فهیمه آقاخانی
در فضای خوانش تاریخی کمتر ایرانیای پیدا میشود که از مطالعه دوران قاجار دچار یاس و ناراحتی نشود؛ 130 سال حکومت قاجاریه و ازدستدادن بیش از یکسوم خاک پهناور ایران! پادشاهانی که به نام ایران و برای آن تاج پادشاهی بر سر میگذاشتند، اما به وقت دفاع از خاک وطن، بهجای «مقاومت» در برابر زور، تسلیم و گاهی برای حفظ تخت پادشاهی «سازش» را انتخاب میکردند. این رویه حتی در دوران پهلوی نیز با سیاستی دیگر ادامه داشت. از همان ماههای ابتدایی روی کارآمدن، نظام تازهتاسیس جمهوری اسلامی درگیر جنگی نابرابر شد، ولی اینبار متفاوت از همیشه؛ اینبار تاریخنویسان از بذل و بخشش خاک وطن ننوشتند. تفاوت دیدگاه نظام اسلامی با حکومتهای پیشین از چهچیزی نشئت میگرفت؟ روشنفکران مدعی در این برههها کجا بودند؟
اولویت اول: شکار، خوراک، حرم، سفر
«تضمین واقعی ایران در رقابتها و حسادتهای دو قدرت عظیم روس و انگلیس نهفته است. اگر ایران عاقلانه رفتار کند و تعادل این حریف را در مقابل آن دیگر نگاه دارد، میتواند استقلال و تمامیت ارضی خود را حفظ نماید.» «1» این تعریفی از فضای کلی سیاستخارجی ایران در دوران ناصرالدینشاه از زبان سفیر فرانسه است. در شرایطی که دو استعمارگر بزرگ روسیه و انگلستان کشورهای ضعیف را در قدرت خود داشتند، حکومت ناتوان و ضعیفی مانند قاجار که از صدر تا ذیل آن باوری به ایستادگی و مقاومت نداشتند نمیتوانست در مقابل زیادهخواهیهای استعمارگران قد علم کند. تاریخ قاجاریه پر از مصادیق امتیازها و رشوهها و خیانتهای اهل دربار است که حفظ خاک وطن، اولویت چندم آنها بود. بیعلاقگی شاهان قاجار به اصلاحات اساسی رفتار آنها را تعیین میکرد. ناصرالدینشاه بهعنوان شاهی که نزدیک به پنجاه سال در ایران حکومت کرد، نمونه این بیعلاقگی بهویژه در سالهای آخر سلطنت خود بود. او به قول میرزاحسینخان سپهسالار، صدراعظم اصلاحطلبش بیش از آنکه به اصلاح وضع کشور توجه کند، بهدنبال شکار و خوراک و حرم و سفر میرفت. «2»
خاکی که به تاراج رفت
قرن نوزدهم با ازدسترفتن قلمروی حکومت ایران در قفقاز آغاز شد. شکست ایران در جنگهای ایران و روس منجربه تحمیل قراردادهای گلستان و ترکمنچای شد که در پی آن بهترین مناطق خاکی و حاصلخیز شمالی ایران به حاکمیت روسیه درآمد. شکست حاکمان ایران در مبارزه با قدرتهای استعماری زمینهساز رفتار تمکینآلود آنها با این قدرتها شد. نادانی از منطق قدرتهای جدید، ناکامی در دستیابی به وسایل دفاع و آمادگی برای تسلیم در برابر قدرتهای فائق آنها را به قبول انواع فرومایگی وادار کرد. حتی «عباسمیرزا» که روزگاری قاطعانه از سرزمین ایران دفاع میکرد خواهان به رسمیتشناختن سمت خود بهعنوان ولیعهد شاه ایران توسط تزار و ثبت آن در قرارداد ترکمنچای شد. آگاهی به نقشی که قدرت روس از آن پس در تعیین سیاستها در ایران میتوانست ایفا کند او را به این عمل وادار کرده بود.
