فهیمه آقاخانی
پژوهشگر تاریخ معاصر
لید: روابط سیاسی ایران و آمریکا بعد از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، از پیچیدهترین نوع روابط سیاسی تاریخ حکومتهاست. اگر از حدود سال ۱۲۳۵ تا ۱۳۳۲، رابطه ایران و آمریکا همراه با تعامل سازنده بود و ایالات متحده قدرت خیرخواه بینالمللیای به شمار میرفت که هدفش پشتیبانی از استقلال و حق حاکمیت ملل ضعیف در برابر تهدید قدرتهای استعمارطلب بود، اما پس از جنگ جهانی دوم و در پی ظهور ایالات متحده بهعنوان یک ابرقدرت، این ارتباط شکل دیگری به خود گرفت و رابطهای استعماری جایگزین آن شد. وابستگی محمدرضا شاه به آمریکا و اجرای سیاستهای آمریکایی در کشور عملاً استقلال و عزت ایران را زیر سوال برده بود. امام خمینی بهعنوان اصلیترین مخالف شاه در طول دوران مبارزاتی خویش، همواره آمریکا و نفوذ آن بر سیاستهای داخلی ایران را عامل بدبختی ملت و ضعف حکومت معرفی میکردند و در سخنرانیهای مختلف، تلاش داشتند چهره واقعی آمریکا بهعنوان دشمن اصلی ملت را برای مردم آشکار کنند. این موضعگیری پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی با جدیت بیشتری دنبال شد. موضع خصمانه آمریکا نیز پس از انقلاب نهتنها کاهش نیافت، بلکه با شکلگیری تهدیدهای آشکار سیاسی، اقتصادی و نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران شدت گرفت؛ تهدیدهایی که حالا دیگر نه بین مردم و نه مسئولان ایرانی خریداری ندارد.
کودتا بهتر از مذاکره
سالها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، پس از ملی شدن صنعت نفت، شاهد فشارها و محاصره اقتصادی کشور از سوی آمریکا و انگلستان بودیم تا کشورمان را وادار به عقبنشینی از تصمیم خود مبنیبر استقلال در امور داخلی و مدیریت نفت کنند. در پی این فشارها، طرح کودتا علیه دولت ملی پیریزی شد. کودتای ۲۸ مرداد را باید سرآغاز تسلط آمریکا بر ایران و دخالت در امور کشورمان و همچنین اولین تحریم به جرم تلاش ایران برای استقلال در امور داخلی به حساب آورد. تحریم نفتی ایران از سوی انگلستان اولین اقدام برای مقابله با این خواسته ملی بود و آمریکا نیز ایران را تحریم نفتی کرد: «آمریکا در تشدید محاصرهی اقتصادی ایران، اولاً از خرید نفت ایران توسط شرکتهای آمریکایی جلوگیری میکرد ... و ثانیاً با انگلستان در تحریم خرید نفت از ایران فعالانه تشریک مساعی میکرد.» «1»
بر اساس اسناد منتشرشده سازمان سیا و وزارت خارجه آمریکا در سال ۱۳۷۹، نمایندگان دستگاه امنیتی انگلیس، موضوع براندازی دولت مصدق و جایگزینی یک حکومت کاملاً وابسته را به نمایندگان سیا پیشنهاد کردند که در فروردین ۱۳۳۲ با موافقت آمریکاییها همراه شد.
