یادداشت

دیگر نگو

پس از فاجعه خونین مکه خدمت امام مشرف شدم.سلام کردم.آقا فرمودند: «در جریان مکه بودی؟» گفتم بله.فرمودند: «پس بنشین اینجا» .نشستم و شروع کردم به تعریف ماجرا تا رسیدم به این نکته که یک عده پیرمرد و پیرزن داخل یک ماشین بلندگودار بودند و شعار می‌‏دادند.پلیس سعودی آمد و ماشین آن‌ها را گرفت و یکی یکی اینها را از ماشین بیرون می‏‌کشید و با چماق محکم به سر آنها می‌‏زد و آنها هم در جا نقش زمین می‏‌شدند و تعدادی همانجا شهید شدند.تا این را گفتم آقا خیلی ناراحت ‏شدند و گفتند: «دیگه نگو» «1»

«۱»- حجه الاسلام و المسلمین رحیمیان



دیگر نگو ؛ 17 دی 1393

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: