بسم الله الرحمن الرحیم
نقش مردم در نظامهای پیشین و نظام اسلامی
من وقتی که متصدیان امور ایران را، همه، چه آنهایی که در خارج هستند، چه اینهایی که در داخل هستند، میبینم و مقایسه میکنم با متصدیان امور در سابق، زمان قاجار، من آن وقت هم یادم هست و زمان رضا شاه و زمان شاه و اینها، احساس میکنم که واقعاً یک تحول عظیمی پیدا شده است در ایران، یعنی کار از دست قلدرها به دست ملت افتاده است، آنهایی که از خود ملتاند. در سابق در هیچ امری از امور، ملت دخالت یا گذاشتند بکند یا از باب اینکه میدید از بس فساد هست در کار، نمیکردند. فرض کنید که در انتخابات که حق ملت است- انتخابات- یا مردم اصلًا متوجه نبودند که مساله انتخابات چی هست. اصلًا توجه به این معانی خیلی نداشتند از باب اینکه مردم را به بازی گرفتند، در زمان قاجار یک عده از خانهایی که در اطراف بودند از مالکین و از متنفذین، آنها بودند که قبضه میکردند. در زمان رضا شاه که دیگر شاه و هر چه بود اینها بودند؛ مجالی برای مردم اصلش نبود. این در انتخاباتی که حق مردم بود، در سایر امور که دیگر مردم آن قدرها خودشان حق قائل نبودند. با اینکه آن هم حق آنها بود اصلًا دخالت نداشتند. مثلًا یک حکومتی میرفت در یک جایی هر کاری دلش میخواست میکرد، هر فسادی میکرد صدای مردم به جایی نمیرسید و در بعضی از اوقات این طور بود که آن مثلًا صدر اعظمی که آنجا، آن نخستوزیری که آن وقت بود، آن زمان هم خصوصاً زمان قاجار که بیشتر این مسائل بود اصلًا هر جایی را در تیول یک کسی قرار میدادند یک کسی را در خراسان میفرستند، خراسان مال تو، البته او یک چیزی میداد خراسان مال او بود، یعنی معنایش این بود که تو این رشوه را به من بده، خراسان هر کاری میخواهی بکنی، هر چه مردم فریاد کنند کسی نیست که گوش کند به حرفش. و من امروز میبینم که بحمد الله مساله اصلش از آن وضعی که آن وقت داشته است بکلی دگرگون شده است. الآن نخست وزیر و رئیس جمهور و- عرض میکنم که- سایر روسا، سایر وزرا اینها از خود این مردم هستند، این جور نیست که اینها از یک طبقه مثلًا دیگری باشند و طبقات مختلفی باشد و آن گردن کلفتهای آن وقت باشند. نه، از خود همین هستند که یک طلبه بوده است حالا آمده رئیس جمهور شده است، یکی بازاری بوده آمده است چه شده، یکی کاسب بوده، همین است. شما هم همین طور هستید، این اصلًا از وضعتان معلوم است. آن وقت وضع معلوم بود که چه خبر است، حالا هم از وضع معلوم است. بعضی از آقایان طلبه هستند و اهل علم هستند و سفیرند، بعضی آقایان هم اهل همین ملت هستند، حالا یا بازاری بودند یا محصل بودند یا دانشگاهی بودند، همین مسائل است.
لزوم اصلاح سفارتخانهها
و ما باید این را غنیمت بشماریم که حالایی که کار دست خود ملت افتاده و خود ملت است که زمام امور را به دست گرفته است ما غنیمت بشماریم و کار کنیم برای اسلام، برای ملتمان کار کنیم. کار برای شما این است که ... شما نمیدانم حالا آن وقت، وضع سفارتخانههای آن وقت را اصلًا نه، لا بد ندیدید، نرفتید آنجا، سفارتخانه کسی نمیرفت، اما خوب وضع را اطلاع دارند. مثلًا ایشان اطلاع دارند که وضع آن وقت چی بوده. باید وضع بکلی تغییر کند، تغییر هم کرده است، اما تغییر اساسی باشد که یک سنتی بشود به واسطه شما برای آیندهها. کسی که یک سنت خوبی را بگذارد، در اجرش تا آخر شریک است به حسب روایات ما. یک وضعی در آنجا درست کنید که کسانی که میآیند و سفارتخانه را میبینند متوجه بشوند که این سفارتخانه با سایر سفارتخانهها فرق دارد. حتی با سفارتخانههای دول اسلامی فرق دارد. این سفارتخانه با سفارتهای سابق اصلًا طرف نسبت نیست، یک جور دیگری است. اگر شما موفق بشوید به این معنا که وضع را جوری کنید که به ارث برده بشود برای آتیه، ما مسئول حالا که نیستیم، ما مسئول همیشه هستیم. ما الآن که مجال دستمان آمده است مسئولیتمان برای دورههای بعد است. نه اینکه فقط هر چه شد بعد، بعدها هر چه شد بشود، ما تا زندهایم بشود، هر چه میخواهد بعد بشود. این جور نیست. ما مسئولیم که این سفارت، شماها آقایان این سفارتخانهها را به جوری درست بکنید که وقتی دست یک سفارت دیگری افتاد، نتواند اصلًا تغییرش بدهد به این زودیها. و همه جهاتش، هر جهتی که در آن وقت بوده عکسش را بکنید، آن وقت من میدانم جهت صحیح نبوده در کار. جهت سالم نبوده یا بست و بندهایی بوده است که سیاسیها میکنند غالباً برای استفادههای شخصی یا استفادههای دیگری، غیر مشروع حالا باید وقتی که میآیند میبینند ببینند که در یک محیطی وارد شدهاند که این محیط اسلام است. این محیط ملت اسلام است و نمیتوانند در اینجا یک کاری بکنند، بر خلاف اینکه در سابق یک سفیری وارد میشد ایران، و این اشخاصی که برای ملت مثل گرگ به جان ملت افتاده بودند در مقابل آنها مثل روباه بودند. این برای این بود که به مردم اتکا نداشتند. اینها اتکایشان به یک نقطه بود که مثلًا یا شاه بود که شاه هم دست نشانده آنها بود، یا نخست وزیر بود که همین طور بود، یا صدر اعظم بود که این طور بود. اینها اتکایشان به آنها بود. از این جهت، وقتی یک سفیری وارد میشد به ایران؛ سفیر انگلیس آن وقتها و حتی خوب، این را در تاریخ نقل میکنند که وقتی که مردیکه پاشد صدر اعظم را زد به دیوار و مشت تو کلهاش زد که تو این کار را چرا نمیکنی یک سفیر این کار را کرد. خوب، حالا میدانید که سفیرش که نمیتواند، رئیس جمهوری یک کشور دیگری هم که بیاید، از انگلستان هم بیاید نمیتواند. سلطان انگلستان هم بیاید نمیتواند. یعنی نمیتواند با یک نفر اشخاص عادی اینجا این طور رفتار بکند. این برای این است که اتکای شما به یک شخص نیست، شما ملتاید، خودتان ملتاید، اتکا به ملت است. وقتی اتکا به ملت شد دیگر انسان نمیترسد از اینکه حالا اگر من این کار را بکنم این- فرض کنید- سفیر به وزارتخانه میگوید که من را تادیب کنند. این خودش هم که نمیتواند. حالا این طوری شده است. شما این را باید غنیمت بدارید و ما هم غنیمت، برای اینکه حفظ کنیم این سنت الهی را که به دست ما دادند ما برای آتیه درست بکنیم. حالایش را من خاطر جمعم که خوب است ان شاء الله. البته همچو نیست که صد در صد، اما شماها در صدد برآیید که صد در صد خوب باشد، لکن مهم آتیه است.
