دکتر فهیمه آقاخانی، پژوهشگر تاریخ معاصر
«امروزه که به وقایع دو سال گذشته میاندیشم، گهگاه با خود میگویم که شاید ما در اتخاذ بسیاری از این تدابیر شتاب کردیم. شاید میبایست شرایط ورود به دانشگاهها را دشوارتر میکردیم.» «1» این جملات بخشی از اعترافات محمدرضاشاه پس از سقوط سلطنتش درباره دانشجویان است؛ از دانشجویانی که روزی در اعتراض به حضور معاون رئیسجمهور وقت آمریکا در دانشگاه دست به اعتراض زدند و خونشان بر زمین دانشگاه ریخت تا دانشجویانی که سالها بعد در کنار مردم به تظاهرات علیه حکومت پهلوی برخاستند. فضای روشنفکری و غربزده حاکم بر روح دانشگاه، چگونه برای جوانان دانشجو رنگ باخت و نتوانست عده زیادی از آنها را با خود همراه کند؟ این خط استعمارستیزی قشر دانشگاهی چگونه منجر به همصدایی با مردم در «نه» بزرگ به رژیم پهلوی شد؟ امتداد این خیزش ارزشمند و آگاهانه امروز به کجا رسیده و خودش را نشان میدهد؟
رویای بربادرفته
در همان روزهای ابتدایی آذر، اعلامیهای کوتاه از سوی دربار منتشر شد که از سفر نایب ریاستجمهوری آمریکا، ریچارد نیکسون و همسرش تا چندروز دیگر خبر میداد! روزنامه اطلاعات هم تیتر یک خود را به از سرگیری دوباره روابط ایران و انگلستان اختصاص داد. اینها همه حکایت از آن داشت که تمام تلاش و رویای ملیشدن صنعت نفت بهواسطه رهبرانش بربادرفته است.
روزهای چهاردهم و پانزدهم آذر سال 1332، دانشجویان تصمیم گرفتند نفرت و انزجار خود را به این خبر نشان دهند. آنها در محوطه دانشگاه تظاهرات پراکندهای را آغاز کردند و در بیرون از دانشگاه اعتصاباتی در بازار تهران در اعتراض به حضور معاون رئیسجمهور آمریکا صورت گرفت. فردای آنروز، نیروهای گارد امنیتی در محوطه دانشگاه به حالت آمادهباش قرار گرفتند. عقربههای ساعت از ده صبح گذشته بود که ناگهان چند سرباز با مسلسل وارد کلاس نقشهبرداری شده و دانشجویان از ترس فرار کردند، ولی به فاصله چند دقیقه نیروهای گارد رسماً وارد دانشکده فنی شده و دانشجویان را به رگبار بستند.
سه قطره خون
با وجود آنکه دانشجویان معترض با دیدن نیروهای نظامی آن روز اعتراض نکرده و مستقیم به کلاسهای خود رفتند، اما انگار برنامهای ازپیشتعیینشده برای مقابله با آنها ریخته شده بود؛ زهرچشمگرفتن از دانشجویانی که ذهن آنها محصور در درس و دانشگاه نبود، تا در آینده جرئت نکنند و دیگر در سیاستهای دولت لب به اعتراض نگشایند. خبر واقعه 16 آذر بهسرعت در تمام تهران پخش شد. تمام دانشگاههای تهران و اکثر شهرستانها در اعتراض به این جنایت اعتصاب کردند. رسانههای حکومتی نیز در توجیه این کشتار وانمود کردند که: «دانشجویان برای گرفتن تفنگ سربازان حمله کردند و سربازان تیرهایی را به هوا شلیک نمودند». یکی از مطبوعات نیز در واکنش به این سفسطه نوشت: «اگر تیرها هوایی شلیک شده، پس دانشجویان پر درآورده و خود را به گلوله زدند». «2»
بیداری در قلب آمریکا
فضای ضدحکومتی در سراسر کشور غالب شده بود. حالا طیف وسیعی از مردم کوچه و بازار تا دانشجویان و نخبگان دانشگاهی مخالفت خود را به رژیم با حضور در تظاهرات پیدرپی خیابانی نشان میدادند، اما دامنه این اعتراضات محدود به خاک ایران نبود؛ بسیاری از دانشجویان خارج از کشور نیز در کنار ادامه تحصیل، از هر فرصتی برای اعتراض به سیاستهای شاه استفاده میکردند. دانشجویان ایرانی شاغل به تحصیل در آمریکا نیز از این قاعده مستثنی نبودند. آبان سال 1356 همزمان با سفر محمدرضا پهلوی به واشنگتن، بهترین فرصت برای نشاندادن اعتراض دانشجویان به حکومت پهلوی در حضور قاب دوربین رسانههای بینالمللی بود. سفارت ایران در آمریکا برای آنکه تظاهرات ضدشاه را مهار کند، تظاهراتی متقابل از طرفداران شاه ترتیب