تقریباً هرسال، همزمان با نزدیک شدن به ایام تسخیر سفارت آمریکا در تهران، نقلقولهایی از جانب برخی انقلابیون سابق منتشر میشود که در آن بهصراحت «تصرف سفارت آمریکا را اشتباهی بزرگ توصیف میکنند.» «1» تغییر موضع سیاسی در میان اهل سیاست اتفاق غریبی نیست. تاریخ ثابت کرده است رجال سیاسی لزوماً تا به انتهای عمر سیاسی خود پایبند به مواضع اولیه نیستند؛ اما موضوع به همینجا ختم نمیشود. گاهی این تغییر موضع رنگوبوی تحریف تاریخی نیز به خود میگیرد؛ تحریفی که اصل تاریخ را در اذهان نسل جدید مخدوش ساخته و تحلیل و روایتهای خودپسندانه جای خود را به ماهیت حقیقت میدهد. در جدیدترین موضعگیری نهتنها تصرف سفارت را اشتباهی بزرگ دانسته که انجام امور اطلاعاتی و جاسوسی در سفارتخانه را امری مرسوم و رایج در همهجای دنیا دانسته! این تفسیر تا چه اندازه به واقعیت نزدیک است؟
تا به امروز چه کسانی تصرف سفارت را اشتباه تاریخی جمهوری اسلامی دانسته و نسبت دیروز و امروز آنها با این گزاره چیست؟ آیا به راستی تسخیر سفارت باعث دشمنی آمریکا با ایران شد؟
ایستگاه خیابان روزولت
در همان سالهای ابتدایی قرن سیزدهم شمسی، سفارت آمریکا در تهران تاسیس شد و بعد از چند سال تغییر در ساختوساز، بنای جدید در سال 1330 شروعبهکار کرد. به گزارش اداره کل هشتم ساواک، سفارت آمریکا در تهران از 21 بخش اداری تشکیل شده و جمعاً 208 نفر کادر خارجی و 212 نفر کادر محلی دارد؛«2» ساختمانی که فعالیتی فراتر از ایران دارند و عملیاتهای اطلاعاتی کشورهای مختلف منطقه و حتی دیگر مناطق مانند شوروی را هدایت میکنند.
در کنار این موارد، نمایندگی سی.آی.ای وظیفه مستمری برای کسب اخبار و وقایع داخل حکومت ایران داشت و بدین منظور اقدام به جلب همکاری و استخدام منابع ایرانی در سازمانهای دولتی میکرد. آنها تلاش میکردند از بدنه مدیران، فرماندهان و کارمندان حکومت پهلوی، بهویژه ارتش، وزارت نفت، وزارت امور خارجه و ... منبع استخدام کنند تا از طریق آنها اخبار و اطلاعات جمعآوری کنند و منافع راهبردی خود را پیش ببرند. «3»
فراتر از سفارت
اما یکی از مهمترین ارکان سفارت، «نمایندگی سی.آی.ای» در تهران بود؛ فعالیتی که از سال 1326 آغاز و در پوششهای مختلف موسسات وابسته و یا شرکتهای آمریکایی با عناوین هیئتهای فرهنگی، علمی، اقتصادی و غیره در ایران مشغول فعالیت بودند؛ مرکزی حساس و کلیدی که در کشاکش جنگ سرد میان آمریکا و شوروی نقشی کلیدی داشت و حالا با استقرار در طبقه دوم ساختمان سفارت در تهران، فعالیتهای فرامنطقهای ویژهای را دنبال میکند. گستره فعالیتش نهتنها تهران که از دریای مدیترانه تا خلیج فارس را دربر میگرفت. از مجموع 78 جلد کتاب اسناد لانه جاسوسی پس از تسخیر سفارت، هفت جلد به شوروی، دستکم سه جلد به فلسطین، دو جلد به افغانستان، دو جلد به کویت، یک جلد به ترکیه، یک جلد به مصر، یک جلد به عربستان و یک جلد به عراق اختصاص پیدا کرده است. «4»
الهی که به خطر بیفتد!
پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جدید، عرصه را بر سازمان جاسوسی آمریکا که در بهترین شرایط ممکن در ایران مشغول فعالیت بود تنگ و تنگتر کرد. رئیسجمهور آمریکا در کنفرانسی مطبوعاتی 23 بهمن 1357 تاکید کرد: «سیاست ما این است که در امور داخلی ایران دخالت نکنیم و انتظار جدی داریم که کشورهای دیگر نیز همین کار را بکنند»؛ اما پشت پرده این مصاحبه، ارسال کد از سوی عباس امیرانتظام، معاون نخستوزیر ایران با سفیر انگلیس بود که به آنها اطلاع داد ایرانیها شواهدی مبنیبر دخالت خارجی در استانهای کشور در اختیار دارند که نشان میدهد آمریکاییها در تحریک شورشیان قومیتی دست دارند. «5»
کمتر از چهارماه از مصاحبه رئیسجمهور آمریکا مبنیبر عدم دخالت در امور ایران نگذشته بود که نخستین قطعنامه غیرالزامآور مجلس سنای آمریکا بر ایران اعمال شد؛ چندینماه قبلتر از تسخیر سفارت!
بهانه آنها بهخاطر ایذا و اعدام یهودیها، بهاییها، مسیحیها و همچنین مخالفان سیاسی بود. این قطعنامه برای ایرانیان فقط یک معنا داشت: دخالت در امور داخلی ایران. رهبر کبیر انقلاب نیز در پاسخ به تهدید آمریکاییها فرمود: «دولت آمریکا ما را [تهدید] کرده بود که اگر چنانچه این اعدامها ادامه پیدا کند، در روابط ایران با آمریکا یک قدری خطر میافتد. ای الهی که به خطر بیفتد. ما روابط با آمریکا را میخواهیم چه بکنیم؟ روابط ما با آمریکا روابط یک مظلوم با ظالم است.» «6»
داراییهای مردم و مملکت
روز 26 دی ماه 1357، شاه همراه همسرش برای همیشه از ایران رفت. جامعه انقلابی ایران با استقرار نظام جدید از همان ابتدا دو خواسته اصلی از جامعه بینالملل داشت: استرداد شاه و بازستانی داراییهای غارتشده. با وجود آنکه دربهای ایالات متحده به روی مهمترین همپیمانش همچنان بسته بود و شاه مخلوع مجبور شد از مصر تا ناسائو، مدام در حال تغییر مکان باشد، اما به این خواسته مشروع ایران نهتنها پاسخ مثبت نداده، بلکه درنهایت با وجود مخالفان بیشمار در پذیرش شاه به آمریکا، سرانجام او را به بهانه درمان پزشکی به آمریکا پناه دادند که پای دیگر همپیمانان آمریکا در همراهی با سیاستهای آنها سست نشود.
سرانجام، روز 30 مهر 1358، هواپیمای شاه در خاک آمریکا فرود آمد. این خبر به فاصله کمتر از یک روز در خبرگزاریهای رسمی منتشر شد و بیش از همه خشم مردم انقلابی را در پی داشت؛ مردمی که هنوز طعم تلخ دخالت نظامی آمریکا در کودتای 28 مرداد 1332 را از یاد نبرده بودند، «7» نهتنها در داخل مرزهای ایران که در قلب آمریکا نیز نمایان شده و شهرهای مختلف آمریکا، حتی بر فراز مجسمه آزادی خودنمایی میکرد.
تسخیر خانه قاتل
سرانجام روز موعود فرا رسید. دانشجویان پیرو خط امام که از مدتی قبل به فعالیتهای سفارت آمریکا در ایران بدبین بوده و آنجا را مرکز آشوبها و بحرانهای داخلی میدانستند، با خبر پناه دادن دولت آمریکا به شاه فراری و نیز اعتراضهای گسترده مردمی علیه این اقدام آمریکا، بهترین فرصت را برای اجرای هدف خود به دست آوردند. روز 13 آبان، همزمان با دعوت امام از اقشار مختلف مردم برای حضور در راهپیمایی اعتراضی علیه سیاستهای آمریکا، آنها نیز وارد سفارت آمریکا شده و بعد از ساعتی ساختمان سفارت را تسخیر کردند. در اولین اطلاعیه آنها آمده بود: «اعتراض به آمریکا جهت پناه دادن و استفاده از شاه جنایتکاری که قاتل دهها هزار زن و مرد به خون خفته در این مملکت است، اعتراض به آمریکا به علت ایجاد فشار تبلیغاتی مسموم و انحصاری و کمک و حمایت از افراد ضدانقلابی و فراری بر علیه انقلاب اسلامی، اعتراض به آمریکا بهخاطر توطئهها و دسیسههای ناجوانمردانهاش در مناطق مختلف کشور ما و نفوذ در ارگانهای اجرایی مملکت، اعتراض به آمریکا بهدلیل نقش مخرب و خانمانبرانداز خود در برابر رهایی خلقهای منطقه از دام امپریالیسم که هزاران انسان مومن و انقلابی را به خاک و خون میکشد.» «8» حضور در سفارت و دسترسی به معدود اسناد باقیمانده، همگان را به این یقین رساند که کارکرد سفارت آمریکا در تهران، فراتر از یک سفارتخانه معمولی بوده است.
