بسم الله الرحمن الرحیم
نقش حساس وزارت امور خارجه
اول تشکر میکنم از آقایان که تشریف آوردهاند و با هم ملاقات کنیم و درد دلهای سابق را تشریح کنیم. شما میدانید که وزارت خارجه تنها وزارتخانهای است که بیشتر از سایرین میتواند با خوب شدن و اسلامی شدن، در خارج، موجودیت اسلامی خودش را نشان بدهد، و تاثیرش بیشتر از همه وزارتخانههاست. و بعکس صدماتی که به کشور ما از ناحیه سفارتخانههای خارجی در اینجا و سفارتخانههای خودمان در خارج و وزارتهای خارجی بر کشور وارد کردهاند، شاید دیگران نکرده باشند. و این برای این است که وزارت خارجه روابط با همه دنیا دارد؛ با افکار مختلف، با ایدههای مختلف و برنامههای مختلف. و البته کار وزارت خارجه کار مشکلی است، لکن حساس، و لازم است که درست اصلاح بشود. و من میدانم که این مشکلاتی را که برای ما ایجاد کردهاند، در هر بعدی که ایجاد کردهاند، چه در وزارت خارجه، چه در سایر وزارتخانهها و چه در همه ارگانهای دولتی و ملی و امثال اینها، خیلی وقت لازم دارد تا اصلاح بشود. ولی وقتی بنا بر این شد که اصلاح بشود؛ یعنی، دولت و همه وزارتخانههایش عزم بر این کردند که ما باید خودمان باشیم، نباید بسته به غیر باشیم، ما خودمان باید حیثیت خودمان را حفظ کنیم؛ اگر این معنا احساس شد و در راه این مطلب پیش رفت، ان شاء الله، منتهی به این میشود که اصلاح بشود همه چیز، چنانچه همه وزارتخانهها و جاهای دیگری که دولت دارد یا خود ملت، همه، اگر این معنا را احساس کردند که ما روابطمان با خارج باشد باید، با آنهایی که نمیخواهند ما را ببلعند باشد و با آنهایی که با رابطه میخواهند ما را وابسته بکنند، اصلًا روابطمان با آنها خیلی لزومی ندارد. باید خیلی با احتیاط [کار] بشود. و چنانچه در این راه مستقیم، که راه اسلام است، وارد بشوید، شما تا آخر عمرتان و همه کسانی که نماز تا آخر عمر خواندهاند از خدا هی خواستهاند، روزی چند مرتبه خواستهاند که اهْدِنَا الصّراطَ اْلمُسْتَقیم؛ «1» که ما را به صراط مستقیم هدایت کن. وقتی هدایت هدایت کن، وقتی هدایت شد به آخر رساندنش هم میشود. عمده این است که وارد بشود انسان در آن راهی که باید سیر بکند، چه سیرهای معنوی و چه سیرهای مادی که آنها هم معنوی است به یک معنا؛ یعنی، بعد از اینکه یک دولتی اسلامی شد، همه چیزش با معنویات بسته است به هم، این طور نیست که دولتش معنویت نداشته باشد و اما فرض کنید که ائمه جماعتش داشته باشد. وقتی بنا شد که مردم احساس کردند که ما میخواهیم آدم باشیم، ما میخواهیم که اصلاح بشویم، ما میخواهیم که خودمان را اصلاح بکنیم، ما میخواهیم دولتمان یک دولت الهی باشد، مجلسمان هم همین طور و همه چیزمان همین طور، وقتی این طور شد همهاش معنویات است، منتها با راههای مختلف.همین کاری که شما میکنید در وزارت خارجه و سفرا در خارج، چنانچه راه مستقیم اسلامی باشد، خودش «سیر الی الله» است. «سیر الی الله» لازم نیست که انسان گوشهای بنشیند و بگوید من «سیر الی الله» میخواهم بکنم. خیر، «سیر الی الله» همان طوری [است] که سیره انبیا و خصوصاً پیامبر اسلام [بود] و کسانی که مربوط به او بودند؛ در عین حالی که در جنگ وارد میشدند، آدم میکشتند، کشته میدادند، حکومت داشتند، همه چیز داشتند، همهاش «سیر الی الله» بود. این طور نبود که آن روزی که حضرت امیر مشغول به قتال است «سیر الی الله» نباشد، آن روزی که مشغول نماز است، باشد. خیر، هر دویش «سیر الی الله» است و لهذا، پیامبر میفرماید که ضَرْبَهُ علیٍّ یَوْمَ اْلخَنْدَق افْضَلُ مِنْ عِبادَهِ الثَقَلَیْن «2» این برای این است که «سیر الی الله» است.
استقامت در راه هدف
وقتی بنا شد که ما بخواهیم با منحرفین در جنگ باشیم- نه جنگ آن طوری که تفنگ بکشیم- وقتی ما میخواهیم که جهات معنوی را بکشیم در مادیات، مادیات را هم بکشیم در طرف معنویات، این موفق میشود انسان آخرش، و لو کار مشکل است، لکن این طور نیست که نباشد، نشود؛ یک امری است که انسان موفق میشود، وقتی که وارد عمل شد موفق میشود. شما ببینید در همین قضیه پیروزی ملت بر آن رژیم منحط سابق، خوب ابتدایش کسی توهّم این را نمیکرد که بشود این ملتی که هیچ دستش نیست با یک دولتی که همه چیز دستش هست و همه دولتها هم با او هستند، روبرو شود؛ اصلًا تصور این معنا برای هر کس که وارد مسائل میشد مشکل بود. و لهذا، آنهایی که این تصور در آنها قوی بود، همیشه سفارش میکردند که نباید بشود. لکن دیدید که وقتی بنا گذاشت ملت به اینکه یک کاری بکند، وقتی روی این بنا در میدان وارد شد، به آخر میرسد.رساندن به آخر، یک کار بزرگی بود که ما نمیتوانیم درست حجمش را الآن متوجه بشویم که ملت ما چه کرد.
یکی از نویسندگانی «3» که نوشتههای مفصلی دارد، توسط یکی از آقایان به من پیغام داده بود که شما خودتان هم نمیدانید چه کردید. راست میگوید این را؛ برای اینکه یک امری که در ایران واقع شد یک امری بود که مورد توجه ماها هم نبود که چه هست و میخواهد چه بشود. هر قدمی که ما برداشتیم، شما برداشتید، خداوند یک قدم دیگر راهش را نشان داد. اصلًا تمام قدمها این طور بود که کانَّهُ چراغ را خدای تبارک و تعالی جلو گرفته است، تاریکیها را روشن میکند. هر قدمی که شما برمیدارید، میروید و هیچ وقت نگذاشت به اینکه این ملت سست بشود؛ کشتهها داد، همه جنایتها بر او وارد شد، لکن عقب ننشست. این معنا این بود که راهش را پیدا کرده بود. وقتی که راه مستقیم پیدا شد، رفتنش آسان است. عمده آن است که در اول راه این منحرفین معوج کنند راهها را و معوج کنند، و یکی بکشد از این طرف، یکی بکشد از آن طرف: مَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ و ضالین. «4» آنها از یک طرف میکشند، اینها از یک طرف میکشند. وقتی این طور شد، انسان راهش که عوض شد، دیگر در آن غلطک که افتاد، میرود تا آخر؛ یعنی، در انحراف تا آخر میرود. باید راه را پیدا کرد. اگر راه پیدا شد، انسان میرود و بحمد الله، الآن ایران راهش را پیدا کرده است. و من امیدوارم که هر روز هم محکمتر در این امر بشود و بهتر حرکت کند.
