فهیمه آقاخانی
حدود 100 روز پس از کودتای 28 مرداد 1332 و دخالت آشکار ایالات متحده آمریکا در امور داخلی ایران، معاون رئیسجمهور آمریکا که سقوط دولت دکتر مصدق را «پیروزی سیاسی امیدبخش» «1» توصیف کرده بود، قصد سفر به ایران را داشت. دانشجویان معترض از دو روز پیش از سفر او دست به اعتراض زده و در این میان عدهای دستگیر و درنهایت سه نفر از دانشجویان با شلیک مستقیم نیروهای ارتش شاهنشاهی در خاک مقدس دانشگاه به شهادت رسیدند. 16 آذر 1332 سرآغاز موجی از آرمانخواهی و عدالتطلبی در سایه سنگین رکود فعالیت احزاب و گروههای سیاسی کشور بود که تا امروز نیز زنده است؛ جنبشی که همواره پیشگام حوادث سرنوشتساز انقلاب اسلامی بوده و با حضور در بزنگاههایی مانند تسخیر لانه جاسوسی، انقلاب فرهنگی، حضور در جبهههای جنگ تحمیلی و ... کارنامه درخشانی از خود به یادگار گذاشته است؛ اما شاید یکی از مهمترین کنشهای دانشجویی، مسئله فلسطین و فریاد علیه ظلم مطلق صهیونیستها باشد؛ کنشی که حالا جهانی شده و سایر دانشجویان جهان با گرایشهای اعتقادی و فکری متفاوت را حول مسئله فلسطین و غزه گردهم آورده است.
سه قطره خون
24 آبان 1333 وقتی اعلام شد نیکسون، معاون رئیسجمهور آمریکا قصد سفر به ایران را دارد، دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند که هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند. وقوع تظاهرات هنگام ورود نیکسون حتمی مینمود. دو روز قبل از آن واقعه تلخ (14 آذر)، زاهدی تجدید رابطه با انگلستان را رسماً اعلام کرد و قرار شد که «دنیس رایت»، کاردار سفارت انگلستان، چند روز بعد به ایران بیاید. از همان روز 14 آذر تظاهراتی در گوشهوکنار به وقوع پیوست که در نتیجه در بازار و دانشگاه عدهای دستگیر شدند. این وضع در روز 15 آذر هم ادامه داشت. رژیم شاه برای مسلط شدن بر اوضاع و حفظ سلامت سفر نیکسون، نیروهای نظامی خود را در دانشگاه مستقر کرد. روز 15 آذر یکی از دربانان دانشگاه شنیده بود که تلفنی به یکی از افسران گارد دانشگاه دستور میرسد که باید دانشجویی را شقه کرد و جلوی در بزرگ دانشگاه آویخت که عبرت همه شود و هنگام ورود نیسکون صداها خفه گردد و جنبندهای نجنبد «2». صبح روز 16 آذر، متفاوت از روزهای دیگر بود. دانشجویان که متوجه جو سنگین دانشگاه بهعلت حضور ویژه ارتش مسلح شاهنشاهی شده بودند، بدون هیچ تنشی سر کلاسها حاضر شدند، اما ساعتی بعد سربازان رژیم به بهانه آنکه دو نفر از دانشجویان به حضور آنها در محیط دانشگاه انتقاد کرده بودند، شروع به مضروب کردن و دستگیری دانشجویان کردند و درنهایت سه نفر از دانشجویان به نامهای «مهدی شریعترضوی»، «مصطفی بزرگنیا» و «احمد قندچی» به ضرب گلوله ارتش به شهادت رسیدند.