داد. طرفداران از ایالتهای مختلف آمریکا به واشنگتن آورده شدند و علاوهبر هزینه پرواز و خوراک و اقامت، به هر نفر مبلغی پرداخت شد، اما این تدبیر نتیجه معکوس داشت؛ 25 آبان وقتی شاه و ملکه مهمان کارتر و همسرش بودند و مراسم سخنرانی کارتر در حیاط کاخ سفید در جریان بود، طرفداران و مخالفان شاه باهم درگیر شدند و پلیس آمریکا مجبور به دخالت و استفاده از گاز اشکآور شد، اما جریان باد گاز اشکآور را به حیاط کاخ سفید هدایت کرد و دوربینهای زنده، سخنرانی کارتر و شاه را درحالیکه اشک از چشمانشان جاری بود و شعارهای «مرگ بر شاه فاشیست» و «مرگ بر آمریکای امپریالیست» زده میشد، ضبط و به سراسر جهان مخابره کردند. «3»
صدای اعتراض به گوش جهانیان
پیروزی انقلاب اسلامی ایران که گام بزرگی در تحقق مردمسالاری دینی در کشور و حاکمشدن اراده مردم بر سرنوشت خویش بود، با پیشگامی جنبش دانشجویی در اکثر حوادث سرنوشتساز پس از انقلاب همراه بود. تسخیر لانه جاسوسی، انقلاب فرهنگی در دانشگاهها و حضور در جبهههای جنگ تحمیلی و ... از اقدامات درخشان جنبش دانشجویی در دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است. در این میان، تسخیر سفارت آمریکا به دست دانشجویان از مهمترین نقشآفرینی آنها در تاریخ معاصر است.
اخبار سراسری شبکه یک تلویزیون درست مثل همیشه راس ساعت 14 روی آنتن رفت. خبر اولی که پخش شد، ایرانیان را میخکوب کرد: سفارت آمریکا در تهران دقایقی پیش تسخیر شد. جمعیتی که خود را «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» مینامیدند در اطلاعیهای هدف از تصرف سفارت را رساندن صدای اعتراض خود به گوش جهانیان دانست: «اعتراض به آمریکا جهت پناهدادن و استفاده از شاه جنایتکاری که قاتل دهها هزار زن و مرد بهخونخفته در این مملکت است، اعتراض به آمریکا به علت ایجاد فشار تبلیغاتی مسموم و انحصاری و کمک به حمایت از افراد ضدانقلابی و فراری برعلیه انقلاب اسلامی ایران، اعتراض به آمریکا بهخاطر توطئهها و دسیسههای ناجوانمردانهاش در مناطق مختلف کشور ما و نفوذ در ارگانهای اجرایی مملکت، اعتراض به آمریکا ...» «4»
شیطان بزرگ و انقلاب بزرگتر
کشف انبوه اسنادی که بازتابنده توطئهها و طرحهای عملیاتی دولت آمریکا در ایران بود، دانشجویان را به تصمیم خود مطمئن کرده بود و گزارش آن رسانهای میشد و هرروز جمعیت تظاهرکنندگان در حمایت از این حرکت دانشجویان بیشتر میشد.
در کنار اقبال طبقات مختلف جامعه و پشتیبانی تقریباً تمامی گروههای سیاسی، امام خمینی هم در سخنرانی 14 آبان حمایت خودشان را نشان دادند: «در نظرم است که در یک روایتی که رسول خدا که مبعوث شد، آن شیطان بزرگ فریاد کرد و شیطانها را دور خودش جمع کرد و اینکه مشکل شد کار بر ما. در این انقلاب، شیطان بزرگ که آمریکاست، شیاطین را با فریاد دور خودش دارد جمع میکند و چه بچهشیطانهایی که در ایران هستند و چه شیطانهایی که در خارج هستند، جمع کرده است و هیاهو به راه انداخته است.» «5» در همین سخنرانی است که امام برای اولینبار دولت آمریکا را «شیطان بزرگ» نامیدند.
بیداریم، حتی در خاموشی رسانهها
نقشآفرینی دانشجویان محدود به فعالیتهای سیاسی نبود؛ انقلاب فرهنگی در دانشگاهها، حضور در جبهههای جنگ تحمیلی، حضور و تاثیر در نهادهای انقلابی همچون سپاه پاسداران، جهاد سازندگی، حضور فعال و مستمر در اردوهای جهادی و ... تا حضور درخشان در عرصههای علمی بخشی از حضور فعالانه دانشجویان بود که محدود به زمان و مکان خاص نشد. نقد و اعتراض به برخی سیاستهای خرد و کلان دولتهای مختلف در حمایت از معیشت و رفاه مردم تا بیتفاوت نبودن به مسائل روز بینالمللی از جمله کنشهای اجتماعی دانشجویان بهعنوان موذنان جامعه است.