تبیین خط مشی سفارتخانههای جمهوری اسلامی
و سفارتخانهها امیدوارم که حالا که مال خودتان شده است و یک حاکمی بر سرتان نیست که فشار بیاورد که چه بکنید و باید خودتان عمل بکنید، سفارتخانهها باید سفارتخانههایی باشند که در صراط مستقیم انسانیت سیر بکنند. صراط مستقیم انسانیت هم این نیست که ما نماز بخوانیم، باید آن را هم بخوانیم، اما سفارتخانه باید از تحت سلطه غیر بیرون بیاید، تصرفاتی کسی بر او نداشته باشد، الّا خود دولت، الّا خود وزارت خارجه. یک راه باشد، نه اینکه بکشندش از این طرف و از آن طرف؛ چنانچه پیشتر خوب، آن طور بود که یا این طرف میکشیدند و میبردندش یا آن طرف میکشیدند و میبردندش. گرفتاریهای ما همین بود که وابستگی طوری شده بود که بازکردن این وابستگی و برداشتن این قید از گردنها کار بسیار مشکلی بود. لکن بحمد الله، تا کنون ملت ما و دولت ما موفق شده است و امروز هم باید همین طور باشد؛ یعنی، در هر قدمی که برمیدارید، باید فکر این باشید که آیا این قدمی که ما برمیداریم رو به وابستگی است؛ شیاطین ما را دارند وابسته میکنند یا نه روی آزادی است و ما خودمان میخواهیم این کار را بکنیم؟سفارتخانهها هر کاری میکنند باید این را قبلًا توجه بکنند که ما داریم این کاری را که میکنیم، آیا این کار، ما را یک قدری به وابستگی دارد نزدیک میکند یا ما را به رهایی و آزادی دارد نزدیک میکند؟ و همین طور سایر جاها. ما اگر به فکر این باشیم که خودمان کارهای خودمان را انجام بدهیم، کشور مال خودمان است، زراعتش را خودمان باید انجام بدهیم، فرض کن اداراتش را خودمان اداره بکنیم، کارگری را خودمان باید انجام بدهیم، وقتی این احساس در انسان قوی شد، دنبال این احساس میرود انسان. پیدا کردن راه مشکل است، لکن بعد از پیدا کردن، پیمودنش آسان است. یک کسی که در بیابان گم شده است، این هی از این راه میزند، از آن راه میزند و شاید تا ده سال هم این طور وقتی برود، نمیتواند برسد به مقصد. اما وقتی افتاد در راهی که این دیگر راه، راهی که میرسد انسان به جایی، آن دیگر رفتنش نزدیک است. یک کسی در بیابان است، یک قدری از این طرف میرود میبیند نشد یک وقت از آن طرف میرود میبیند نشد، تا اینکه بر میخورد به راه اسفالت. وقتی برخورد به راه اسفالت، راه را پیدا کرده است، میرود و میرسد به مقصد.
تلاش برای خودکفایی و رهایی از وابستگی
الآن ما هم این طور هستیم که بحمد الله، راه را پیدا کردهایم و این از بزرگترین چیزهایی هست که برای ما موفقیتآمیز بوده است و حاصل شده است و رفتنش آسان است، لکن همت میخواهد. باید همه همت کنید، دست به هم بدهید و تمام مردم با دولت، با ملت، با هم بجوشند و کوشش کنند به اینکه ما خودمان میخواهیم کارهای خودمان را انجام بدهیم و میخواهیم خودمان با کفایت خودمان خودکفا باشیم. نه گندم را از خارج بیاوریم، نه- فرض کنید که- چیزهای خوردنی بیاوریم و نه چیزهایی که احتیاج داریم؛ نه پوشاک بیاوریم، نه خوراک بیاوریم، نه چیزهای دیگر که احتیاج داریم در جنگ و در سایر جاها.این احساس اگر شد بعضیش در مدت طویل، بعضیش زودتر انجام میگیرد. زود میتواند که- فرض کنید که- لباس را تغییر بدهد؛ آن نباشد که آنها میخواهند یا- فرض کنید که- خوراکش چنین نباشد که اشراف میخوردند. این آسان است، زود میشود تغییرش داد. البته راجع به ابزار جنگ و اینها یک مسائلی است پیچیده و در هم و بر هم که باید با طول مدت بشود. لکن مع ذلک، کسانی که در این امر هم وارد هستند موفقیت زیادی حاصل کردهاند. دیروز وزیر دفاع که آمده بودند اینجا یک قدری نقل کردند، واقع مرا خوشحال کردند که چه کارهایی شده است و چه اشخاص این کار را کردند.
امیدوارم همهتان موفق باشید، موید باشید و برای خودتان کار کنید، برای خدا کار کنید. میشود؛ یعنی، وقتی بنا شد برای کشور اسلامی شما میخواهید از زیر سلطه خارجیها خارج بشوید، این یک مسئله اسلامی است، اخلاقی است، معنوی است، معنویت در بینتان پیدا میشود. و امیدوارم که این معنویت رشد کند و ما را تا آخر منتهی کند به اینکه به خدا برسیم. ان شاء الله.
و السلام علیکم و رحمه الله