یادداشت

دعا کنید که خدا من را ببرد

روزهای آخر بود. گفتم: «آقا دارم می‌روم نماز جمعه بخوانم. حرفی برای مردم ندارید؟». گفت: «به مردم سلام برسانید و بگویید دعا کنید که خدا من را بپذیرد. دعا کنید که خدا من را ببرد». خداحافظی کردم اما دلم نمی‌آمد این را به مردم بگویم. مانده بودم. نه می‌توانستم بگویم و نه می‌توانستم نگویم. با احمدآقا برگشتیم پیش آقا. گفتم: «این جور بگوییم مردم خیلی ناراحت می‌شوند». آقا گفت: «خیلی خوب، اگر می‌بینید مردم ناراحت می‌شوند، بگویید ان‌شاءالله خوب شدم و بیرون آمدم، خودم جواب محبت‌های شما را می‌دهم»«1»

«۱»- کتاب یادها - ۱۳، ص ۲۷۸، به نقل از حجت الاسلام والمسلین هاشمی رفسنجانی



دعا کنید که خدا من را ببرد؛ 17 دی 1393

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: