مطلب مرتبط

سخنرانى در جمع مسئولان شهربانى مراكز استانها (وظايف نيروى انتظامى در جامعه)
شناسه مطلب صحیفه
نمایش نسخه چاپی

سخنرانی در جمع مسئولان شهربانی مراکز استان‌ها (وظایف نیروی انتظامی در جامعه)

تهران، جماران
نقش نیروهای انتظامی در جامعه و بیان وظایف و رسالت آنان
موحدی کرمانی، مهدی (نماینده امام در شهربانی)- صمیمی (رئیس شهربانی کل کشور)- روسای شهربانیهای مراکز استانها- روسای دوایر مختلف شهربانی‌
جلد ۱۷ صحیفه امام خمینی (ره)، از صفحه ۲۶۲ تا صفحه ۲۶۹

بسم الله الرحمن الرحیم‌

وحدت، ضامن بقای انقلاب‌

این از برکات انقلاب است که ماهایی که در آن وقت از هم جدا بودیم، ما شما را می‌دیدیم فرار می‌کردیم، شما هم میل نداشتید ماها را ببینید، شماها را نمی‌گویم، آنهایی که بودند، انقلاب بحمد الله این جدایی را از هم برداشت، و ما همه خودمان را از هم می‌دانیم. یعنی همه ایران یک گروه است، یک حزب الهی است، یک گروه است، و این یکی از نعمتهایی است که ما باید قدرش را بدانیم. و هر چه برکات بر این کشور وارد می‌شود از همین کانال است که دولت و قوای نظامی و قوای انتظامی و روحانیون و بازاری و همه ببینند که خودشان در یک صف واقع شده‌اند، یک صف طولانی است که همه در صف واحد واقع شده‌اند، و نه این می‌خواهد به او ظلم کند، نه او می‌خواهد کلاه سر این بگذارد. آن وقتی ان شاء الله به مقصد اصلی می‌رسیم که همه ما، آحاد ما وظیفه اسلامی‌اش را بداند، که یک کشوری که همه گرگها در اطراف نشستند و منتظرند فرصت پیدا کنند و حمله کنند، ما باید چطور خودمان باشیم. و این را مطمئن باشید که همیشه این قدرتهای بزرگ از داخل می‌پوسانند تا بتوانند کاری بکنند. اگر داخل مستحکم باشد، آنها اصل بنایشان بر این نیست، نمی‌توانند هم، چون می‌دانند موفق نمی‌شوند. از این جهت، آنها کوشش دارند که یک راهی را از خود داخل پیدا بکنند، و از آن راه که نقطه ضعف است، از آن راه اشخاصی را وادار کنند که خود اشخاص و خود گروهها یک‌ چیزی برای آنها پیش بیاورند. همه کودتاها هم که در دنیا می‌شود همین طوری است که قدرتهای بزرگ راهش را نشان می‌دهند به یک نظامی، به یک- عرض می‌کنم که- قدرتمند، و او وارد می‌شود در عمل و کودتا می‌کند و قدرت را در دست می‌گیرد، و همان طور که آنها می‌خواهند عمل می‌کند. اگر مردم همه تکلیف خودشان را این بدانند که ما همه‌مان می‌خواهیم به یک کشور خدمت بکنیم، یک نظامی است خدمت نظامی بکند، یک انتظامی است خدمت انتظامی می‌کند، یک روحانی است خدمت روحانیت بکند، بازاری خدمت بکند، و- عرض بکنم که- کشاورز خدمت بکند، کارمندان دولت همه خدمت بکنند، کارگرها همه برای یک مقصد خدمت بکنند، مطمئن باشید اگر یک همچه چیزی را ان شاء الله تحکیم کردیم و پیش آمد، و الآن هم تقریباً دارد درست می‌شود، دیگر به شما طمع نمی‌کنند. دیگر آنهایی که می‌خواستند شما را، همه را بخورند دیگر تهدید نمی‌توانند بکنند، مایوس می‌شوند. از این جهت که آن چیزی که در راس همه امور است این است که این که خدا به ما داده است حفظش کنیم. ما الآن درست توجه نداریم که چه شده است، چون ما واردش هستیم. ما وقتی که وارد هستیم در یک مسئله‌ای، همه وارد هستند در یک چیزی، نمی‌دانند که قضیه عمقش چقدر است و چقدر مهم بوده است. الآن آنهایی که از خارج هستند، مانده‌اند در خارج، آنها گاهی وقتها نظر می‌دهند به اینکه خود شما هم نمی‌دانید قضیه چه است. یک قدرت آن طوری را خود مردم بریزند و خود آنهایی که ید او بودند کمک کنند به مردم، و ملحق بشوند به مردم، و یک طوری درست بشود که کار را از آنها بگیرند. آن هم چه اشخاصی، از آنهایی که همه دولتها با آنها موافق بودند، همه اصرار می‌کردند که باید این «1» باشد، این را بگذارید باشد. گاهی هم از داخل یک همچه حرفهایی می‌زدند. این کار، کار بسیار بزرگی بود که خدای تبارک و تعالی به ما عنایت کرد، این نعمت را باید ما شکرش بکنیم، شکرش این است که همه‌مان به وظیفه‌مان عمل بکنیم.

