یادداشت

خدایا تمامش کن، خدایا بس است دیگر

داشتم کمک می‌کردم تخت آقا را جابجا کنیم. داشت زیرلب چیزهایی می‌گفت. گوشم را نزدیک بردم: «خدایا تمامش کن، خدایا بس است دیگر» «1»

«۱»- کتاب طبیب دل‌ها، ص ۳۲۷، به نقل از دکتر عارفی



خدایا تمامش کن، خدایا بس است دیگر؛ 17 دی 1393

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: