[بسمه تعالی. محضر مبارک امام عزیز، سلام علیکم
راستی این چه روزی است. فکر میکنم خواب میبینم و اصلًا باورم نمیشود چنین روزی را که امام، این پیر جماران، نامهام را بخواند و هدیه ناقابلم را بپذیرد. ای خدا من، میتوانم این سعادت را داشته باشم!؟ امام عزیز، اینک با پول خود و با دست خود برایت ژاکتی بافتم به این امید که وسیلهای باشد در قیامت شاهد بگیرم که ای خدا، من امام عزیز را و نایب امام زمانت را دوست دارم. تو روا مدار دستی که برای این امام ژاکت بافته از درگاهت ناامید برگردد. امام عزیز از شما خواهش میکنم که این هدیه ناقابل را که فرسنگها راه طی نموده بپذیری و دلم را نشکنی زیرا که آرزو دارم. ولی امام جان، دوست دارم چنانچه قابل استفاده نبود حد اقل یک بار هم که شده ژاکت را تن کنی و آن را تبرک کنی که مایه افتخار من است. امام عزیز، خواهش دیگری هم دارم اگر لطف نموده به وسیله خط خودتان چند کلمهای برایم بنویس. بینهایت فرزندت را خوشحال میکنی و خدا را خیلی شکر میکنم و وصیت میکنم که آن چند کلمه را در قبرم همراه با خودم دفن کنند. التماس دعا.
دخترت: مهین محمدی].
بسمه تعالی
دخترم، نامه محبتآمیز شما با هدیه ارزشمندی که با دست خود بافتهاید واصل شد.
از ارزشهای معنوی این نحو هدیهها باید یاد کرد که آن ارزشها نزد خداوند متعال ثبت میشود. خداوند تعالی امثال شما فرزندان متعهد را برای اسلام حفظ و افزون نماید، و ماها و شماها را با رحمت خویش قرین فرماید. و السلام علیکِ و رحمه الله.
10 جمادی الاولی 1403
روح الله الموسوی الخمینی
تهران، جماران
ابراز تشکر و قدردانی
محمدی، مهین
جلد ۱۷ صحیفه امام خمینی (ره)، صفحه ۳۴۸
امام خمینی (ره)؛ 05 اسفند 1361