طرح این کودتا، پس از مطالعات فراوانِ طراحان انگلیسی و آمریکایی، در قالب طرح تی.پی.آژاکس (T.P. Ajax) در ۲۱ تیرماه، از سوی رئیس سازمان سیا، وزیر خارجه آمریکا و رئیسجمهور آیزنهاور به امضای نهایی رسید و با اختصاص بودجهای هنگفت، در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اجرا شد. در نتیجه آن، دکتر مصدق و یارانش که دخالت سیاسی انگلستان در امور داخلی ایران را بهشدت احساس میکردند، از پست نخستوزیری کنار گذاشته شدند. شاه نیز که از بیم اعتراضات مردمی به ایتالیا گریخته بود پس از کودتا به ایران بازگشت و به این ترتیب سلطۀ همهجانبۀ آمریکا بر کشور آغاز شد. «2»
کرمیت روزولت، از مقامات برجسته سیا و مجری کودتا، چنین اعتراف کرد: «کودتای ایران نخستین عملیات مخفی علیه یک دولت خارجی بود که بهوسیله سیا در ماههای آخر حکومت ترومن تنظیم شده بود.» «3»
یک کلام؛ استرداد شاه
شاه ایران، همراه با خود، مبالغ هنگفتی از سرمایه مردم ایران را برده بود. جامعه ایران در آن زمان دو مطالبه جدی در سطح بینالملل داشت: استرداد شاه و بازگرداندن داراییهای غارتشده. عزیمت فرارگونه شاه، سرآغاز چندین ماه تلاش مستمر ایرانیان برای تحقق این مطالبات بود، اما دولت ایالات متحده آمریکا و متحدانش مانع دستیابی مردم ایران به حاکم ستمکار سابق و سرمایه از دسترفتهشان میشدند. «4»
یک روز پس از انتشار خبر ورود محمدرضا پهلوی به نیویورک، امام خمینی در دیدار ۲ آبان ۵۸ با شهردار و کارکنان شهرداری قائمشهر اعلام کردند: «دیروز که آقای یزدی [وزیر امورخارجه دولت موقت] اینجا بودند و گفتند که یک همچو کاری شده است و ماهم شرایطی مهیا کردیم، لکن بردند او را به اسم اینکه در مریضخانه باید بخوابد و دیگر هم قابل علاج نیست. من به ایشان گفتم خوب پس پولهای ما چه میشود؟ خوب، این بمیرد، پولهای ما چه میشود؟ ایشان گفتند که باید در محاکم اینجا پروندهها جمع بشوند و در محاکم اینجا محکمه تشکیل بشود و تعیین بشود ...» «5»
اعتراضات مردمی و دانشجویی به سفر محمدرضا پهلوی به آمریکا شدت گرفت. دانشجویان ایرانی ساکن آمریکا، شعار «مرگ بر شاه» را در خیابانهای منهتن سر دادند. همزمان، تظاهرات مردمی در ایران نیز پررنگتر شد. روز ۱۰ آبان، نماز عید قربان به امامت آیتالله منتظری و با حضور گسترده مردم برگزار گردید و پس از نماز، مردم با راهپیمایی گسترده، خشم و تنفر خود را به سیاستهای استعماری دولتهای آمریکا و انگلیس و پناهدادن به شاه قاتل ابراز کردند. «6»
در آستانه 13 آبان، امام در پیامی از مردم سراسر کشور خواستند تا در تظاهرات علیه آمریکا شرکت کنند: «بر دانشآموزان، دانشگاهیان و محصلین علوم دینیه است که با قدرت تمام حملات خود را علیه آمریکا و اسرائیل گسترش داده و آمریکا را وادار به استرداد این شاه مخلوع جنایتکار نمایند...» «7»
شیطان بزرگ
در چنین فضایی، دانشجویان پیرو خط امام که تا پیش از این نیز به فکر تسخیر سفارت آمریکا در تهران بودند، اکنون با خبر دو اتفاق مهم و غیرقابل چشمپوشی مواجه بودند: اول، پذیرش شاه توسط دولت آمریکا و دوم، دیدار پنهانی مهندس بازرگان با مقامات آمریکایی. این دو رویداد، در نگاه آنها نشانهای آشکار از ادامه نفوذ و حمایت آمریکا از عناصر ضدانقلاب و تهدید انقلاب اسلامی تلقی شد.
در چنین شرایطی، دانشجویان زمان مناسب برای اجرای تصمیم خود، یعنی تسخیر سفارت آمریکا، را ۱۳ آبان تشخیص دادند. گزارش اخبار سراسری ساعت ۱۴، ایرانیان را پای تلویزیون میخکوب کرد: سفارت آمریکا در تهران دقایقی پیش تسخیر شد.