پشتیبانی ملت در گرو خدمت به آنان‌

شما می‌دانید که آن ذایقه تلخی که ملت از شهربانیها داشت، اینها بیشتر داخل بودند در امور مردم، یعنی در داخل شهرها بودند، با دست اینها در زمان رضا خان- هر که یادش باشد می‌داند- با دست اینها مردم را آزار می‌دادند. در قم یک رئیس شهربانی بود که نقل کردند دماغش خون آمده بود، توی خیابان نشسته بود، این طور گرفته بود یک نفر را دید که حجاب [دارد] رها کرده و پرید به او. اینها را این طور کرده بود که مردم را متنفر کردند از همه، از همه دستگاهها و خصوصاً شهربانی چون تماسش با مردم زیاد بود، آن احساس و ذایقه در مردم خیلی زیاد بود، شما باید کاری بکنید که این ذایقه تلخ را به ذایقه شیرین برگردانید. و ان شاء الله وقتی که شما بنایتان بر این معنی باشد خدا تاییدتان می‌کند و مردم پشتیبانتان می‌شوند، الآن هم پشتیبان شما هستند. شما بدانید که اگر در زمان سابق بود یک جنگی پیش آمده بود، مردم دعا می‌کردند که این رضا خان شکست بخورد. خوب، من یادم هست رضا خان وقتی که اقلًا یک شاهی بود برای ایران، حالا به هر ترتیبی بود بالاخره مال ایران بود، از ایران بود، وقتی اجانب آمدند اینجا و مردم همه چیزشان را در خطر می‌دیدند، وقتی که رضا خان رفت مردم شکرگزاری کردند که لا اقل این نعمت آمد که این آدم را از بین ببرد؛ یک همچه وضعی درست کرده بود که اهل یک کشوری نسبت به کسی که از خود این کشور است- و فرض کنید که- شاه کشور هست، اجنبی، انگلیسها و روسها و امریکاییها که آمده بودند آن وقت، این را وقتی فرستادند کانّه مردم یک نعمتی بهشان رو کرده بود که اگر آن وقت یک مجالی بود شاید چراغانی می‌کردند، چنانچه برای رفتن محمد رضا دیدید که چه کرده بودند. ما هم باید یک کاری بکنیم، شما هم باید یک کاری بکنید که اگر خدای نخواسته برایتان یک مشکلی پیدا شد، همین بازار و همین محله و همین کوچه بریزند و مشکل شما را رفع بکنند؛ الآن وضع این طوری است. در انقلابات دیگر شما خیال نکنید که یک انقلابی مثل اینجا بوده است که همچه تا قضیه چه شد مردم با دولتش موافق باشند، با سرنیزه، آنها کار می‌کردند؛ برای اینکه، انقلاب مال مردم نبوده، انقلاب مال قدرتها بود؛ از این جهت‌ آنها با سرنیزه مردم را نگه می‌داشتند. الآن هم آنهایی که انقلابات بزرگ را کرده‌اند، با سرنیزه مردم را نگه می‌دارند. اینجا مردم چون خودشان بودند، خودشان انقلاب کردند، کودتا در کار نبود، این نبود که یک قدرتی بیاید و آن قدرت بخواهد یک کاری را بکند، خود کوچه و محله و بازار و روحانی و- عرض می‌کنم که- ارتش