برای نسلهای آینده
مهم این است که حکومت در ایران جوری باشد که وقتی منتقل شد به آتیه، نتوانند به این زودی تغییرش بدهند. ملت آن طور حاضر است، حکومت باید خودش طوری درست بکند که وقتی که منتقل شد به نسل آتیه نتواند بر خلاف رفتار بکند. رئیس جمهور جوری رفتار کند که وقتی یک کس دیگر رئیس جمهورشان شد نتواند که خلاف بکند، و همین طور سایرین. مجلس یک کاری بکند که وقتی مجلس دیگری تحقق پیدا کرد نتواند رویهاش را تغییر بدهد. این یک تکلیفی است الآن برای ما. شماها الآن مکلف هستید به اینکه در هر جا هستید تمام جهات اخلاقی و اعتقادی و- عرض میکنم- سیاسی و همه جهات اجتماعی را و همه این چیزهایی که محوّل به شما هست اینها را جوری درست بکنید که وقتی منتقل شد به یک نفر دیگری، و لو بد باشد، خودش را مجبور باشد که خوب نمایش بدهد. همان طوری که سابق اگر یک کسی خوب هم بود نمیتوانست خوبیاش را نشان بدهد. برای اینکه محیط یک محیط، جو را جوری درست کرده بودند که یک نفر آدم هم که میخواست متدین باشد نمیتوانست عرضه کند تدینش را. شما محیط را باید جوری بکنید که اگر خدای نخواسته یک کس بدی هم سفیر شد، کاردار شد، نمیدانم چه شد، نتواند به این زودیها اظهار کند که من آن جور نیستم. وضعش را وضعی قرار بدهد که مثل شماها باشد و این مسئلهای است که ما باید دنبال این باشیم که آتیه را در نظر بگیریم، نه حالا را. ما آتیه داریم، اسلام آتیه دارد، مملکت شما آتیه دارد و همه گرگها هم در اطراف هستند که یک [خبری] بشود بلکه دوباره از سر بگیرند و این الآن به عهده همه ماست که نگذاریم این پیش بیاید، که یک قضیهای پیش بیاید که به هم بخورد اوضاع. نه، همه چیز سر جای خودش باشد، هر که هم بمیرد، هر که هم از بین برود، هر چی هم سر جای خودش باشد.
این را باید حفظش بکنید و این مطلبی است که به نظر من مهم است هم برای وزارتخانهها، هم برای سفرا، هم برای همه.
تکلیف سفرا و سفارتخانهها
و شما هم که در خارج هستید البته یک قدری تکلیفتان مشکلتر از اینجاست. خوب، شما هر کدام هستید، در خارج که هستید، در بلاد اسلامی که هستید خوب، وضع آنها یک وضعی است که با ما خیلی [مطابق] نیست، امیدواریم که درست بشود آنجا هم.
باید آنجاها شما وضعتان را جوری قرار بدهید که تحت تاثیر آنها واقع نشوید، هر که میآید آنها تحت تاثیر شما واقع بشوند، نه شما تحت تاثیر آنها. یعنی کسی که وارد اینجا میشود وقتی یک چیزی توی ذهنش بیاید که تاثیر کند در قلبش اینکه وضع خوب است این طوری باشد، نه آن طوری باشد. خوب است که نویسندههای اینجا این جوری باشند. محرّرین «1» اینجا این جوری باشند- عرض میکنم- مستخدمین این طوری باشند، و روسا این طوری باشند. این طور به نظرشان بیاید که این وضع بهتر از آن وضع است که آنها دارند.
اگر این طور شد کم کم ان شاء الله نفوذ هم میکنید به آنها و انقلابتان هم صادر میشود. ما هم میخواهیم صادر به همین معنا بشود. ما میخواهیم سفرایمان در آنجا جوری عمل بکنند که سفرای آنجا، دولت آنجا تحت تاثیر واقع بشود و دولتمان کاری بکند که دولتهای دیگر تحت تاثیر واقع بشوند. و ملتمان کاری بکند که ملتهای دیگر تحت تاثیر واقع بشوند. و من امیدوارم که چون برای خدا شما، امیدوارم که برای خدا کار بکنید، این کار به دست شماها واقع بشود و به دست شما یک سنتی قرار داده بشود که شما شریک باشید در حسنات اشخاصی که بعدها میآیند. و این مسئله مهمی است که ما خودمان زیر خاک باشیم و کسان دیگر کار بکنند، حسناتش را پای ما بنویسند. اگر شما یک سنت صحیحی بجا بگذارید وضع این طوری خواهد شد. ان شاء الله امیدوارم که همه موفق و مویّد و منصور باشید و به کارهای خودتان ادامه بدهید.
و السلام علیکم و رحمه الله.