همصدایی اهالی فرهنگ و ورزش
موج حمایتهای مردمی در سراسر ایران از دانشجویان پیرو خط امام هر روز گستردهتر میشد. این موج حتی در میان ورزشدوستان و اهالی فرهنگ نیز پررنگ بود. برای مثال، در جریان بازی تیمهای پرسپولیس و تهران جوان در ورزشگاه امجدیه، ضلع مقابل سفارت آمریکا، هواداران پرسپولیس شعارهای «پرسپولیس پیروز است، کارتر نابود است» سر میدادند و انجمن سینماداران ایران تمام فیلمهای ساخت آمریکا را از پردههای سینما پایین کشیدند. «9»
گروهها و جریانهای سیاسی نیز از غافله عقب نمانده و اکثریت آنها با صدور بیانیهای این اقدام بهموقع دانشجویان را ستودند. آیتالله منتظری از اولین شخصیتهای سیاسیای بود که از دانشجویان حمایت کرد. احزاب شناختهشده وقت، اعم از اسلامی، کمونیست و حتی لیبرال حمایت صریح خود را اعلام کردند. نهضت آزادی در بخشی از بیانیهاش نوشت: «تصرف سفارت آمریکا یک اعتراض ساده به سیاست آمریکا نیست، اعتراض به راه و رسمی است که استعمار کور و خشن آمریکا در سراسر جهان رهبری میکند ... .» «10» در کنار اقبال طبقات مختلف جامعه از تصرف سفارت، امام نیز در سخنرانی 14 آبان، حمایت خود را بروز دادند و تاکید کردند اگر محمدرضا پهلوی تحویل داده نشود، انقلابی بزرگتر از انقلاب اول صورت خواهد گرفت. «11»
به گواه تاریخ، حجم نفرت از دخالتها و سیاستهای آمریکا در آن روزها در میان عوام و نخبگان در بالاترین حد خود قرار داشت و برای آیندگان جای هیچ شکوشبههای نمیگذارد که تسخیر سفارت جاسوسی آمریکا، بهترین تصمیم وقت بود.
لاف در غریبی
برای هیمنه دولت آمریکا، تصرف سفارتش به دست جوانان کشوری که تا دیروز حافظ منافعش بود و حالا بنای استقلال داشت بسیار گران تمام شد. نخستین حرکت دولت آمریکا از سوی رئیسجمهور در روز 19 آبان صادر شد: روادید ورود تمام دانشجویان ایرانی به آمریکا بررسی و افرادی که مطابق قوانین و مقررات مهاجرت، اقامت غیرقانونی دارند لغو شود. جلوگیری از برگزاری تظاهرات ایرانیان مقیم آمریکا از دیگر اقدامات دولت بود. دستور توقف خرید نفت در 21 آبان، بلوکه شدن داراییهای دولتی ایران در بانکها که هرچند پیش از این هم اقدامی در راستای پس دادن اموال و داراییهای ایران نداشتند، درخواست از سایر دولتهای غربی برای منزوی کردن ایران در جامعه جهانی، حضور ناوهای جنگی در خلیج فارس، از جمله اقدامات ابتدایی آمریکاییها در پاسخ به اقدام دانشجویان و حمایت حکومت ایران از آنها بود. برای ایران اما این تابآوری در مقابل تحریمها و تهدیدها حیرتانگیز بود. به اذعان گری سیک: «هیچ کشوری به اندازه ایالات متحده منابع و امکانات لازم را در اختیار نداشت و تمامی منابع برای وارد آوردن بیشترین فشار در حوزههای سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک، حقوقی، مالی و حتی مذهبی، علیه رژیم انقلابی ایران بسیج گردید اما با گذشت زمان دریافته بود که توان ایران در تحمل فشارها و مشکلات داخلی و خارجی، بسیار بیش از انتظار است.» «12»
ما از اول اشتباهی بودیم