درست روز بعد از واقعه 16 آذر، نیکسون به ایران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهی که هنوز به خون دانشجویان بیگناه رنگین بود، دکترای افتخاری حقوق دریافت کرد. صبح ورود نیکسون، یکی از روزنامهها در سر مقاله خود تحت عنوان «سه قطره خون» نامه سرگشادهای به نیکسون نوشت. در این نامه سرگشاده ابتدا به سنت قدیم ما ایرانیها اشاره شده بود که «هرگاه دوستی از سفر میآید یا کسی از زیارت باز میگردد و یا شخصیتی بزرگ وارد میشود ما ایرانیان به فراخور حال در قدم او گاوی و گوسفندی قربانی میکنیم»؛ آنگاه خطاب به نیکسون گفته شده بود که «آقای نیکسون! وجود شما آنقدر گرامی و عزیز بود که در قدوم شما سه نفر از بهترین جوانان این کشور یعنی دانشجویان دانشگاه را قربانی کردند.»
انما الحیاه عقیده و جهاد
«آن روز هزاران تن زخمی شدند و صدها تن شربت شهادت نوشیدند و آن وقت پیشوای مذهبی را به بند کشیدند و بیشرمانه به نوامیس ملی و مذهبی ایران تاختند. در این گذار ملت ایران بار دیگر به جهانیان نشان داد که شاه فقط با کمکهای خارجی و قدرت توپ و تفنگ بر اریکه قدرت تکیه زده و پایگاهی میان ایرانیان نداشته و ندارد و روز 15 خرداد 1342 خاطره باشکوه و غمانگیزی در خاطرهها باقی گذاشت.» «3» مخالفت شدید امام با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی جنبش دانشجویی خارج از کشور را وارد مرحله جدیدی از فعالیت کرد؛ جنبشی که تا پیش از این یا به حمایت یا مخالفت با حزب توده و نهضت ملی ایران اقدام میکردند حالا با قیام 15 خرداد به مرکزیت عالم دینی پیوندی ناگسستنی میان دانشجویان و عموم مردم شکل گرفته بود و در کنگره خود در سال 1342 از امام خمینی و دیگر علمای مخالف تجلیل و آنان را الگوی نسل فعلی و آینده دانست. «4»
پس از آنکه جبهه ملی با سیاست صبر و انتظار درنهایت به بنبست رسید، امام خمینی بهعنوان تنها صدای اپوزیسیون در ایران به مخالفت با سیاستهای شاه ادامه میداد. در پاییز 1343 و تصویب لایحه کاپیتولاسیون و سخنرانی شدیداللحن امام علیه رژیم پهلوی، طی بیانیهای از عموم مردم و طلاب و دانشجویان خواست تا علیه دولت به پا خیزند. تبعید امام به خارج از کشور زمینه مناسبی برای ارتباط دانشجویان خارج از کشور با امام را فراهم کرد. مدت کوتاهی پس از تبعید امام، کنگره دانشجویی در آلمان غربی با نام «انما الحیاه عقیده و جهاد» در حمایت از امام برگزار شد: «ای رهبر روحانی! ما دانشجویان ایرانی قدم به قدم با نهضتی که روحانیون محترم و بالاخص شما در داخل کشور بهوجود آوردهاید همگام هستیم و مطمئنیم استعمار نخواهد توانست بیشرمانه و برخلاف همه شئون مذهبی و قانونی آن رهبر ارجمند را به ناروا به ترکیه تبعید کند و روحانیون محترم را تحت فشارهای غیرانسانی قرار دهد.» «5»
همگام با امام علیه شر مطلق