و اینها همه‌شان داخل هم شدند و کار را انجام دادند. از این جهت الآن همه مردم احساسشان این است که از خود ما هست، هر چه هست؛ خودشان را غریبه دیگر نمی‌دانند با شما، خودشان را خودی می‌دانند، شما را فرزند خودشان می‌دانند. باید شما به وظیفه فرزندی برای این ملت عمل بکنید، آنها هم به وظیفه پشتیبانی و پدری؛ تا این نعمت هستش شما قوی هستید، قدرتمند هستید، هیچ قدرتی هم نمی‌تواند شما را از بین ببرد. و اگر خدای نخواسته، در شهربانی- مثلًا فرض کن- رئیس شهربانی شروع کند به این کارهایی که ناراضی درست می‌کند- حالا البته یک چیزی است در گوشه‌ای واقع می‌شود، چیز مهمی نیست- امّا این امور کم کم هی سرایت می‌کند، یک وقت می‌بینید که- فرض کنید- یک جایی که یک رئیس شهربانی که یک کاری کرد که خلاف بود در آن شهر، کم کم فاسد می‌شود آن شهر، از این سرایت می‌کند به جای دیگر، آن سرایت می‌کند، یک وقت انسان می‌فهمد که یک کشور مخالف شدند با شهربانی، که این مصیبت است. الآن ما یک نعمتی داریم که باید حفظش کنیم این نعمت را، مادامی که شکر این نعمت را بجا بیاوریم و شکرش هم این است که خدا به ما این نعمت را داده ما برای خدا خدمت بکنیم به مردم؛ شهربانی برای خدا خدمت کند. الآن نمی‌خواهد شهربانی کلاه کسی را بردارد، می‌خواهد خدمت کند برای خدا، و مادامی که این طور باشد خدای تبارک و تعالی تقویتش می‌کند به دست همین مردم، همین مردم را تقویت می‌کند که بروید دنبال اینها و ما باید این را، این نعمت را حفظ بکنیم. و مسائلی که آقا فرمودند خوب، خیلیهایش را می‌شود اینجا صحبت کرد، بعضیهایش هم ان شاء الله من بعدها صحبت می‌کنم. کلّی مساله را گفتم، اصل آن مسئله‌ای را که من گفتم برای این بود که ایران را برگردانیم به یک مملکت اسلامی، همه چیز اسلامی بشود. اگر یک کسی بنا شد سوء استفاده بخواهد بکند که شما الآن آن توجه به این معنی هم باید داشته باشید، اگر فرض کنید که یک کسی بخواهد سوء استفاده بکند، یک کسی بخواهد برای اینکه، خیال کند که نخیر دیگر آزاد است، دیگر چه و چه، بخواهد آن کارهای خلافی که پیشتر می‌کرد، خلاف شرعی که پیشتر می‌کرده بکند، توی خیابانها یک کار خلاف شرعی بکند، خوب وظیفه شهربانی جلوگیری است؛ اصلًا برای همین است ما می‌خواهیم شهربانیمان به وظایفش عمل کند؛ یکی از وظایفش این است که جلوگیری کند از این منکراتی که در شهر بخواهد واقع بشود، هرجا یک دکانی، یک چیزی دارد جلویش را بگیرد. لا اقل به دادستان بگوید تا او بفرستد جلویش را بگیرد، سوء استفاده نباید مردم بکنند از این مسائل.