«نامههای او به نیکلا از آن پس به رابطه عبد و عبید میماند. از او میطلبید که مورد نوازش خسروانه او قرار بگیرد و هرطور که شایسته بزرگی خود میداند درباره مخلص توجه نماید.» «3» به قول سِر پرسی سایکس: «ایران بعد از امضای قرارداد ترکمنچای دیگر کشوری مستقل نبود.» «4»
حکومت قاجار تنها خاک را به خال هندویش نمیبخشید! بلکه واگذاری امتیازهای استعماری به دیگر قدرت استعماری جهان، انگلیس، از بیشمار خیانتهای قاجاریان است. واگذاری امتیازهای ننگینی مانند «امتیاز رژی» و «امتیاز رویتر» از مهمترین نمونههای آن است؛ بدون اغراق، امتیاز رویتر، شرمآورترین امتیازی بود که یک مملکت مستقل میتوانست به یک شخص خارجی واگذار کند. لُرد کرزن این امتیاز را چنین توصیف میکند: «کاملترین و فوقالعادهترین تسلیم همه منابع یک پادشاهی به دستان یک خارجی که حتی تا آن زمان تصورش هم برای احدی نمیرفت.» «5»
رقابت بر سر فروش ایران
سِر آرتور هاردینگ، دیپلمات انگلیسی، در شرایط اسفبار روزهایی که چوب حراج به مملکت از طرف مقامات سیاسی وقت زده میشد مینویسد: «کشور پادشاهی ایران مال غیرمنقول کهنهای است که روزگاری دراز به بدی اداره شده و آماده فروش فوری به هر دولت خارجی است که در حراج آن شرکت کند و بیش از دیگران به پرداخت بهای آن باشد یا بتواند به بانگ بلند، زمامداران منحطّ و بیدفاع او را تهدید کند.»«6»
یکی از راههای تضمین نفوذ، رشوهرساندن به مقامات ایرانی بود. اولین وزیر امورخارجه فتحعلیشاه ماهانه یک هزار روپیه از حکومت بریتانیا در هند دریافت میکرد. «7» وزیرمختار انگلیس درباره محمدعلیخان شیرازی، وزیرخارجه محمدشاه مینویسد: «او هرکاری را که من بخواهم تا آنجا که میتواند انجام میدهد. او همیشه پیش از اینکه تصمیمی بگیرد با من مشورت میکند و اگر من با تصمیم او مخالفت کنم او از آن صرفنظر میکند! مزدی که میگیرد در مقابل کاری که او میکند بیارزش است!» «8»
اگر بخواهیم سیاست روس و انگلیس در ایران نیمه دوم قرن نوزدهم تا آغاز قرن بیستم را در دو جمله خلاصه کنیم، باید بگوییم آنها با رقابت برای کسب حداکثر امتیاز و اشغال وسیعترین حوزه نفوذ شروع کردند و با توافق بر سر تقسیم ایران به دو حوزه نفوذ مستقل از یکدیگر در قالب قرارداد 1907 به رقابت خود پایان دادند.
طبل توخالی وطنپرستی
سلسله قاجار نفسهای آخر خود را میکشید که انگلستان تصمیم گرفت با کودتایی بهظاهر تمامایرانی به حکومت قاجار پایان دهد و دست روسها را که حالا درگیر انقلاب داخلی بودند برای همیشه کوتاه کند؛ حمایت از افسر قزاق ایرانی «رضاخان». با وجود آنکه هنوز اسناد رسمی مبنی بر دخالت مستقیم دولت انگلیس در کودتای سوم اسفند 1299 وجود ندارد، اما بررسی دیگر خطوط تاریخی مرتبط با آن ایام نقش آنها را انکار نمیکند! در دوره رضاشاه، سیاست دولت و حکومت او بر ناسیونالیسم افراطی باستانگرا قرار گرفت. ازبین بردن هویتهای قومی و یکسانسازی زبانی و فرهنگ در لوای احیای میراث باستانی و تاکید بر تاریخ و فرهنگ ایران قبل از اسلام، با روحیه مذهبی، قومی و جمعیتی جامعه ایرانی مطابقت نداشت.
