فهیمه آقاخانی، پژوهشگر تاریخ معاصر
از همان روزی که با قلبی آکنده از فشار و ناراحتی، علمای اسلام و مردم و ارتشیان را مخاطب سخنان خویش قرار داد، تابهامروز، زنجیرهای استعمار و بردگی یکییکی از هم گسسته میشوند؛ زنجیرهایی که نهتنها به سقوط رژیم وابسته به آمریکا و اسرائیل منجر شد که اکنون هیمنه الگوی دموکراسیشان و مدعی بزرگارتش غرب آسیا، رژیم صهیونیستی نیز به دستان سربازان پیر خمین فروریخته است؛ سربازانی که آن روزها در گهوارههایشان قصهها و افسانههایی از مردانگی و مقاومت در برابر ظلم را میشنیدند، حالا در خط مقدم، چشم در چشم دشمن برای وطن میجنگند.
رهبران مبارزی که با تاسی از قیام عاشورا و سخنرانیهای روشنگرانه امام، مسیر عزت را به ذلت در زیر پرچم غیر ترجیح داده و آنها را از مرگ هراسی نیست.
اما هزینه این مقاومت گاهی به تبعید رهبرانش میانجامد و گاهی به ریختهشدن خون آنها. روزی سخنرانی افشاگرانه امام رحمهاللهعلیه علیه کاپیتولاسیون که منجر به تبعید چندینساله ایشان از کشور شد و این روزها شهادت رهبران جبهه مقاومت پس از طوفانالاقصی. آیا تبعیدها و کشتهشدنها خللی در عزم و اراده امت اسلامی تا رسیدن به سرمنزل مقصود ایجاد میکند؟ از آغاز نهضت امام تابهامروز چه جانهایی را از دست دادیم و ثمره خونشان چه شد؟
به شاه حمله کنید، به آمریکا نه!
همزمان با روز تولد محمدرضا پهلوی، خبری دهانبهدهان پیچید که حاکی از آن بود آیتالله خمینی در منزل خود بهمناسبت تولد حضرت زهرا سلاماللهعلیها سخنرانی خواهند کرد. مردم از گوشهوکنار شهر قم و عدهای از تهران خود را به منزل آیتالله رساندند تا از نزدیک شاهد سخنان او باشند. خبر این سخنرانی حتی نیروهای امنیتی پهلوی را نیز حساس کرده بود تا آنجا که مطمئن شدند این سخنرانی افشاگرانه علیه قانونی است که چندروز قبل بدون سروصدای رسانهای تصویب شده بود؛ حق مصونیت قضایی (کاپیتولاسیون) برای اتباع آمریکایی. آنها حتی در آن روز نمایندهای برای دیدار با آیتالله و انصراف ایشان از ایراد سخنرانی به قم فرستادند، اما ایشان حاضر به پذیرش او نشد و فرزندش آقامصطفی خمینی پای سخنان او نشست و نماینده رژیم نیز چنین گفت: «آمریکا بهمنظور کسب وجهه در میان مردم ایران با تمام قدرت فعالیت میکند، پول میریزد و از نظر قدرت در موقعیتی است که هرگونه حمله به آن، بهمراتب خطرناکتر از حمله به شخص اول مملکت است. آیتالله خمینی اگر بنا دارند نطقی ایراد کنند باید خیلی مواظب باشند که به دولت امریکا برخوردی نداشته باشد که خیلی خطرناک است و با عکسالعمل تند و شدید آنان مواجه خواهد شد. دیگر هرچه بگویند حتی حمله به شاه چندان مهم نیست.» «1»
تمام گرفتاری ما از اسرائیل است