از سال 1344 به بعد، ارتباط با امام چه بهصورت فرستادن پیام و نامه و چه بهصورت حضوری افزایش یافت. حسن ماسالی، دبیر وقت امور کنفدراسیون دانشجویی در دیداری با امام ضمن تشریح فعالیتهای کنفدراسیون، حمایت قاطع خود را از روحانیت مترقیخواه بهویژه ایشان اعلام کرد و امام نیز ضمن حمایت سه نکته را مولفه همکاری با کنفدراسیون متذکر شد:
1- اتحاد دانشجویان باهم و فراموش نکردن سرنوشت ملت مظلوم ایران
2- تاکید بر نقش جوانان برای آینده مملکت
3- تذکر بر نقش روحانیون و همکاری با کنفدراسیون در راه طبق اصول و موازین اسلامی. «6»
ارتباط انجمنهای اسلامی دانشجویان خارج از کشور با امام نقطه عطف دیگری در کارنامه جنبش دانشجویی بود. مبارزه با استبداد و استعمار از جمله مهمترین سرفصلهای کلیدی این جنبش تحت رهبری امام بود. در اندیشه امام آنچه موجب تداوم استبداد و عقبماندگی کشورهای اسلامی میشود، استعمار بهخصوص در سالهای اخیر به رهبری آمریکا و نمایندهاش در منطقه غرب آسیا، یعنی رژیم صهیونیستی است. به همین دلیل، یکی از نمودهای اصلی اندیشه امام و اتحادیه انجمنهای اسلامی تاکید بر محکوم کردن جنایتهای جنایتگران، صهیونیستها و دفاع از مردم فلسطین در قطعنامههای مختلف است. بهطور مثال، در بند چهار قطعنامه چهارمین نشست اتحادیه در خرداد سال 1347 چنین آمده است: «ما حملات متعدد و تجاوزکارانه اسرائیل به کشورهای عربی را محکوم میکنیم ... جهان اسلام صهیونیسم را که بهخاطر منافع امپریالیستی کلیه حقوق بشری و قطعنامههای سازمان ملل را نادیده میانگارد، مطرود میداند و وظیفه بشریت میداند که به راههای مستقیم و غیرمستقیم با این عوامل فساد انسانیت پیکار نماید.» «7»
تلاش میشد تمام فعالیتهای اتحادیه در همسویی با اندیشه امام انجام شود، چراکه امام خود در پیامها و نامههایش خطر استعمار را گوشزد میکردند. امام در پیامهایشان بارها به ایجاد اسرائیل از سوی دول استعماری برای توسعهطلبی ارضی و فرهنگی در کشورهای اسلامی اشاره کرده و آن را مانع استقلال، آزادی و آسایش و امنیت منطقه میدانستند: «بر شما جوانان روشنفکر است که با فاش کردن خیانتها و جنایتهای استعمارگران و پیروان بیفرهنگ آنها، غفلتزدهها را آگاه نمایید و از اختلاف کلمه و تفرقه و هواهای نفسانی که راس همه فسادهاست احتراز کنید.» «8»
امام و جنبش دانشجویی
امام خمینی در طی دوران قبل از انقلاب اسلامی مجموعاً 128 پیام برای دانشجویان داخل و خارج از کشور صادر کردند. بیش از 80درصد این پیامها در سال 1356ـ1357 ارسال شده است. در این پیامها، امام خمینی، دانشگاه را پایه اصلی تحولات و ترقی کشور و تاثیرگذار در مسائل سیاسی جامعه و روند مبارزه دانسته است؛ از اینرو، توجه ویژهای به قشر دانشجو داشته است تا دانشجویان آگاه و فعال در پیروزی نهضت اسلامی و ترقی کشور نقش تاریخی خود را ایفا کنند.
تلاش برای افزایش آگاهی دینی و سیاسی دانشجویان، وحدت و همدلی میان آنان و روحانیون مبارز، استفاده کامل از تواناییهای جنبش دانشجویی برای مبارزه با استبداد و استعمار و کمک به ملتهای مظلوم و تحت ستم نظیر فلسطین، استفاده از ابزارهای ارتباط جمعی از سوی دانشجویان خارج از کشور، استفاده از شخصیتهای بینالمللی و تریبون سازمانهای بینالمللی برای افشای ماهیت رژیم شاه و اعمال فشار بر آن، استفاده از نسل جوان دانشجو برای آگاهی سایر اقشار اجتماعی جامعه و نیز افکار عمومی جهانیان در جهت اعمال فشار به رژیم شاه، دوری از مطالب التقاطی، تلاش در جهت کسب آگاهی دقیق از معرفت دینی، حفظ ایمان و تعهد به همراه آموزشهای علمی، حفظ وحدت دانشجویان در مبارزه با رژیم شاه، حمایت و تشویق دانشجویان به ادامه مبارزه و ارائه رهنمودهای مبارزاتی به آنان از مهمترین محورهای پیامهای ارسالی و مکاتبات امام خمینی با دانشجویان بود. «9»
سمت درست تاریخ
گرچه روایت تاریخی جنبش دانشجویی ایران از ۱۶ آذر تا سالهای تبعید امام تصویری روشن از مسیر آرمانخواهی نسلهای پیشین ارائه میدهد، اما این مسیر در نقطهای متوقف نشد؛ استمرار همان معناست که اکنون ما را به وضعیت امروز جهان و کنش دانشجویان در آن میرساند. به فاصله کمی بعد از عملیات «طوفانالاقصی»، جنایتهای بیرحمانه رژیم صهیونیستی علیه مقاومت مردم غزه به اوج خود رسید. صهیونیستها در کنار توان نظامی و مالی، اینبار هم با تکیه بر ابزار رسانه به سفیدشویی جنایتهای خود در غزه و نیز وارونگی حقیقت روی آوردند، اما با همه توان نظامی و به خدمت گرفتن غولهای رسانهای دنیا در ندیدن یا بیاهمیت جلوه دادن آنچه در غزه میگذشت، افکار عمومی جهان به سردمداری دانشجویان یکصدا علیه اسرائیل و حمایت از فلسطین شد. حالا دانشجویان و اساتید دانشگاهها از قلب ایالات متحده تا اروپا و آفریقا علیه جنایتهای اسرائیل شعار میدهند.
در ماههای اخیر، دانشگاههای جهان شاهد صحنهای کمسابقه از همبستگی، اعتراض و کنشگری دانشجویی در حمایت از مردم فلسطین و علیه خشونت در غزه بودهاند. آنچه رخ میدهد تنها یک جنبش اعتراضی مقطعی نیست، بلکه نشانهای از «بیداری نسلی» است که نمیخواهد در برابر رنج انسانها هر کجا که باشند بیتفاوت بماند.
جنبشهای دانشجویی در آمریکا، اروپا، آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا با وجود تفاوتهای فرهنگی و سیاسی در یک نقطه به اشتراک رسیدهاند: مطالبه شفافیت، پاسخگویی و اخلاقگرایی در مواجهه با بحران انسانی در غزه. دانشجویانی که در عصر شبکههای اجتماعی رشد کردهاند، میدانند روایتها یکسویه نیستند و قدرت پرسشگری و فشار افکار عمومی میتواند معادلات را تغییر دهد. آنان با برپایی کمپها، ایراد سخنرانیها، درخواست اصلاح سیاستهای دانشگاهی و گفتوگوهای عمومی، دانشگاه را دوباره به عرصهای برای تولید آگاهی و اخلاق تبدیل کردهاند.
بیداری امروز دانشجویان، نه از سر سیاستزدگی، بلکه از سر حساسیت اخلاقی و انسانی است. این نسل با مشاهده رنج کودکان، آوارگان و خانوادههای گرفتار در چرخه خشونت، نمیخواهد در نقش تماشاگر باقی بماند. واکنش آنان نشان میدهد که وجدان جمعی جهانی در حال تغییر است. نسلی برآمده که باور دارد مسئولیت انسانی مرز نمیشناسد.
نسلی که ادامهدهنده آذرِ دانشگاه تهران است؛ نسلی که دیروز بهجای سر در آخور خویش فرو بردن، نسبت به مسائل کشور خود و استقلال و عزت ایران ساکت ننشست و علیه دخالتهای آشکار استعمار بزرگ فریاد زد و در خون خویش به شهادت رسید؛ نسلی که ادامهدهنده دانشجویان بیدار مسلمان ایرانی است که در کنار حضور موثر در مقاطع مختلف تاریخ سیاسی ایران، همواره مظلومیت مردم فلسطین را فریاد میزدند و امروز مسئله فلسطین محدود به کشورهای منطقه و دولتهای اسلامی نیست و تا قلب اروپا و آمریکا، دانشجویان آن را ادامه میدهند.


