علی نیکپندار، روزنامهنگار
این روزها یا شاید بهتر باشد بگوییم این سالها، مذاکره ایران و غرب یکی از مهمترین پروندههای دستگاه دیپلماسی ما بوده است؛ پروندهای که ریشههای آن به پیش از انقلاب اسلامی بازمیگردد. در این مسیر پرچالش، دیپلماتهای کشور با تکیه بر توانمندیها و باور به اصول عزتمندانه، همچنان پرچم استقلال و پیشرفت را برافراشته نگاه داشتهاند.
پیشینهای بیشتر از انقلاب
ماجرای تقابل آمریکا با مردم ایران تنها به دوران جمهوری اسلامی و پس از انقلاب محدود نمیشود. حتی پیش از پیروزی انقلاب هم زمانی که آمریکا تصمیم گرفت از شاه حمایت کند، در مسیر دشمنی با ما بود و اکنون پس از حدود نیمقرن همچنان بر طبل این دشمنی میکوبد. به همین دلیل است که مردم ایران در مقابل آمریکا همواره آمادهباش هستند و خود را در حال مبارزه با آن میبینند. «ملت ایران با دولت ایالات متحده یا هر دولت دیگری که از شاه و جنایات او حمایت میکند تا زمانی که آزادی و استقلال کشور تامین نشده باشد گفتوگو نخواهد کرد.»«1» واقعیت آن است که حضرت امام نگاه دقیقی به این دشمنی استعمار داشتهاند و حتی تحریمهای اقتصادی که در نتیجه تلاش ملت ایران برای کسب استقلال و آزادی ممکن است از سوی غرب و شرق بر این ملت تحمیل شود هم پیشبینی کردهاند: «اگر کشوری... به هیچ یک از قدرتهای استعماری وابسته نباشد و استقلال کامل خود را حفظ نماید قطعاً در دنیای امروز در محاصره اقتصادی و سیاسی قرار میگیرد.»«2» بهعبارتی، میتوان چنین گفت که امام روحالله حتی پیش از پیروزی انقلاب هم میدانستند که آمریکا و دیگر ابرقدرتهای شرق و غرب حاضر نیستند یک ایران مستقل و آزاد را قبول کنند و با علم به همین ماجرا از ابتدا تنها و تنها روی مردم حساب باز کردند.
اوج این دشمنی آمریکا با مردم ایران را جان بولتون، مشاور پیشین دونالد ترامپ اینچنین نقل میکند: «دانفورد «3» از من پرسید آیا واقعاً فکر میکنم استراتژی اعلام شده دولت یعنی فشار حداکثری رفتار ایران را تغییر خواهد داد؟ گفتم تقریباً فرض محال است؛ تنها براندازی...»«4» این جملات بخشی از آن چیزی است که در روزهای شروع فشارهای اقتصادی به ایران در اتاق بیضی کاخ سفید ردوبدل شده است؛ در روزهایی که ایران با حسن نیت کامل، برجام را امضا کرده بود، اما دولت ترامپ خیلی راحت از آن بیرون رفته و حتی در رویاهای خودش براندازی کشور را هم میدید، آنهم 47 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی!
داستان مذاکره ایران و آمریکا چنین پیشینهای دارد و فهم عمقِ این دشمنی شاید اولین گام در هر مذاکرهای باشد. در مقابل چنین دشمنی دیرینه و کینه شتری که ایالات متحده به ملت ایران و انقلاب و نظامش دارد، چه میتوان کرد؟ آیا باید مذاکره و گفتوگو را تعطیل کنیم؟ آیا باید کوتاه بیاییم و تسلیم شویم؟ یا شاید باید وارد درگیری سخت با این دشمن شویم و یک بار برای آخرین بار سنگهایمان را با او وا بکنیم؟ مرور فرمایشات حضرت امام میتواند در پاسخ به این سوالات به ما کمک کند.
آیا امام مخالف رابطه با آمریکا هستند؟
شاید خیلیها فکر کنند که امام مطلقاً رابطه با آمریکا را نفی میکنند، اما واقعیت این نیست. مهمترین دغدغه امام درباره رابطه با آمریکا، کیفیت این رابطه است: «آیا رابطه ما، رابطه یک مظلوم با یک ظالم، یا قُلْدُر با یک مستضعف است. نه، ما دیگر رابطهای نداریم. و اگر رابطه انسانی است، روابط انسانی با هیچجا مانعی ندارد، و ما با ملتها خوب هستیم»«5» حضرت امام رابطه با ملت آمریکا را رد نمیکنند و از دولتها هم رابطه تنها با دولتی را رد میکنند که نگاه بالا به پایین به ملت ایران دارد. در صورتی که ما بتوانیم در جایگاهی برابر با دشمن مذاکره کنیم، مخالفتی با آن وجود ندارد.