نخستین جملهها نشان از اندوه سنگین بر جانش بود. اشک شنوندگان روز میلاد دختر پیامبر را به روزهای سوگواری شبیه کرد: «ایران دیگر عید ندارد ... عزا کردند و چراغانی کردند ... دستهجمعی رقصیدند ... عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند ...»«2» ایشان در کنار تاکید بر آگاهسازی ملت از تصویب چنین قانونی نوک تیز سخنانشان را بهسمت آمریکا و مشخصاً رژیم صهیونیستی برده و فرمودند: «تمام گرفتاری ما از این آمریکاست! تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است! اسرائیل هم از آمریکاست ...»«3» سخنانی که به گفته حکومت، صوت ضبطشدهاش تا روستاهای خوزستان نیز رسیده بود. «4» سخنرانی که تمام شد به داخل یکی از اتاقها برای استراحت رفته و فرمودند: «راحت شدم، تکلیفم را انجام دادم، حالا هرچه میخواهد پیش آید، بیاید!» «5»
حالا یک راه برای رژیم مانده بود: تبعید همیشگی آیتالله به خارج از ایران و دلهرهای عظیم برای یاران خمینی! سرانجام نهضت بدون حضور او چه میشود؟
تبعید از وطن
در شرایطی که وسایل ارتباطجمعی حداقلی بود و امام نیز تحت شدیدترین تدابیر امنیتی از سوی کشور ترکیه و بعدها نیروهای امنیتی عراق بودند بازهم خللی در عزم و اراده ایشان برای رهبری نهضتی که آغازکنندهاش بود، وارد نشد. پس از سه سال و نیم سکوت، اعلامیههای امام از خطاب قراردادن نخستوزیر وقت (هویدا) تا هشدار به رویه کنونی حوزههای علمیه یکی پس از دیگری منتشر شد؛ اعلامیههایی که نهتنها مسائل عمومی کشور که حساسیت نسبت به جهان اسلام را نیز دربرمیگرفت. جنگ ششروزه اعراب با اسرائیل آغاز شده بود و امام به فاصله دو روز پس از حمله، خطاب به جوامع مسلمان نوشتند: «این ماده فساد باید با همت ممالک اسلامی و ملل بزرگ اسلام ریشهکن شود.» «6» مصاحبهها و اعلامیههای امام در طول سالها تبعید چراغ راهی برای مبارزان بود و در نهایت منجر به سقوط رژیم پهلوی و تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران شد.
تابستان داغ سال 60
حفاظت از «انقلاب اسلامی» از همان ساعات ابتدایی پس از تسخیر پادگانها و پاسگاهها در عصر 22 بهمن 1357 به دغدغه اصلی انقلابیها تبدیل شد. بحرانهای پیدرپی میرفت تا کشتی تازه به دریا رفته را با طوفانی سهمگین روبهرو کند؛ شورش تجزیهطلبان و حمله رژیم بعث عراق به خاک ایران از یکسو و تنشهای داخلی مانند اختلافنظر دولت موقت با اهداف و آرمانهای انقلاب، روی کارآمدن آقای بنیصدر بهعنوان اولین رئیسجمهور نظام و همراهی او با جریانهای معاند و در نهایت عزل او همراه با ترورهای هدفمند و کور منافقین از سوی دیگر هر حکومتی را از پا میانداخت، اما برای نظام اسلامی تازهتاسیس درست عکس آن اتفاق افتاد.
شهادت دکتر مصطفی چمران در جبهههای جنگ سرآغاز «تابستان داغ» سال 60 بود؛ تابستانی که خبرهای ناگوارش یکی پس از دیگری دلهای ملت انقلابی را نگران میکرد و در دل عدهای بذر ناامیدی از آینده انقلاب را کاشت. ترور آیتالله خامنهای، ترور دکتر بهشتی و جمعی از وزرا و نمایندگان و مسئولان کشور و در نهایت ترور رئیسجمهور وقت، دکتر رجایی و مهندس باهنر، وحشت را به دل همگان انداخته بود، اما در اندیشه و نگاه امام ذرهای یاس و وحشت نمایان نمیشد.