دانشجویان در نخستین ساعات حضور خود در سفارت، در اطلاعیهای هدف این اقدام را اعلام کردند: «اعتراض به آمریکا جهت پناهدادن و استفاده از شاه جنایتکاری که قاتل دهها هزار زن و مرد به خون خفته در این مملکت است، اعتراض به آمریکا بهعلت ایجاد فشار تبلیغاتی مسموم و انحصاری و کمک و حمایت از افراد ضدانقلابی و فراری علیه انقلاب اسلامی ایران، اعتراض به آمریکا ...» «8»
خبر تسخیر سفارت آمریکا، موجی از حمایت اقشار مختلف جامعه را در پی داشت. امام نیز در ۱۴ آبان ضمن حمایت از این اقدام فرمودند: «در نظرم است که در یک روایتی است که رسول خدا که مبعوث شد، آن شیطان بزرگ فریاد کرد و شیطانها را دور خودش جمع کرد و اینکه مشکل شد بر کار ما. در این انقلاب، شیطان بزرگ که آمریکاست، شیاطین را با فریاد دور خودش دارد جمع میکند و چه بچهشیطانهایی که در خارج هستند، جمع کرده است و هیاهو به راه انداخته است.» «9»
فشارهای رسانهای و سخنان مقامات بینالمللی همه و همه نشان از فشار حداکثری به ایران جهت آزادی گروگانهای آمریکایی داشت، اما موضع امام روشن بود: «استرداد شاه». وقتی هم که صحبت از تحریم ایران مطرح شد، امام فرمودند: «ما نه از اقدام نظامی میترسیم و نه از محاصره اقتصادی.» «10»
کار خوب کارتر
فضای جامعه آمریکا متشنج بود. راه مذاکره بدون پذیرش خواست ایران، یعنی تحویل شاه، به بنبست رسید. تلاش میانجیگران کشورها نتیجهای دربر نداشت. درنهایت، کارتر بعد از ۲۶ سال دوباره گزینه تحریم و تهدید را روی میز گذاشت. با صدور فرمان اجرایی ۱۲۱۷۰، داراییهای ایران را بلوکه کرد و از کشورهای غربی خواست روابط دیپلماتیک با ایران را قطع کنند (هرچند برخی کشورها نپذیرفتند). اعزام ناوهای جنگی به خلیج فارس و دریای عمان، تهدید نظامی آمریکا را عیان ساخت. امام قاطعانه به تهدیدها پاسخ دادند و بر استرداد شاه تاکید کردند.
نهایتاً در شامگاه 18 فروردین 1359، پیام تیز کارتر منتشر شد و رسماً اعلام کرد روابط دیپلماتیک خود با ایران را قطع خواهد کرد. خبر قطع رابطه آمریکا با ایران، باعث شادی مردم شده بود. امام نیز فردای آن روز پیام مهمی درباره قطع روابط ایران و آمریکا خطاب به ملت ایران صادر کردند: «اگر کارتر در عمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است، همین قطع رابطه است.» «11»
گزینههای همیشه روی میز
عملیات نظامی «پنجه عقاب» به بهانه آزادی گروگانهای آمریکایی، حمله به ناوگان ایران و نفتکشها در دوران دفاع مقدس، سرنگونی پرواز 655 ایرانایر و کشتهشدن 290 غیرنظامی ایرانی، حمایتهای مالی و نظامی از صدام در جنگ عراق علیه ایران، تشدید تحریمهای مالی و دارویی به بهانههای مختلف نقض حقوق بشر، حمایت از گروههای مقاومت و داشتن دانش هستهای در کنار تهدید همیشگی بمباران مناطق حساس ایران همواره از سوی مقامات آمریکایی تکرار میشود؛ گزینههای توخالی که هربار در خلال ژست مذاکره از آن غافل نمیشوند.