مهدی زارع، روزنامهنگار
«آزادی هنرمند در ”درک تکلیف“ اوست، نه در ”نفی و طرد التزام به همهچیز“ و البته این التزام باید از درون ذات بیرون بجوشد، نه آنکه از بیرون سایه بر وجود هنرمند بیندازد.»«1» این جملات سید شهیدان اهل قلم را میتوان درونمایه آنچه بهعنوان هنر انقلابی میدانیم، بدانیم؛ هنری که ریشههای آن در ادبیات امامین انقلاب نضج گرفته و سپس در آثار بزرگانی مثل شهید آوینی نمو یافته است.
در تعریف هنر و هنرمند، تاکنون عبارات و نقلقولهای مختلفی ذکر شده است. عدهای هنر را توانایی تولید و ابداع آثار مختلف دانستهاند، عدهای دیگر آن را فرایند تولید مبتنیبر احساسات میدانند و عدهای هم، هنر را نوعی الگوی زیست و فعالیت معرفی کردهاند. این واژه در تمدنها و زمانها و زبانهای مختلف هم تعاریف متفاوتی به خود گرفته است؛ اما میتوان همه این تعاریف را در دو دسته اصلی قرار داد: تعاریفی که ناظر به نگاه فرمی به هنر است و هنر را بهمثابه فرایند تولید و ابداع میداند و تعاریفی که نوعی نگاه محتواییتر را نمایندگی میکند و از هنر بهعنوان نوعی شیوه زیستن یا الگوی زندگی یاد میکند. «هنر اسلامی بر خلاف هنر غربی که بر ذهنگرایی و اصالت فرد مبتنی است، سرچشمه هنر را فراتر از فرد میداند و میکوشد هنر را به بازتاب ساحتی معنوی که فراتر از ابعاد ذهنی و روانشناختی بشر است، مربوط سازد.»«2»
امام خمینی(ره) و هنر
برای هنر در اندیشه امام خمینی رحمهاللهعلیه هم میتوان چنین مختصاتی را جستوجو کرد. اساساً هنر در اندیشه امام خمینی رحمهاللهعلیه چه ویژگیهایی دارد؟
اولین نکته که هنگام بررسی هنر در اندیشه امام به آن میرسیم این است که ایشان مطلقاً هنر را بهعنوان یک هدف نمیپسندند، هنر به تنهایی اصالت ندارد، «هنر برای هنر» در قاموس اندیشگانی امام جایی ندارد. هنر در اندیشه حضرت روحالله به دو دسته هنر متعهد و هنر غیرمتعهد تقسیم میشود. این تعهد بیش از هرچیز نسبت به مردم و مکتب است: «تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدی صلیاللهعلیهوآلهوسلم اسلام ائمه هدی علیهمالسلام اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانهخوردگانِ تاریخِ تلخ و شرمآور محرومیتها باشد.» «3»
نکته مهم دیگر در اندیشه امام خمینی رحمهاللهعلیه اینکه هنرمندان اگر به مردم و مکتب تعهدی نداشته باشند، تنها «مدعیان هنر بیدرد» «4» هستند. هرچند که اسلام مجموعهای از همه فضائل و عصاره همه خوبیهاست، اما هنر متعهد البته الزاماً بهمعنای هنر دینی یا هنر اسلامی هم نیست. بهعبارتی، حضرت امام بدواً بنایی ندارند هنر را به دینی و غیردینی تقسیم کنند. ایشان اگرچه فقیهی در بالاترین مراتب اجتهاد و مسلمانی اندیشمند و عارفی اسلامی هستند، اما وقتی صحبت از هنر به میان میآید الزاماً با شاخصهای دینی یا غیردینی سراغ این مقوله نمیروند. با این نگاه ممکن است یک هنرمند حتی مسلمان و حتی ایرانی هم نباشد، اما در جرگه هنرمندان متعهد مدنظر ایشان قرار بگیرد. در اندیشه امام خمینی رحمهاللهعلیه زمان و مکان، بستر تقابل و درگیری بین حق و باطل است و در این تقابل هر آنچه به تضعیف جبهه باطل و تقویت جبهه حق کمک کند مطلوب است. وظیفه اصلی هنر و هنرمند نشاندادن این تقابل بهنحوی است که به تقویت جبهه حق منجر شود: «هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایهداری مدرن و کمونیسم خونآشام و نابودکننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بیدرد و در یک کلمه اسلام آمریکایی باشد.» «5» همانطور که از جملات امام فهمیده میشود، هنر واقعی نوعی جهاد و هنرمند واقعی یک مجاهد است؛ مجاهدی که میتواند در دو عرصه فرامرزی و درونمرزی فعالیت کند. در عرصه فرامرزی، هنرمند متعهد باید علیه امپریالیسم و کمونیسم یا همان مکاتبی که توسط جریان باطل تنظیم شدهاند، اقدام کند و در عرصه داخلی هم یک هنرمند باید علیه نسخههای غیراصیل مکتب اسلام که همان نرمافزار حیاتی جریان حق است، اثر هنری تولید کند.