آرامش است عاقبت اضطرابها
یکی از مسئولان وقت مینویسد: «بعد از شب فاجعه هفتم تیر همه مسئولان در هراس بودند که انقلاب چه میشود؛ چون گروهی از بالاترین رده مسئولان مملکتی در یک شب شربت شهادت نوشیدند که در میان آنها بزرگترین شخصیت قوه قضائیه، شهید مظلوم آیتالله دکتر بهشتی و سایر شخصیتهای بالای کشور بودند. صبح آن روز، مرحوم شهید رجایی و باهنر با جمعی از وزرا برای کسب تکلیف خدمت امام آمدند، ولی همه خودشان را باخته بودند. از خدمت امام که برگشتند، آقای رجایی گفت: «امام با چند کلمه همه ما را آرام کردند.» ایشان فرمودند: «حوادث در عالم زیاد است و با شهادت جمعی از بزرگان نباید مقصد را رها کرد.» بعد از دیدار آنها با امام چنان آرامشی در آنها پیدا شد که با اطمینان خاطر از همانجا به محل کار خود بازگشتند.» «7»
صخره سخت
حتی وقتی که برای همیشه رفت، گفت: «با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و بهسوی جایگاه ابدی سفر میکنم.» «8» حالا ناخدای این کشتی آیتالله خامنهای است؛ رهبری که معتقد است: «قدرتهای استکباری باید بدانند که انقلاب ما مانند «صخره سخت» است و نمیتوان به او ضربه زد و چیزی از او کاست. ما باید این اقتدار و ابهت را حفظ کنیم. امید ملتهای مسلمان به انقلاب و جمهوری اسلامی، بهخاطر همین صلابت است.» «9» حالا آیتالله خامنهای نهتنها برای ملت ایران که برای همه ملتهای آزاده جهان، خمینی دیگر است. گروههای مقاومت فلسطینی که با پیروزی انقلاب اسلامی انگیزه دوچندان برای مبارزه با صهیونیستها و آزادی فلسطین پیدا کردند از یکسو و حزبالله لبنان که مولود انقلاب است از سوی دیگر پیوسته بر روابط ناگسستنی خود با جمهوری اسلامی تاکید میکنند.
نامهنگاریهای متعدد در کنار دیدارهای مختلف رهبران مبارز فلسطینی گواه این ادعاست: «برادر مجاهد عزیز آقای دکتر اسماعیل هنیه دامت توفیقاته، در روزهایی که شدتیافتن ظلم و قساوت دشمن صهیونیست در غزه، دلبستگان به مسئله فلسطین را غمگین و خشمگین ساخته، لازم میدانم بار دیگر بر مواضع همیشگی جمهوری اسلامی در این مسئله مهم که در صدر مسائل امت اسلامی است تاکید کنم. بیشک مبارزه و مقاومت تنها راه نجات فلسطین مظلوم و تنها نسخه شفابخش جراحات وارد بر پیکر آن ملت شجاع و سرافراز است.» «10»
تربیتیافتگان مکتب خمینی
حضور نظامی و گسترده ایالات متحده آمریکا در منطقه، تولد نامشروع گروهکهایی همچون «داعش» را به همراه داشت؛ گروهک جنایتکاری که با حمایت کشورهای غربی و رژیم صهیونیستی سالها در خاک سوریه و عراق جنایت کرد و بهدنبال فتح سرزمین و خلافت اسلامی بود. اینبار اما بهمانند میانههای قرن بیستم میلادی و جنگ ششروزه اعراب و اسرائیل نبود که در نهایت صهیونیستها اراضی بیشتری اشغال کنند. حالا جبهه مقاومت به فرماندهی شهید قاسم سلیمانی و شهید ابوالمهدی المهندس شکلگرفته و با بسیج مردمی پس از سالها جنایت داعش در منطقه، پیروز شدند. فرماندهانی که پابهپای سربازان در خط مقدم جنگیدند و در نهایت به شهادت رسیدند. پیام تسلیت رهبری انقلاب اما در کنار فقدان عظیم ازدستدادن آنها حاوی یک پیام بود: «او نمونه برجستهای از تربیتشدگان اسلام و مکتب امام خمینی بود. با رفتن او به حول و قوه الهی کار او و راه او متوقف و بسته نخواهد شد، ولی انتقام سختی در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را به خون او و دیگر شهدای حادثه دیشب آلودند. شهید سلیمانی چهره بینالمللی مقاومت است و همه دلبستگان مقاومت خونخواه اویند. همه دوستان و نیز همه دشمنان بدانند خط جهاد مقاومت با انگیزه مضاعف ادامه خواهد یافت و پیروزی قطعی در انتظار مجاهدان این راه مبارک است.» «11»
فلسطین نفس میکشد
در پانزدهم سپتامبر 2020، معاهده ابراهیم بین رژیم صهیونیستی از یک سو و امارات و بحرین از سوی دیگر امضا شد. امارات طی این قرارداد بهعنوان رهبر حرکت عادیسازی در منطقه تثبیت شد. از آن به بعد، مراکش را به همراهی ترغیب کرد و پس از آن سودان را مجاب به این عمل کرد و در گام بعدی سعی داشت تا عربستان سعودی را نیز همراه کند. اکنون بیش از چهار سال از توافق ابراهیم گذشته است؛ توافقی که رژیم صهیونیستی از طریق آن توانست به اهداف و دستاوردهای بسیاری دست یابد، در حالی که برای امارات تنها برخی منافع اقتصادی، تامین شده است. باوجود حملات مکرر رژیم به غزه و همچنین یورشهای پیدرپی به مسجدالاقصی و عدم تامین خواستههای صاحبان اصلی این سرزمین، امارات همچنان مدعی است که عادیسازی به نفع آرمان فلسطین است. «12»
خیانت سران عرب به نسلکشی در فلسطین آنقدر هویدا بود که مردمان باریکه غزه را بر آن داشت به رهبری مجاهدان حماس و با عملیات «طوفانالاقصی» به دنیا بگویند هنوز در خاک فلسطین عدهای بهسختی زندگی میکنند، نفس میکشند و میخواهند در خاک خودشان بمانند، آنهم در خانهای کهن به نام فلسطین.