همزمان با دور جدید تظاهرات علیه نسلکشی صهیونیستها در فلسطین و لبنان، نهتنها مانند همیشه فریاد عدالتخواهی و صلحطلبی دانشجویان ایرانی در محکومیت این جنایت را درپی داشت، بلکه دانشجویانی از سراسر جهان را نیز با خود همراه کرد؛ دانشجویانی از قلب دانشگاههای آمریکا تا کشورهای آفریقایی با حضور خود در تجمعات و تظاهرات علیه ماشین کشتار صهیونیستها به بیداری افکار عمومی و شکستن بایکوت رسانهها در چشمپوشی آنچه در غزه و لبنان میگذرد، کمک میکنند.
خوابزدهها را بیدار کنید
نظریهپردازان علوم سیاسی در مورد طبقات و گروههای دخیل در انقلاب معتقدند که: «شهر کانون مخالفت در درون کشور است، طبقه متوسط کانون مخالفت در درون شهر است، روشنفکران فعالترین گروه مخالف در میان طبقه متوسطاند و دانشجویان منسجمترین و کارآمدترین انقلابیان در میان روشنفکراناند.» «6» یورگن هابرماس نیز دانشجویان را یک «عامل انقلابی» همچون طبقه کارگر صنعتی در نظر نمیگیرد؛ از نظر او حرکت جمعی و فراگیر دانشجویان یک «عرصه نمادین» را در جامعه بهوجود میآورد که از طریق آن «عرصه عمومی» که زیر فشار هژمونی دستگاههای تبلیغی، سیاسی و اقتصادی رسمی قرار دارد، تا حدی فراخ میشود. از نظر او اگر «عرصه عمومی نقد» از اقتدار سیاسی و اقتصادی دولت و گروههای قدرتمند آزاد نباشد، حتی دموکراسیهای پارلمانی میتوانند آفتزا شوند و نابرابری ساختاری را تشدید کنند؛ لذا دانشجویان با تکرار حرکتهای جمعی، نشستهای عمومی و بیانیههای خود به آزادسازی فضای عرصه عمومی به نفع کل جامعه کمک میکنند و صاحبان قدرت رسمی اعم از سیاسی، اقتصادی و تبلیغی مجبور میشوند حساب کار خود را کرده و دست و پای خود را در برابر افکار عمومی جمع کنند. «7»
امام خمینی از سال 1340 به بعد که بهصورت گسترده وارد مبارزه علیه حاکمیت طاغوت گردید، همواره دانشجویان را قشری موثر در نظر داشتهاند و بهرغم وضعیت فرهنگی، اجتماعی و فکری آن دوران که فاصله زیادی بین حوزه و دانشگاه و مردم وجود داشت و دانشگاه پدیده تقریباً ناشناختهای بود و رسانههای گروهی بهدلیل عدم پیشرفت و گستردگی و توسعه نتوانسته بودند مردم را با دانشگاه آشنا کنند، ایشان با دانشجویان سخنگفته و آنها را دعوت به دخالت در روند تحول نمودهاند و اتفاقاً نقش اساسی تحولی را به دانشجویان واگذار میکنند. در آن زمان، حوزه از نظر دانشگاه متهم به تحجر و دانشگاه از طرف حوزه متهم به بیدینی بود، اما امام در چنین شرایطی از قشر دانشجو غافل نبود و بهخوبی از نیرو و توان این قشر در ایجاد تحول آگاهی داشتند. ایشان در سال 1343 فرمودند: «بر اساتید دانشگاه است که جوانان را از آنچه زیر پرده است مطلع کنند». «8» در سال 1346 نیز فرمودند: «بر شما جوانان روشنفکر است که از پا ننشینید تا خواب رفتهها را از این خواب مرگبار برانگیزانید و با فاشکردن خیانتها و جنایتهای استعمارگران و پیروان بیفرهنگ آنها، غفلتزدهها را آگاه نمایید و ...». «9»
دانشجو از نظر امام عامل «روشنگری اجتماعی» است و زمانی میتواند موفق باشد که بتواند آگاهی خود را در مسیر ارزشهای الهی بهکار گیرد و خود را از اقشار دیگر بهویژه روحانیون جدا نسازد. میتوان گفت بخش مهمی از اظهارات امام درباره دانشجویان به دانشجویان کشورهای تحت سلطه استعمار برمیگردد و ایشان یکی از مهمترین روشنگریهای دانشجویان را آگاه ساختن مردم از نقشههای استعماری میدانند و معتقدند دانشجویان عموماً ضداستعمار هستند.