در کنار حمایتهای بیدریغ رهبری و دیگر احزاب و گروههای سیاسی در کنار اکثریت جامعه از اقدام انقلابی دانشجویان و تعطیلی سفارت ایالات متحده که ریشه آن را باید جایی در حوالی روزهای سیاه کودتای 28 مرداد 32 جستوجو کرد، نهتنها جمعی از دانشجویان آمر در تصرف سفارت که حتی برخی چهرههای انقلابی و ضدآمریکایی نیز با تغییر مواضع، آن اقدام را ناشی از هیجان و بیفایده دانسته و بیتوجه به انبوهی از اسناد و مدارک به دستآمده از دخالتهای آمریکا در امور داخلی ایران و حتی کشورهای منطقه، آن را توجیه و قطع رابطه با آمریکا را اشتباهی محض میدانند. ابراهیم اصغرزاده، از طراحان اصلی سفارت، در مناظرهای که با «حسین اللهکرم» در حزب اسلامی کار داشت، تاکید کرده بود که بنده از اشغال سفارت آمریکا عذرخواهی میکنم. ما یک عمر برای عدالت سینه زدیم، اما اشتباه کردیم؛ چراکه متوجه شدیم با آزادی میتوان به بهشت رفت. عباس عبدی از فعالان سیاسی اصلاحطلب هم ۱۹ سال پیش با باری روزن، افسر مطبوعاتی سفارت آمریکا در زمان گروگانگیری در پاریس دیدار کرد. باری روزن اولین بار در سال ۱۹۶۷ بهعنوان عضو ارتش صلح به ایران آمد. او سه سال بعد تحصیلات تکمیلی خود در رشته «فرهنگ ایرانی» را در دانشگاه کلمبیا پی گرفت سپس به تهران آمد و بهعنوان وابسته مطبوعاتی سفارت آمریکا آغاز به کار کرد. کمتر از یک سال بعد از آنکه روزن در سفارت مشغولبهکار شد، در چهارم نوامبر ۱۹۷۹، دانشجویان پیرو خط امام، سفارت آمریکا در تهران را اشغال کردند و او و همکارانش را ۴۴۴ روز به گروگان گرفتند.
 باری روزن بعدها درباره این ملاقات گفت: «من سال ۱۹۹۸ در پاریس با یکی از دانشجویان رده بالای خط امام ملاقات کردم. او عباس عبدی بود. هنگامی که کارهای بسیاری بود که ما میتوانستیم با هم انجام دهیم او از من، همسرم و دخترم که در آن دیدار همراه من بودند، عذرخواهی کرد. او گفت وقتی به عقب نگاه میکند، گروگانگیری را اشتباه میپندارد و متاسف بود که بخشی از آن است. بله، آقای عبدی حقیقتاً یک انسان است.» «3»
بشارتباد وعده الهی
تاریخ اسلام و انقلاب اسلامی پر است از رویشها و ریزشها. مدعیانی از صف اول که روزی برای به ثمرنشستن آرمانهای انقلاب شکنجه و زندان را متحمل شدند و بعدها از آن روزها فاصله گرفتند؛ از قائم مقام رهبری که حضرت امام او را پاره تن خود خطاب میکرد و پس از چندی با دست خویش از آیتالله منتظری برائت جست تا اولین رئیسجمهور ایران که بعدها مجبور به استعفا و فرار مخفیانه از ایران شد. امام برای حفظ آرمانها و اصول انقلاب حتی خود را نیز از این قاعده مستثنی ندانسته: «اگر من یک پایم را کنار گذاشته، کج گذاشتم، ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتی، خودت را حفظ کن... توجه داشته باشند که مبادا من یک وقت یک کلمه بر خلاف مقررات اسلام بگویم، [آنها موظفاند] اعتراض کنند، بنویسند، بگویند.» «14»
در پایان، شاید این سخن آیتالله خامنهای حسن ختامی باشد بر چرایی تغییر مواضع برخی دوستان انقلابی دیروز: «دل انسان غمگین میشود و میشکند بهخاطر اینکه چرا کسانی که نان انقلاب را خوردند، نان اسلام را خوردند، نان امام زمان را خوردند، دم از امام زمان زدند، دم از ائمّهی معصومین زدند، حالا طوری مشی کنند که اسرائیل و آمریکا و سیا و هرکسی که در هر گوشهی دنیا با اسلام دشمن است، برایشان کف بزنند! این، انسان را غصّهدار میکند. ولی به شما عرض کنم، بشارتهای الهی اینقدر زیاد است که هر غمی را از دل پاک میکند. بشارتهای الهی خیلی زیاد است. نباید خیال کرد که اگر چهار نفر آدمی که سابقهی انقلابی دارند، از کاروان انقلاب کنار رفتند، پس انقلاب غریب ماند. نه آقا، همهی انقلابها، همهی فکرها، همهی جریانهای گوناگون اجتماعی، هم ریزش دارند، هم رویش دارند؛ ریز در کنار رویش.» «14»
		