هنر برای کدام هدف؟
برعکسِ آنهایی که معتقدند «هنر برای هنر» اصالت دارد و نباید از هنر و هنرمند انتظار «سویه داشتن» داشت، امام اما هنر را ابزاری در خدمت هدفی والاتر میدانند: «هنر در مدرسه عشق نشاندهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی است. هنر در عرفان اسلامی ترسیمِ روشن عدالت و شرافت و انصاف، و تجسیم تلخکامی گرسنگانِ مغضوبِ قدرت و پول است.»«6» البته ذکر این نکته لازم است که «هنر بهمثابه ابزار» الزماً بهمعنای حذف هنرمند و «سفارشی کردن هنر» نیست: «حق آن است که هنر را نه چون امری که خود خویشتن را معنا میکند بنگریم (هنر برای هنر) و نه چون ظرفی مجزا که میتواند هر نوع مظروفی را قبول کند و در خدمت هر محتوایی قرار بگیرد (هنر سفارشی).» «7» همانطور که در سرتاسر پیام معروف امام به هنرمندان دیده میشود، ایشان اصراری بر اینکه هنر و هنرمند فقط به مسائل دینی و اسلامی بپردازند ندارند، بلکه توقعشان نمود و ظهور اجتماعی هنرمندان به نفع مردم است؛ مردم رنجدیده که توسط استعمار شرق و غرب و ایادی آنها چپاول میشوند. تنها هنری از نظر امام خمینی رحمهاللهعلیه اصالت دارد که: «راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب و در راس آنان آمریکا و شوروی، را بیاموزد.» «8» این مبارزه دائمی تنها مسئولیت هنرمندان اصیل است. «هنرمندان ما تنها زمانی میتوانند بیدغدغه کولهبار مسئولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکا به غیر، تنها و تنها در چهارچوب مکتبشان، به حیات جاویدان رسیدهاند.»«9» وابستگی و اتکای به غیر خط قرمزی است که امام خمینی رحمهاللهعلیه برای هنرمندان تعریف میکنند، چراکه این وابستگی در تولیدات و آثار آنها هم نمودار میشود؛ کمااینکه نقد اصلی ایشان به آثار هنری در دوره پهلوی هم همین موضوع بود: «در رژیم سابق تمام چیزها خصوصاً فرهنگ و هنر، محتوایش عوض شده بود؛ یعنی کسی که نام سینما را میشنید خیال میکرد که آنجا باید مرکز فساد و سوء اخلاق و مرکز مخالفت با همهچیز باشد و یا کلمه تئاتر در ذهن انسان چیز مبتذلی بود که از آن بهره فساد برده شود، هکذا همهچیز دیگر و عمده این است که ما ذهن این جوانها و حتی پیرها و روشنفکرنماها را آماده کنیم که ما خودمان آدم هستیم و این طور نیست که در همهچیز دستمان را پیش دیگران دراز کنیم و حتی اخلاق و زبانمان را نیز از آنها یاد بگیریم.» «10» اقتضای چنین هنری، مقابله با ستمگران و وابستگان آنان و دفاع از ستمدیدگان و محرومان و تلاش در جهت حل مشکلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و تصویرگری عدالت و انصاف و شرافت و نیز نشاندادن درد و رنج مغضوبان قدرت و پول است. «11»
هنرمند واقعی، هنرمند مجاهد
زمانی که این اتفاق بیفتد، جهاد واقعی برای هنرمندان شکلگرفته و در اینچنین حالتی، هنرمندترین افراد آنهایی هستند که در این راه بهشهادت برسند: «هنر آن است که بیهیاهوهای سیاسی و خودنماییهای شیطانی برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند نه هوی، و این هنر مردان خداست.» «12» بهتر است بگوییم: «هنر متعالی باعث معراج آدمی است و چون نردبانی با تکیه بر ایمان و تعهد، او را به تکامل و بام حقیقت میرساند.» «13» و به تعبیر امام خمینی رحمهاللهعلیه: «مشام جان زیباپسندِ طالبانِ جمال حق را معطر سازد.»«14» نهضتی که ایشان آغازگر آن بود، باعث تحول عمیق عرصه ادب و هنر شد و اهل هنر و ادب را برانگیخت تا با مفاسد آشکار نظام ظلم مبارزه کنند. شاید از نظر بعضی این نگاه به هنر نوعی نگاه عرفانی باشد، اما واقعیت آن است که اینچنین نیست؛ البته که باید در بررسی اندیشه امام عنصر عرفان را هم در نظر گرفت، اما این همه ماجرا نیست. عرفان امام از جنس عزلت و گوشهنشینی نیست که ادعا کنیم نگاهشان نگاه ذوقی است. عرفان امام هم مانند فقه و سیاست او در کف میدان عملیاتی میشود. در چنین حالتی دیگر نمیتوان اندیشه ایشان درباره هنر را متهم به ذوقی بودن یا عرفانی بودن صرف کرد. وقتی که او هنرمند برتر را مجاهدانی تعریف میکند که در جبهههای نبرد «برای خدا و عزت و سعادت مردمشان جنگیدند؛ و در راه پیروزی اسلام عزیز تمام مدعیان هنر بیدرد را رسوا نمودند»«15»، دیگر نمیتوان گفت این فقط یک نگاه عرفانزده به ماجراست. در این نگاه اتفاقاً آنها که وارد عرصه مجاهدت و مبارزه نشدهاند هرچند «صورتگر چین» «16» باشند و اهل خانقاه و مسجد و صومعه، اما «مدعیان بیهنر امروز و قاعدین کوتهنظر دیروز» «17» هستند.