یکی از خاطرات شخصی من با حضرت امام این بود که آن موقعی که(در) مجلس شورای ملی آن عصر به فرمان استعمارگران مطلبی مطرحشد به عنوان «انجمنهای ایالتی و ولایتی...» و اینکه نام مقدسقرآن و قسم به قرآن که وظیفه هر نمایندهای است که قسم بخورد و متعهد شود، برداشته شود و به جایش کتاب آسمانی گفته شود; واینکه اسم اسلام از روی این کشور به گونهای برداشته شود بهبهانه اینکه بتوانند ملتهای دیگر هم دراین کشور دستاندر کارباشند.
تنها این سه جمله نبود; بلکه امام هشدار میداد که این یک نوعرقیت و استعمار خانمانسوزی است که همه مقدسات اسلام را لگدکوبمیکند. حضرت امام لازم دیدند که شبها... استادان حوزه علمیه قمرا جمع کنند و در این باره شور و مشورتهایی بشود. ..، به دولتوقت هشدار بدهند و میدادند و اعلامیههایی صادر میشد. من به اذنامام مامور شدم که بلادی که در قسمتشرق ایران قرار گرفته(یعنی استان خراسان) را از مشهد مقدس تا زاهدان که دورترینشهربود، بروم و علمای بلاد را ببینم; و برای بعضی از بزرگانشانکه حائزاهمیتخاصی از حیث نفوذ مردمی بودند با قلم مقدسشاننامه نوشتند. شبی که عازم بودم، خدمت ایشان شرفیاب شدم و اماماز اندرون تشریف آوردند بیرون و نامهها را به من لطف کردند واین جمله را فرمودند: «شما قبل از اینکه با هرکس ملاقات کنید،اول مشرف بشوید حرم مطهر ثامن الحجج علیابن موسیالرضا(ع) و اززبان من به آن حضرت بگویید که آقا! کار بسیار عظیم و مسالهخطیری پیش آمده و ما وظیفه دانستیم قیام کنیم، چنانچه مرضی شماست ما را تایید کنید.» «1»