لزوم رعایت مقررات و برخورد با جرایم‌

مِن جمله از مسائل، اموری بود که مربوط به نظام است، ما که نمی‌خواهیم نظام به هم بخورد، اسلام از اوّل آمده، یک نظامی می‌خواهد درست کند، نظام صحیح، منتهی نظام صحیح این است که همان طوری که شهربانی‌اش روی نظام دارد عمل می‌کند، مردمش هم آن طور عمل کنند. اگر بنا شد که فرض کنید که در خیابانها تخلف بکنند از حرفهای شهربانی، و از آن خلافی که در رانندگی می‌خواهند بکنند، خوب این راننده باید تعقیب بشود. این جور نیست که حالا آزادند مردم از باب اینکه اسلامی است. اسلام آزاد نمی‌گذارد مردم را این طوری، اسلام یک آزادی صحیح می‌دهد به مردم، نه یک آزادی که این سر او را بشکند او سر او را بشکند. رانندگی اگر یک روز خلاف مقررات باشد صدها نفر از بین می‌روند، این را باید تعقیب بکنند، باید جلویش را بگیرند، ابداً این صحبتها نیست که حالا دل آنها بلرزد از اینکه مبادا یک وقت یک چه بشود، خیر، باید این کار بشود. این مسئله‌ای است که برای نظام مملکت باید آن چیزهایی که در حفظ نظام مملکت، در حفظ نظام یک شهر دخالت دارد، با آنها با جدیت عمل بشود؛ هرجا وظیفه شهربانی است شهربانی باید عمل بکند. یا مسئله توطئه‌ها، شهربانی می‌بیند که توطئه‌هایی در کار هست، شهربانی که می‌بیند توطئه‌ها در کار است، این باید توطئه را زود خنثی بکند. و این طور نیست که حالا توطئه را بگذاریم تا از بین برود، ما برویم ببینیم که باید روی چه موازینی این کار را بکنیم. نخیر، این در مواردی که حتمی است، شما می‌بینید که الآن اگر شما وارد نشوید و دنبال نکنید این قضیه را، این منزل، منزلی است که درش اجتماع کرده‌اند، می‌خواهند که فرض کنید که خلافی بکنند، می‌خواهند که یک انفجاری درست کنند، می‌خواهند یک دسته‌ای را از بین ببرند، این وظیفه مامورین است که جلویش را بگیرند. این طور نیست که این طور چیزها را، البته یک موازینی هم دارد، روی موازین بعدها باید صحبت بشود، درست بشود. اما آن چیزهایی که مربوط به این اشخاص فاسد است که بخواهد یک مرکزی باشد، هروئین تقسیم کند بین مردم، این هروئین فسادش از همه چیز بالاتر است. یا یک مرکزی هست که خدای نخواسته، محل مشروبات است، محل اجتماع اشخاص است در اینکه قمار بکنند، در اینکه فحشا بشود، و اینها یک اموری است که باید جلویش را گرفت. نمی‌شود اینها را بگوییم که نخیر، حالا ما صبر کنیم برویم ببینیم باید چه کرد، نه، اینها جلوگیری می‌خواهد، اینها را با قدرت باید جلویش را گرفت.

