با دستان تهی باید رهبری آینده را انتخاب کند.
رهبری فردی یا شورایی
اجلاسیه چهاردهم خرداد 1368 با قرائت وصیتنامه رهبر فقید انقلاب آغاز شد. خبرگان میپنداشتند که در وصیتنامه مذکور مطالب راهگشایی درباره رهبری آینده کشور وجود داشته باشد، اما بهجز کلیاتی دراینباره، هیچ نشانه یا سفارش مشخصی نظر آنها را جلب نکرد.
بحث داشتن «مرجعیت» طبق اصل 107 قانون اساسی و نبود گزینهای که در کنار سایر ویژگیها این مهم را دارا باشد، پیشنهاد نمایندگان را بهسمت رهبری شورایی هدایت کرد. آیتالله مشکینی، رئیس مجلس خبرگان، ضرورت مرجعبودن رهبر را یک «اشکال قانونیِ» احتمالی مطرح کرد و تلویحاً از رهبری شورایی حمایت کرد. «8» عدهای نیز مانند آیتالله حائری مخالف رهبری شورایی بودند. از نظر ایشان، امام مخالف رهبری شورایی بود و مردم نیز از رهبری شورایی احساس ناامنی میکنند.«9» در نهایت با جمعبندی موافقان و مخالفان، رهبری شورایی به رای گذاشته شد و «رهبری فردی» با 45 رای تصویب شد. «10»
بهترین گزینه
مشروح مذاکرات اجلاسیه چهاردهم خرداد سال 68 نشان میدهد که پس از رای آوردن رهبری فردی، بدون ذکر هیچ گزینه دیگری، رهبری آیتالله خامنهای بلافاصله از سوی جمعی از خبرگان مطرح میشود. این اتفاق با اصرار بعضی نمایندگان برای بیان اشارات منقول از امام درباره مطلوبیت رهبری آقای خامنهای همزمان شد. آقایان محسن مجتهد شبستری، معصومی شاهرودی و قریشی با فریاد بلند در صحن مجلس این خواسته را خطاب به هیئترئیسه مطرح کردند. با جدیشدن گزینه رهبری آقای خامنهای، خود او پشت تریبون قرار گرفت. ایشان در مخالفت با رهبری خود سخنانی ازجمله عدم نداشتن شرط مرجعیت و از سوی دیگر در آینده ممکن است بعضی از فقها از دستورات او پیروی نکنند مخالفت صریح خود را اعلام کرد. بااینوجود، عدهای از نمایندگان سخنان آقای خامنهای را به تواضع تفسیر کردند و استدلالهای او را نپذیرفتند. اینگونه شد که در پایان پس از سخنرانی آقای هاشمی رفسنجانی رایگیری آغاز شد و دوسوم نمایندگان با قیام خود، مهر تایید بر انتخاب آیتالله سیدعلی خامنهای زدند (گویا در آن دوره رایگیری با قیام و قعود انجام میشده است). در نهایت پس از پایان جلسه، 60 نفر از مجموعه 74 نفر به رهبری ایشان رای دادند.
ردایی که اندازه شد
حمایت از رهبری آیتالله خامنهای بلافاصله از روز پانزدهم خرداد، از سوی نهادها و جناحها و شخصیتهای انقلابی مطرح شد. در کنار حمایت ارگانها و شخصیتهای رسمی، دیدارهای عمومی آیتالله خامنهای با اقشار مختلف مردم آغاز شد که به «دیدارهای بیعت» شهرت یافت. در این دیدارها اقشار گوناگون باتوجه به قومیتها و یا تقسیمات کشوری و یا حرفهها و مشغولیتهای دولتی و غیردولتی در محل نهاد ریاست جمهوری که هنوز پایگاه اقامت و دیدارهای آقای خامنهای بود، حاضر میشدند.
نیروهای نظامی کشور متشکل از ارتش جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران نیز از نخستین گروههایی بودند که به استقبال رهبری جدید انقلاب رفتند؛ اما یکی از جنجالیترین بیعتها، صدور بیانیه از طرف جمعی از هنرمندان در رشتههای مختلف در بیعت با رهبر جدید انقلاب بود. علی نصیریان، جمشید مشایخی، خسرو شکیبایی، جمیله شیخی، گوهر خیراندیش، محمدرضا شجریان، علیرضا افتخاری و ... در زمره امضاکنندگان این بیانیه قرار داشتند. انتشار این بیانیه موجب خشم ضدانقلاب شد، زیرا توقع نداشتند چهرههای شاخص هنری پای این برگه را امضا کنند.
سال شگفت 68، سرنوشت رهبری در جمهوری اسلامی را با عزل آقای منتظری، رحلت امام و رهبری آیتالله خامنهای به یکباره رقم زد. تجربه بینظیر انتخاب رهبری جمهوری اسلامی، در تاریخ شیعه ماندگار شد. بیعت این مردم نجیب و فهیم با رهبری جدید نظام، به جهانیان ثابت کرد که آنها ایمان قلبی به اصل «ولایت فقیه» داشته و با تغییر اشخاص، خللی در آن وارد نمیشود.