اما جمله معروفی در عالم سیاست هست که میگوید: «انسان با دشمن خود برای صلح گفتوگو میکند، نه با دوستش». این یک حقیقت است و اولین گام فهم همین ماجراست: «آمریکا، دشمنیاش از همه کس بر ما زیادتر است و ما آن قدر صدمه که از آمریکا دیدیم از هیچکس ندیدیم.» «6» حتی اگر فرض کنیم که آمریکا برای تحقق رویای نابودی نظام ما هیچگاه اقدام عملیاتی نکرده و بیشتر از ۲۰۰ مورد تعدی او به حقوق ملت ایران را نبینیم، باز هم نمیتوانیم دشمنی ماهویاش با مردممان را ندیده بگیریم. «آمریکا دشمن شماره اول بشر و ما است؛ آمریکای جهانخوار، بزرگترین دشمن اسلام و مسلمانان جهان است؛ آمریکای حیلهگر، دشمن شماره یک است و به خون اسلام و استقلالشان تشنه است.»«7» ما در مذاکرات قرار است با کسی گفتوگو کنیم که چنین حسی به او داریم. اگر اینچنین حسی را در خودمان زنده نگه داریم، آن موقع میتوانیم مطمئن باشیم که او همواره بهدنبال تضعیف ماست. هرچند در مقام دیپلماسی ناگزیر از ایجاد ارتباط و گسترش روابط با همه جهان هستیم، اما باید به یاد داشته باشیم که: «خطر آمریکا به حدی است که اگر کوچکترین غفلتی کنید، نابود میشوید.»«8» حضور آگاهانه بدون هیچ خوشبینی اولین شرط برای مذاکره با دشمن است. واقعیت خدشهناپذیر آن است که: «ما تا آخر ایستادهایم و با آمریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد، مگر اینکه آدم بشود و از ظلم کردن دست بردارد...» «9» شاخص برطرف شدن نگرانی از مکر دشمن، دست برداشتن او از ظلم و زورگویی است.
با کدام پشتوانه مذاکره کنیم؟
نکته مهم دیگر در هنگام مذاکره، مذاکره از موضع قدرت است. در مقابل دشمن نباید بترسیم. ترس از دشمن او را جری میکند. «ما از چه بترسیم؟ مملکت اسلامی پیشِمان مطرح است. هیچ چیزی مطرح نیست پیشِمان جز اسلام. و یک ملتی فریاد میزنند، الله اکبر میگویند و جمهوری اسلامی را میخواهند. ما پیشِمان چیز دیگر مطرح نیست.»«10» هرچند در مقیاس دنیایی عوامل زیادی برای نگرانی درباره دشمنی مثل آمریکا وجود دارد: بهلحاظ قدرت نظامی، این کشور در راس هرم قدرت جهان قرار دارد. سازمانهای مختلف نظامی و غیرنظامی توسط آمریکا اداره میشوند. اقتصاد آمریکا به پشتوانه حاکمیت دلار به اقتصاد اول جهان تبدیل شده است (تولید ناخالص ملی فقیرترین ایالت در آمریکا، یعنی می.سی.سی.پی به تنهایی از تولید ناخالص ملی کل کشور آلمان بالاتر است). جمعیت آمریکا چهار برابر ماست. دسترسی جغرافیایی ما به آمریکا عملاً هیچ است، اما او دورتادور ما پایگاه نظامی و بالتبع دسترسی جغرافیایی دارد. همه این عوامل نشان میدهد که بهلحاظ دنیایی قدرت برتر از آن آمریکاست، اما «هیچوقت یاس را در قلب خودتان وارد نکنید. یاس از جنود شیطان است؛ امید از جنود خداست. همیشه امیدوار باشید. پشتوانه شما، خدا و اسلام است. کسی که پشتوانهاش اسلام است از چه بترسد؟ با یک اشاره همه تمام میشود. اتکال کنید به خدای تبارک و تعالی، اتکال کنید به قرآن و اسلام، و پیش بروید.»«11» البته امام خمینی تنها عوامل معنوی را منشا قدرت نمیدانند. ایشان تکیه به مردم را هم منبع قدرت میدانند: «ملتی که میگوید من شهادت را استقبال میکنم ... یک همچو تحولی که در یک ملت پیدا شده، از چه چیزی میترسد این ملت؟ آقای کارتر ما را از چه چیز میخواهد بترساند؟ تفنگدارهای آنها، نظامیهای آنها از چه چیز، ما را میترسانند؟»