نادیدهگرفتن واقعیت 1400 سال تاریخ و فرهنگ و تمدن دوره اسلامی ایران، انقطاع هویت ملی و دینی ایرانیان در تاریخ و فرهنگ جامعه ایرانی-اسلامی را بهدنبال داشت. تاکید رضاشاه بر ناسیونالیسم باستانگرا تا حدود زیادی تمایلات سکولاریستی او را که در آغاز آهنگی تدریجی داشت و سپس سرعت گرفت، منعکس میکرد. سیاست ناسیونالیستی و سکولاریستی او بهشدت مورد حمایت روشنفکرانی بود که گذشته ایرانی پیش از اسلام را میستودند و شکوهمند جلوه میدادند و حضور اعراب و اسلام در ایران را عامل عقبماندگی میدانستند.«9»
«دفاع از تمامیت ارضی»، مهمترین شاخصه برای شناختن میزان ایراندوستی یک خاندان یا جریان است. وقتی ترکیه در سال 1310 بر سر مناطق مرزی خود با ایران وارد مناقشه شد، حاکمیت ایران بدون درگیری بخشهایی از مناطق مرزی ایران را به بهانه حفظ دوستی با کشور همسایه به ترکیه بخشید.
نمیتوانم دُن کیشوت باشم
انگلستان از دیرباز به بهانه برقراری امنیت و بهواسطه ضعف حکومت قاجار در بحرین مستقر شد تا با آزادی عمل بیشتر به اهداف استعماری خود دست یابد. آنها با حمایت از شیوخ عرب و بستن قرارداد با کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس سعی داشتند مالکیت بحرین را از ایران بگیرند. در دوران پهلوی، دخالتهای انگلیس به اوج خود رسید. نمادهای ایرانی در بحرین را حذف کرد و افراد برای رفتوآمد به ایران نیاز به گذرنامه داشتند. بسیاری از ایرانیان ساکن بحرین به حکومت مرکزی نامه اعتراضی نوشتند، ولی پاسخ آنها دعوت به صبر و آرامش بود. «10»
محمدرضا پهلوی نیز ارادهای برای حفظ بحرین نداشت. او در سخنانی گفت: «ما با اشغال سرزمینها با توسل به زور مخالفیم.» «11» این مواضع از سوی شخص اول مملکت چراغ سبزی برای انگلیس بود که بر منازعه 150ساله پایان دهد و با مذاکرات پنهانی و وعده حفظ مالکیت ایران بر جزایر سهگانه (ابوموسی، تنب بزرگ، تنب کوچک) ایران را وادار به پذیرش جدایی بحرین کند. «12» شاه معتقد بود: «انگلیس، بحرین را به ایران پس نخواهد داد و من نمیتوانم مثل دُن کیشوت رفتار کنم. برای ایفای نقش برتر در خلیج فارس، ناچارم از ادعای خود بر بحرین دست بردارم.» «13»
دوران حکومت 36ساله محمدرضاشاه تنها با بخشیدن از خاک وطن به اتمام نرسید. القای قوانینی مانند اصلاحات ارضی و کاپیتولاسیون ازجمله لوایح استعمارگونهای بود که در میانه استبداد و خفقان شدید پهلوی، صدای مرجع تقلید ساکن قم را نتوانست خاموش کند. حاجآقا روحالله خمینی، از همان ابتدای دهه چهل نتوانست صرفاً سکوت و نشستن در حوزه و رسیدگی به امور مذهبی را تحمل کند و از همان ابتدا مخالفت خود را با روشنگری برای ملت با سیاستهای شاه اعلام کرد.
