مهدی زارع، روزنامهنگار
«مردم» چیست؟ این واژه پرتکرار و در عین حال مبهم، ذهن بسیاری از دانشمندان عرصه علوم انسانی را به خود مشغول کرده است. آگامبون در «وسایل بیهدف» دراینباره میگوید: «چنین ابهام معناشناختی فراگیر و مداومی نمیتواند تصادفی باشد، بلکه خود یقیناً آن ابهامی را منعکس میکند که در سرشت و کارکرد مفهوم مردم در سیاست غربی نهفته است.» «1» این نگاه به مردم باعث شده تا اندیشمندان غربی در نسبت با چنین مفهومی همواره سردرگم باشند و عملاً مردم را نوعی معضل بدانند تا موهبت. «از همینجاست که تضادها و معضلاتی که چنین مفهومی، هر بار که در صحنه سیاسی بدان دست مییازند و از آن بهره میجویند، به بار میآورد.»«2» لذا «دموکراسی میآید تا آزادیهای نامحدود موجب هرجومرج نشوند» «3 » و رسانه میآید تا مردمی را که آگاه شدهاند تخدیر کند.
جمهور؛ تهدید یا فرصت؟
اما در اندیشه انقلاب اسلامی، مردم نهتنها یک تهدید محسوب نمیشوند، بلکه برعکس اصلیترین فرصت در اختیار رهبران و طبقه حاکم هستند. در اندیشه انقلاب اسلامی که برگرفته از اندیشه اسلامی است، رخدادها زمانی بهوقوع میپیوندند که مردم آنها را رقم بزنند. «إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّیٰ یُغَیِّرُوا مَا بِاَنْفُسِهِم» در حقیقت مهمترین بشارتی است که خداوند به رهبران جامعه اسلامی میدهد. امام خمینی رحمهاللهعلیه را باید تنها شخصیت در دوران معاصر دانست که چنین نگاهی به مردم داشته است. «من دولت تعیین میکنم! من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین میکنم! من بهواسطه اینکه ملت مرا قبول دارد ... تو غیرقانونی هستی! دولتی که ما میگوییم، دولتی است که متکی به آرای ملت است؛ متکی بهحکم خداست ...» «4» این سخنان امام خمینی در بدو ورود به ایران، آنهم پس از ۱۵ سال، برای خیلی از ما شاید در حکم یک رجزخوانی هیجانی و احساسی باشد، اما در یک نگاه عمیقتر مختصات نگاه ایشان به مردم و نقش مردم را برایمان ترسیم میکند. هرچند مبنای تشکیل حکومت در اندیشه امام یک امر الهی است و هدف از حکومت هم پیادهسازی احکام خداوند، اما این مردم هستند که باید حکومت و دولت را تشکیل دهند، وگرنه حکومت زمینه تحقق پیدا نمیکند. «دولتی که متکی به آرای ملت است؛ دولتی که متکی به حکم خداست ...» «5» نشان میدهد که برای امام خمینی، مردم یکی از دو رکن مشروعیتبخشی به نظام هستند؛ نگاهی که هضم آن شاید برای بسیاری از فقها و علمای اسلامی و حتی شیعی هم سنگین است. حضرت امام، «جمهور» را علت محدثه و مبقیه نظام میدانستند و در سرتاسر حیات خود تلاش کردند تا این اندیشه را تبیین کنند. این خط البته پس از رحلت ایشان توسط رهبر انقلاب هم ادامه پیدا کرده است و چنین نگاهی را در اندیشه ایشان هم میتوان بهوضوح مشاهده کرد.
مردم، علت محدثه نظام
حضرت امام پیروزی انقلاب را نتیجه حضور مردم میدانند. در مقایسه با دیگر انقلابهای کبیر در قرون اخیر، میزان و تعداد ایرانیانی که در روند پیروزی انقلاب اسلامی مشارکت داشتند بهمراتب بیشتر از هریک از انقلابهای بزرگ اخیر است. بهعنوان مثال، «انقلاب کبیر فرانسه تنها به شهر پاریس، آنهم مرکز آن و نه حومههایش محدود میشده است، خاصه اگر بدانیم که بزرگترین تجمع جمعیتی در این انقلاب کبیر حداکثر ۸۰ هزار نفر و آنهم در یک مورد اتفاق افتاده است. در مورد انقلاب اکتبر شوروی نیز میدانیم که تحولات و رخدادهای جمعیتی یا تظاهرات عمدتاً به شهر سنپترزبورگ محدود میشده است. در مورد چین نیز راهپیمایی ۱۰۰ هزار نفری ارتش سرخ از مهمترین تظاهرات جمعیتی جنبش انقلاب در این پرجمعیتترین کشور جهان بوده است»؛ «6» اما در انقلاب اسلامی، صحبت از حضور میلیونها نفر از مردم است. خداوند از مجرای این حضور میلیونی اراده خود را متجلی کرد و این همان نکتهای است که رهبر معظم انقلاب به آن اشاره دارند: «انقلاب ما با تیر و تفنگ و این چیزها نبود، با حضور تنِ مردم در خیابانها بود؛ مردم نه فقط با میلشان، نه [فقط] با ارادهشان، نه [فقط] با احساس و عاطفهشان، بلکه با جسمشان در عرصه و در صحنه آمدند.» «7»
امام خمینی در ادامه تعیین و تقویم نظام جمهوری اسلامی را هم نتیجه حضور مردم میدانند. از نظر ایشان اگر مردم حضور نمیداشتند اصلاً پیروزی ممکن نبود. در ادامه هم ایشان بارها بر این نکته تاکید میکنند و بهویژه در جمع دولتیها نسبت به کنارگذاشتن این نگاه هشدار میدهند: «مردم، مردم خوبی هستند، ما از مردم تشکر باید بکنیم، ما همه مرهون آنها هستیم.» «8» رابطه حضرت امام با مردم یک رابطه سیاسی و یا مرحلهای و گذرا و موردی نبود. ایشان در عین اینکه معتقد بودند باید زمینههای ارتقا و تعالی افکار مردم را حاصل آورد، اما در عین حال همه آنچه را جمهوری اسلامی به آن رسیده است، در نتیجه حضور مردم میدانند؛ حضوری که قدردانی از آن امکانپذیر نیست: «من نمیتوانم تشکر از این ملت بکنم که همهچیز خودش را در راه خدا داد ... خدای تبارکوتعالی باید به آنها اجر عنایت فرماید.» «9»
این حضور «تنها» از چشم فعالان خارجی نیز پنهان نبوده است. میشل فوکو سه ماه پیش از پیروزی انقلاب مینویسد: «۱۰ ماه است که مردم با رژیمی که از مسلحترین رژیمهای جهان است و با پلیسی که از هولناکترین پلیسهای جهان است درافتادهاند؛ آن هم با دستخالی، بدون رویآوردن به مبارزه مسلحانه و با سرسختی و شجاعتی که ارتش را بر جای میخکوب کرده است. ارتش روزبهروز بیحرکتتر میشود و بیشتر در تیراندازی تردید میکند ... قیام یک ملت جنگ داخلی را خفه کرده است.» «10»
مردم؛ علت مبقیه نظام
حضرت امام خمینی برخلاف رهبران دیگر انقلابها، مردم را صرفاً برای براندازی نظام سابق نمیخواستند: «نکته اساسی در انقلاب ما این بود که نقش مردم با پیروزی انقلاب تمام نشد؛ و این از حکمت امام بزرگوار ما و ژرفنگری آن مرد حکیم و معنوی و الهی بود. او ملت ایران را بهدرستی شناخته بود، ملت ایران را باور کرده بود، به سلامت و صداقت و عزم راسخ و توانائیهای ملت ایران ایمان داشت.» «11» بلافاصله پس از پیروزی انقلاب، یعنی پس از ۵۰ روز، امام خمینی از مردم خواستند نوع نظامی را که برای حاکمیت بر کشور میپسندند، انتخاب کنند. در فاصله کمتر از یکسال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایشان قانون اساسی را به رای مردم گذاشتند و از آنها خواستند تا نظرشان را درباره آن اعلام کنند. فراتر از این، حضرت امام صراحتاً همهچیز را در نظام جمهوری اسلامی به رای مردم میگذارند، حتی اگر به ضرر خود رای بدهند: «اکثریت هر چه گفتند آرای ایشان معتبر است ولو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولیّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمیخواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولیّ آنها نیستید. بر طبق آن طوری که خود ملت مسیرش هست.» «12» این سخنان امام بزرگوار حتی قبل از تصویب قانون اساسی و شش ماه پس از پیروزی انقلاب مطرح شده است.