«12». امام رحمهاللهعلیه همواره بر تکیه به منابع داخلی تاکید داشتند. ایشان پیشرفت را نتیجه استفاده از توانمندیهای ملی میدانستند، هرچند این مسیر زمان بیشتری بطلبد ولی اصیلتر است: «باید ما فکر کنیم که چنانچه خودمان بخواهیم کار بکنیم میتوانیم. افکارمان را باید به کار بیندازیم.... میتوانیم در طول یک مدت دراز ما از همه چیز مستغنی بشویم، از همه کس مستغنی بشویم. وقتی که ما میتوانیم خودمان را مستغنی کنیم، جوانهایمان را مستغنی کنیم، باید کوشش بکنیم.» «13» فراتر از منابع طبیعی و موقعیت ژئوپلتیکی که جمهوری اسلامی ایران از آن برخوردار است، پشتوانه مردمی تیم مذاکرهکننده است. مردم ایران نشان دادهاند که اگر هریک از مسئولان قدمی برای آنها بردارد، آنها هم چندین قدم بهسوی او برداشته و از او حمایت میکنند. امام روحالله همواره بر اعتماد به مردم تاکید داشتهاند و به دست آوردن این اعتماد را به مسئولان هم توصیه کردهاند. راهکار کسب اعتماد مردم هم، اعتمادکردن به مردم است. «امام، ملّت را به صحنه آورد؛ به مردم اعتماد کرد، مردم هم خودشان را نشان دادند. وقتی او به مردم اعتماد کرد، مردم هم به او اعتماد کردند.»«14» و این اعتماد مردم بزرگترین پشتوانهای است که مذاکرهکنندگان باید آن را حفظ کنند.
خط قرمز در هر مذاکرهای
همانطور که مطرح شد، در نگاه امام خمینی، مذاکره و حتی رابطه با هیچ کشوری بهشرط آنکه مصداق رابطه ظالم و مظلوم نباشد، مانعی ندارد؛ اما همچنان ایشان یک خط قرمز پررنگ در ارتباطات بینالمللی دارند. این خط قرمز همان «استقلال فکری و عقلی» است. حالا که به برکت انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن ما گام در راه استقلال و آزادی گذاشتهایم، تیم مذاکرهکننده باید حواسشان باشد که دچار وابستگی فکری نشوند. اگر مذاکرهای بنا باشد در نتیجه وابستگی فکری و ذهنی تیم مذاکرهکننده پیش برود، هیچگاه به ثمر نخواهد نشست. «ما تا نفهمیم این مسائل را، توجه نکنیم به این مسائل و خودمان را نیابیم، این گمشده را پیدا نکنیم، این مغزی که گم شده است و به جای او یک مغز دیگری نشسته عوضش نکنیم نمیتوانیم مستقل بشویم. استقلال مغزی شرط اول استقلال است.» «15» عصاره حرکت امام خمینی همین مسئله استقلال است که در انقلاب اسلامی بهلحاظ سیاسی محقق شد، حالا بر سیاستمداران است که مراحل بعدی استقلال را هم عملیاتی کنند و برای این کار باید ابتدا ذهن و فکرشان از غرب و شرق مستقل شود. البته این مسئله یکشبه امکانپذیر نیست. «شکست شخصیتی، بزرگترین شکست ما در برابر قدرتهای بزرگ بود. این قدرتها سعی کردند شخصیت اسلامی- ایرانی ما را خُرد کرده و آن را به شخصیت اروپایی و پیرو شرق یا غرب تبدیل کنند... نشانه این شکست آن بود که ما احساس می کردیم قدرت انجام هیچ کاری را نداریم.» «16» وابستگی فکری که جهان اسلام به غرب و مظاهر تمدن جدید پیدا کرده از چند قرن پیش شروع شده و توسط روشنفکران در اذهان نهادینه شده، اما میتوان بهسمت رهایی از آن حرکت کرد. انقلاب اسلامی طلیعه این حرکت بهسمت استقلال از تمدن غربی است و اگر نگاه دقیقی به مذاکرات در هر برههای داشته باشیم، متوجه میشویم که باید افق گفتوگو را از یک افق سیاسی و فنی به افقی تمدنی ارتقا دهیم. در این حالت میتوانیم ضمن نگاه به داشتههایمان، آنچه میخواهیم هم مطالبه کنیم و برای رسیدن به آن نخبگان فنی و کارشناس را به کار بگیریم.