حفظ تمامیت ارضی
در تمام روزهایی که ایرانِ جان در حکومتهای قاجار و پهلوی مورد سوءاستفاده کشورهای استعمارگر و نفوذیها و رشوهبگیران داخلی قرار میگرفت، طبقه روشنفکران غربزده و قلمبهدستان وابسته بهجای دفاع از خاک ایران بهواسطه قلمها و تریبونهایشان، نوک تیز حملات و تخریبها را بهسوی مذهب و روحانیت نشانه میگرفتند. روحانیت شیعه، شهادت را اصل و اساس کار خود میداند و آنجا که دین و ملیت و کشور اسلامی در معرض خطر داخلی و خارجی قرار گیرد، قیام و حرکت انقلابی را فریضه دینی میداند و مبارزه را تا پای جان فرض میشمارد. به شهادت تاریخ، این تنها روحانیت مسئول و آگاه و جانباز شیعه بوده است که مبارزه با حکومتهای خودکامه وقت را بر خود فرض دانسته و در لحظات حساس تاریخ نقش خود را ایفا کرده است. مصادیق آن را میتوان در جنگهای ایران و روس و حکم فتوای دفاع از خاک وطن توسط «آقا سیدمحمد مجاهد»، فتوای تاریخی میرزای شیرازی در لغو امتیاز تنباکو، اعتراض حاجملاعلی کنی در امتیاز رویتر، نقش ویژه روحانیت در ایجاد نهضت مشروطه، دفاع از خاک وطن در مقابل هجوم نیروهای بیگانه با دلاوریهای رئیسعلی دلواری و میرزاکوچکخان جنگلی، نطقهای شجاعانه آیتالله مدرس در مجلس و مقابله با دسیسههای داخلی و خارجی و ... جستوجو کرد.
نهضت امام خمینی در دهه چهل و 16 سال مبارزه تا پیروزی انقلاب اسلامی، پشتوانه سالها روشنگری روحانیت به همراهی مردم است که توانست به سالها استبداد و استعمار حاکم بر خاک ایران پایان بخشد. «این مملکت را که مورد علاقه همه روحانیون است و استقلال و تمامیت ارضی آن مورد علاقه آنهاست دستهای مرموزی دارد به پرتگاهی میکشاند مگر آنکه خداوند تعالی به برکت ولیعصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف حفظ فرماید.» «14»
نهضت مبارزات امام خمینی رحمهاللهعلیه بهعنوان برش دیگری از حضور روحانیت در عرصه سیاسی و اجتماعی تجلیگاه صحنههای پرشور دفاع از تمامیت ارضی میهن اسلامی بوده است. هشت سال دفاع مقدس آزمون عملی و روشنی از هدایت و توجه و تعصب حضرت امام به موضوع تمامیت ارضی است. بازتاب توجه ویژه حضرت امام به مسئله تمامیت ارضی کشورمان را در ماههای آغازین نهضت مبارزات اسلامی در نامه تشکر ایشان به آیتالله سیدهادی میلانی یکی از مراجع تقلید وقت میتوان مشاهده کرد. ایشان در این نامه مینویسند: «... مطالب به نظر حقیر در پرده ابهام عجیبی است و مسائل روز بههیچوجه روشن نیست و اخبار گوناگون داخل و خارج موجب نگرانی شدید اینجانب است و خوف آن است که دستهای خبیث ناپاکی بخواهند به تمامیت ارضی مملکت خداینخواسته لطمهای وارد کنند. اولیای امور یا غافل هستند یا معذور؛ در عین حال که وضع خارجی خصوصاً مطالبی که در موضوع خوزستان و کردستان گفته میشود و اخیراً در جراید راجع به خوزستان نوشته میشود و دولت باید آرامش داخلی را به هر نحو حفظ کند، دیده میشود که کارهای تحریکآمیزی در داخل انجام میگیرد ... این مطالب حقیر را ناراحت و نگران نموده است.» «15»