امام خمینی چون مردم را علت مبقیه نظام میدانند همواره تلاش میکنند که مقدمات حضور بیشتر آنها در امور را فراهم کنند؛ «درهرصورت ما باید دنبال این معنا باشیم که مردم را نگه داریم و همینطوری که آقایان میگویند بدون پشتیبانی مردم نمیشود کار کرد.»«13» در نگاه امام خمینی رحمهاللهعلیه نسبت مردم و حکومت در واقع نسبت مخدوم و خادم است. حکومت برای مردم، از مردم و در میان مردم است و با این نگاه حکومت، وظیفهای جز خدمتگزاری و تحقق خواستهای مردم ندارد. بر همین اساس است که میفرمایند: «خدای تبارکوتعالی به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم. بله ممکن است گاهی وقتها.» «14» در واقع، کار بدیع حضرت امام پیوند میان سه رکن مردم، دین و رهبری دینی بود. ایشان از این رهگذر برای مردم نقش و کارکرد ویژه در اداره یک جامعه و کشور تعریف کردند و بدون اینکه اصول و مبانی اسلام دچار خدشه شود از دل اسلامیت، جمهوریت را بیرون کشیدند. بهعبارتی، امام رحمهاللهعلیه از همان آموزهها و اصول دین اسلام، ثابت کردند که درون دین، دموکراسی یا همان مردمسالاری واقعی وجود دارد. از همین جهت است که بیان میدارند: «حکومت اسلام که از مردم جدا نیست، تو مردم است، از همین مردم و از همین جمعیت است.» «15» یا «از حقوق اولیه هر ملتی است که باید سرنوشت و تعیین شکل و نوع حکومت خود را در دست داشته باشد.» «16»
این نگاه به مردم و فعال مایشاء دانستن آنها البته ناشی از اعتماد عجیبی است که امام خمینی رحمهاللهعلیه به مردم دارند و تا انتهای حیات خود هم روی آن پافشاری دارند؛ حتی پس از رحلت امام هم رهبر انقلاب این اعتماد به مردم را به رخ همه رهبران جهانی میکشند: «اعتقاد به اراده مردم و نیروی مردم، و مخالفت با تمرکزهای دولتی؛ این از جمله خطوط اصلیِ حرکت امام است... اعتماد به مردم داشت در مسائل اقتصادی، اعتماد به مردم داشت در مسائل نظامی، در مسائل سازندگیِ کشور، تکیه به مردم... مردم هم پاسخ مناسب دادند؛ در صحنه حضور پیدا کردند؛ آنجایی که انگشت اشاره او بود، مردم با جانودل در آنجا حاضر شدند. این متقابل بود؛ امام به مردم اعتماد داشت، مردم به امام اعتماد داشتند؛ امام مردم را دوست داشت، مردم امام را دوست داشتند؛ این رابطه متقابل، یک امر طبیعی است.» «17»
مردم، شاخص ارزیابی مسئولان
در نگاه امام خمینی علاوهبر ایجاد و بقای نظام، مردم شاخص ارزیابی مسئولان نظام هم هستند. این مردم هستند که تعیین میکنند کدامیک از مسئولان نظام میتوانند به کارشان ادامه دهند و کدامیک باید بروند. ایشان همانطور که برای روی کار آمدن، اصالت را به مردم میدهند برای نخواستن فرد یا افراد هم اصالت را به نظر مردم میدهند: «وقتی مردم یک خدمتگزاری را نخواستند باید کنار برود.»[18] این نگاه امام به تاثیر رای و خواست مردم بیش از آنکه متاثر از اندیشه سیاسی ایشان باشد، نشئتگرفته از نگاه مستقلانه ایشان به مردم است. امام رحمهاللهعلیه بر ضرورت نظارت مردم بر امور کشور نیز تاکید داشتند و این را وظیفهای برای ملت میدانستند؛ نظارتی که از فساد و انحراف جلوگیری میکند: «ملت باید ناظر باشد به اموری که در دولت میگذرد. ملت اگر نظارت نکنند در امور دولت و مجلس و همه چیز، اگر کنار بروند و مشغول کارهایشان بشوند، ممکن است یک وقت به تباهی بکشد.» «19» ایشان سازوکار این نظارت و بهعبارتی حضور دائمی مردم در جایگاه ارزیابی و داوری عملکرد مسئولان را هم انتخابات و انتخاب اصلح توسط مردم میدانند: «بدانید که انتخابات از اموری است که در سرنوشت شما و در سرنوشت ما نقش مهم دارد، و بالاترین نقش است، و این انتخابات است که همه امور کشور را چه در داخل و چه در خارج باید بگذراند.» «20» یا در جایی دیگر در اهمیت انتخاب اصلح و معیار این انتخاب میفرمایند: «انتخابات یک محکی هم برای خودتان است که ببینید آیا میخواهید انتخاب اصلح بکنید برای خودتان، یا برای اسلام؟ اگر برای خودتان باشد، شیطانی است.» «21»