حماسه جاری است
یکسالواندی از عملیات بزرگ طوفانالاقصی گذشته است. بنابر برخی آمار منتشرشده، حدود 1200 نفر از صهیونیستهای غاصب کشته و بیش از 250 نفر به اسارت نیروهای مقاومت فلسطین درآمدند؛ اتفاقی کمسابقه در سرزمینهای اشغالی. اقدام تلافیجویانه صهیونیستها که در تمام عمر حضورشان، ترور و قتل و خشونت جزو لاینفک آنها بوده است انتظاری دور از دسترس نبود. بیش از 42 هزار شهید فلسطینی که اکثریت آنها را زنان و کودکان دربرگرفته، گواه این مدعاست. در این میان رهبران گروههای مقاومت از تیررس این جنگ نابرابر در امان نماندند. ترور اسماعیل هنیه، فواد شکر، ابراهیم عقیل و در نهایت سیدحسن نصرالله و یحیی سنوار، این سوال بزرگ را در دل دوست و دشمن ایجاد کرد: عملیات طوفانالاقصی به چه قیمتی؟
به نظر میرسد اصل این سوال اشتباه است، چراکه طوفانالاقصی بخشی از فرآیند چند دهساله است برای آرمان عظیمی به نام آزادی قدس و فلسطین.
اما امروز دیگر ما کسانی هستیم که تصمیمهایمان بر روی تجربه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و جنگ سیوسه روزه و مبارزه با داعش و ... بنا شده است. شاگردان مکتب خمینی امروز آبدیده شده و خوب میدانند که مسیر مبارزه، هزینه و زحمت و صبر لازم دارد. امروز میدانیم که در این مسیر ابتلائات ناگزیر هستند. باور داریم که آرمان هرچه بزرگتر، هزینه هم بیشتر خواهد بود! و امروز چه آرمانی بزرگتر از نابودی اسرائیل و بازگشت فلسطینیان به خاک وطن؟
و شاید پاسخ به این سوال را بتوان در دل سخنرانیها و فریادهای همان شاگردان مکتب روحالله و رهبران شجاع و شهید جبهه مقاومت یافت. وقتی شهید سیدحسن نصرالله فریاد میزد: «ما اگر بر دشمن پیروز شویم که پیروزیم و اگر شهید هم شویم باز پیروز هستیم.» «13» و شاید تراژدیترین و حماسیترین شهادت رهبران مقاومت را شهید یحیی سنوار رقم زد؛ شهیدی که مبتکر عملیات باشکوه 7 اکتبر بود و از سوی رسانهها بارها و بارها ترور شخصیتی شد و برچسب جاسوس و فراری در تونلهای مخوف را به جان خرید، اما در سکانس پایانی زندگیاش در شصتواندی سالگی با لباس رزم و چفیه فلسطینی تا آخرین لحظه دست از مبارزه برنداشت؛ چون معتقد بود: «صلح و مذاکره در کار نیست؛ یا پیروز میشویم یا کربلا رخ میدهد.»