عدم تجسس در امور شخصی و برخورد با توطئه‌

البته آنی که ما می‌گوییم این است که به مردم، مردم عادی به خیال اینکه توی خانه‌شان، خودش توی خانه‌اش بخواهد یک کاری بکند حقی ندارد کسی برود، بداند هم که در جوف منزلش یک کاری می‌کند این نهیش می‌کنند؛ اگر یک وقت بریزند توی خانه‌اش، نه، این حق نیست. همچه چیزی نمی‌شود، یک کار خلافی را با یک کار خلافتری ما بخواهیم جلویش را بگیریم، موازین دارد، نهی از منکر موازین دارد، امر به معروف موازین دارد. امّا این، تمام این صحبتها غیر مسئله توطئه است. اگر منافقین- فرض کن- خانه تیمی دارند نمی‌شود گفت که اینها بگذار باشند، حالا چه کارشان دارند، حالا که نیامده‌اند بیرون، خوب، وقتی که بیایند بیرون، یک عده‌ای را می‌کشند، اینها انفجار ایجاد می‌کنند، اینها را باید جلویش را بگیرند. و من در آنجا هم نوشته بودم، که‌ در آن مطلبی که من نوشتم این را گفتم به اینکه، همه این امور استثنا دارد، استثنایش یکی اشخاصی است که این طوری هستند، آنهایی که مراکز فساد دارند، آنهایی که مراکز توطئه دارند، آنهایی که مراکز فحشا دارند، این طور چیزها اینها نیست اصلش. مساله، مسائل دیگری است که مبادا یک وقتی فرض کنید منزل یک کسی را بروند تفتیش بکنند بیخود، به خیال اینکه توی خانه این، یک چیزی است، بروند تفتیش کنند، نه این صحیح نیست، امّا اگر فهمیدند، اطلاع پیدا کردند به اینکه خانه مرکزی از برای فساد هست، یک وقت توی یک خانه چیزی هست، احتمال می‌دهید، نه، حق ندارید بروید.
یک وقت در خانه‌ای است که می‌بینید مرکزیت دارد برای یک امری، برای یک فسادی، هر فسادی باشد، می‌خواهند فحشا در اینجا چی بکنند، مرکز فحشا درست کرده‌اند، مرکز- نمی‌دانم- قماربازی درست کرده‌اند، اینها از اموری است که بصراحت عرض می‌کنم باید جلویش را بگیرند؛ و هر جایش وظیفه شهربانی است، شهربانی بگیرد، هرجا وظیفه پاسدار است پاسدارها بگیرند و اینها از اموری نبود که ما بگوییم که نباید این طور بشود. این که هست آن است که نباید از خانه‌های مردم، مردم عادی و لو تویش- فرض کنید- فسادی دارد واقع می‌شود فسادی شخصی، برای شخص، زندگیهای شخصی، معصیت شخصی، واقع می‌شود حق ندارد کسی وارد خانه‌اش بشود. بیرون که آمد نهی از منکرش هم روی موازین شرعی، نهی از منکرش کنند. به این بهانه هم به خانه مردم نروند، تفتیش از حال مردم نکنند، تفتیش از حال- فرض کنید- که مسلمانهایی که توی خانه‌هایشان یک کاری می‌کنند ازش بپرسند که تو آنجا چه می‌کردی؟ نه، این حق ندارد، به غیر مراکز، مراکز فساد است، مراکز فساد حتی احتمال این یک مرکزیتی شما بدهید که در این شهر، فلان خانه، خانه تیمی احتمال می‌رود باشد، برای رفت و آمدهایی که می‌شود می‌بینید غیر متعارف است، رفت و آمد غیر متعارف می‌شود، بعدش خانه احتمال می‌رود تیمی باشد، تفتیش باید بشود، این باید جلوگیری بشود. من ان شاء الله امیدوارم که شما در کارهایتان موفق باشید. این احساس در همه ما پیدا بشود که ما امروز این نعمت خدایی که به ما داده است تشکرش را بکنیم؛ تشکر به این است که خدمت بکنیم. البته لفظاً هم‌ تشکر کنیم، اما تشکر حقیقی این است که وقتی شهربانی خود می‌بیند که حالا دیگر مملکت مال خودش است، هیچ قدرتی در این دخالت ندارد، هیچ کس نمی‌خواهد این مملکت را بچاپد، حالا احساس کند که وطن خودش است، مملکت خودش است، باید رفع ظلم بکند، باید خدمت بکند. این طور چیزها، این کارها را انجام بدهد. و همه در هر جا هستند آن کاری که محول به آنهاست به طور شایسته انجام بدهند. و من به همه شما دعا می‌کنم و خداوند همه شما را تایید کند ان شاء الله.
و السلام علیکم و رحمه الله‌

«۱»- محمد رضا پهلوی، شاه مخلوع ایران‏


امام خمینی (ره)؛ 07 بهمن 1361

صوت مطلب

کیفیت متوسطحجم 9/14 مگابایتبیشتر

جمله طلایی

فراز طلایی

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: